۱۴۰۱ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۶۰)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

شما، ای قله های سرکش خاموش

که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید

که بر ایوان شب دارید، چشم انداز رؤیایی

که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می آرید

که ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید،

غرور و سربلندی هم شما را باد!

 

·    تصور و تصویر آرش و سیاوش از قله ها در این بند شعر، نه تصور و تصویری سوبژکتیو، دلبخواهی و رومانتیکی، بلکه تصوری اندیشیده، سنجیده و قانونمند است.

·    در این تصور و تصویر از قله ها ـ به احتمال قوی ـ  روانشناسی خاص حزب توده در جوش و خروش و تب و تاب است.

 

۱

شما، ای قله های سرکش خاموش

که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید

 

·    قله های سرکش خاموش، قله هائی اند که در عین سرکشی و خاموشی، در عین نافرمانی و فروتنی، پیشانی بر تندرهای هول انگیز می سایند.

·    منظور سیاوش به احتمال قوی، «شهامت و تهور» خارق العاده قله ها ست.

·    چون به مصاف تندرهای غران و خروشان رفتن و در مقابل آنها سینه سپر کردن، کار سهل و ساده ای نیست.

 

۲

شما، ای قله های سرکش خاموش

که بر ایوان شب دارید، چشم انداز رؤیایی

 

·    قله ها ضمنا در آئینه ضمیر آرش و سیاوش، مظهر زیبائی اند.

·    مظهر زیبائی در شب اند.

·    قله ها بر ایوان شب، مناظری رؤیائی پدید می آورند.

 

۳

شما، ای قله های سرکش خاموش

که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می آرید

 

·    قله ها علاوه بر آن، حاملین پایه های نقره گون روز زرین بر روی شانه های خویش اند.

·    دلیل عینی برای این تصور و تصویر سیاوش شاید این باشد که اولین انوار آفتاب ـ قبل از همه ـ بر قله ها می افتند.

·    سیاوش این اولین انوار آفتاب را پایه های روز تصور و تصویر می کند که قله های حما واره، عمله واره (کارگر ساختمانی واره) بر دوش می برند و بر روی این پایه های سیمین، عمارت روز را بر پا می دارند.

 

 ۴

شما، ای قله های سرکش خاموش

که ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید

 

·    قله ها ضمنا به ابر آتش بر گریبان پناه می دهند.

·    یعنی مظهر مهربانی و دستگیری و همبستگی و حمایت و همیاری نسبت به خواهران و برادران طبیعی خویش اند.

·    همه این خصوصیات قله ها ستایش انگیزند.

·    قله ها اما سمبل اند.

·    مسئله فقط این است که قله ها در قاموس آرش و سیاوش سمبل چیستند؟

 

۵

شما، ای قله های سرکش خاموش

که

 پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید

که 

بر ایوان شب دارید، چشم انداز رؤیایی

که 

سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می آرید

که ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید،

غرور و سربلندی هم شما را باد!

 

·    سیاوش در قله های مادی و واقعا موجود، صفات و مشخصات ستایش انگیز روحی و نامرئی قهرمان های توده را تجسم می بخشد، مادیت می بخشد و مرئی می کند:

 

الف

شما، ای قله های سرکش خاموش

 

·    چون در واقع، نه قله های واقعا موجود، بلکه توده ها و قهرمانان توده ای اند که دیالک تیکی از سرکشی و خاموشی اند:

·    دیالک تیکی از نافرمانی و فروتنی و بی ادعائی اند.

·    این دو صفت متضاد (دیالک تیکی) اما مشمول همه طبقات اجتماعی نمی شوند.

·    اشرافیت بنده دار، فئودال و بورژوا عاری از این دیالک تیک اند.

·    آنها می توانند نافرمان و سرکش و عاصی و طاغی باشند و بوده اند و هستند.

·    ولی هرگز نمی توانند به سبب آموزش و پرورش و تربیت و ماهیت طبقاتی خویش خاموش و فروتن و بی ادعا باشند.

·    گول تظاهر به تواضع  برخی از آنها را نباید خورد.

·    طبل وارگی، خودستائی، منگرائی، اگوئیسم، خودشیفتگی و خودخشنودی صفات لاینفک همه نمایندگان ریز و درشت طبقات اجتماعی یاد شده اند.

 

ب

که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید

 

·    سایش پیشانی بر تندرهای خروشان و غران هول انگیز نشانه تهور و شجاعت و شهامت خارق العاده است.

·    سیاوش در این بند شعر، قله ها را هومانیزه می کند، انسان واره می کند و یا انسان های معینی را ناتورالیزه می کند، قله واره تصور و تصویر می کند.

·    روانشناسی آرش در لحظات واپسین به ایدئالیزاسیونی از این دست نیاز مبرم دارد.

·    آرش برای انجام رسالت محوله از سوی توده به جرئت و جسارت و شجاعت قله آسا نیاز دارد تا سربلند و سرافراز به استقبال عفریت مرگ رود و تیری از جان خویش بیفکند.

 

ت

·    تهور و شهامت و شجاعت اما در انحصار توده و نمایندگان توده نیست.

·    نمایندگان اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوازی نیز در شرایط معینی می توانند حمله بر عرش برند و جسارت و تهور و شجاعت خارق العاده ای از خود نشان دهند.

·    فاشیست ها و ناسیونال ـ سوسیالیست ها (دار و دسته های جنایتکار و بی رحم هیتلری) و فوندامنتالیست های شیعی و سنی نیز در جنگ های ضد انسانی و ضد هومانیستی و چپاولگرانه و بربرمنشانه خود مظهر تهور و جسارت و شجاعت بوده اند.

·    سران حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم از هیتلر تا گوبلز و گورینگ و غیره نیز مظهر تهور و شجاعت بوده اند و چه بسا دست به انتحار زده اند و حتی کودکان و زنان خود را قبل از خود به قتل رسانده اند.

·    فوندامنتالیست های متنوع هم مظهر تهور و شجاعت اند.

 

پ

·     ایدئالیزه کردن تهور و شجاعت و اختراع معیاری علمی و  عینی دروغین از آن، خطای خطرناک بسیار زیانباری است.

·    جامعه به لحاظ فکری و فرهنگی عقب مانده ما از این بابت صدمات مهیبی متحمل شده است.

·    تهور و شهامت پدیده و روندی پسیکولوژیکی است.

·    پدیده ها و روندهای پسیکولوژیکی اما زاده شرایط زندگی معینی اند، یعنی ثانوی اند. 

·    هر خان زاده ای، هر بورژوا زاده ای، هر نیهلیستی، فاشیستی، آنارشیستی، فوندامنتالیستی می تواند متهور و جسور و شجاع باشد و خود و همگنان خود را به آب و  آتش زند تا قهرمان محسوب شود و توده خرفت و خر مسموم به معیار پسیکولوژیکی تهور و شجاعت را به دنبال کشد و به جهنمی الیم رهنمون شود.

 

ث

شما، ای قله های سرکش خاموش

که ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید

 

·    آرش و سیاوش در این بیت شعر صفت هومانیستی ستایش انگیز قله ها را برجسته می کند:

·    صفت و فضیلت اخلاقی و هومانیستی پناه دادن به ابرهای آتش بر گریبان را.

·    این نه صفت و فضیلتی عمومی و همه طبقاتی، بلکه صفت و فضیلتی انقلابی و توده ای است:

·    صفت و فضیلت برجسته ی «بشردوستان ژنده پوش» است.

·    در حزب توده باید چنین صفات و سجایا و فضایلی ایدئالیزه شوند و به درجه معیار علمی و  عینی برای تمیز خیر از شر ارتقا داده شوند.

·    هومانیسم معیار اخلاقی اصلی و صرفنظرناپذیر روندگان راه توده ها و اعضا و هواداران احزاب توده ای است.

 

۶

غرور و سربلندی هم شما را باد!

 

·    آرش برای قله ها غرور و سربندی آرزو می کند و با واژه «هم»، میان خود و قله ها علامت تشابه و تساوی می گذارد.

·    این بدان معنی است که آرش به عزت و غرور و سربلندی انسانی ارج و ارزش خارق العاده قایل می شود و با پرتاب تیری از جان خویش، عملا مرگ توأم با غرور و سربلندی را بر ادامه حیات توأم با خفت و خواری و سرافکندگی ترجیح می دهد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر