۱۴۰۱ فروردین ۳۱, چهارشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۶)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۷

پیش می آیم

 

·    تعیین نقش تعیین کننده در دیالک تیک ستد و داد، رفتن و پیش راندن و نقش تعیین کننده در دیالک تیک دست و دل،  در همین حکم دو کلمه ای به روشی و وضوح تام و تمام اعلام می شود:

·    توده در دیالک تیک ستد و داد، تصمیم به داد گرفته است.

 

·    یعنی در دیالک تیک گرفتن و پیش راندن، تصمیم به پیش راندن گرفته است و ضمنا در دیالک تیک دست و دل، برای دست (پراتیک، عمل، پیش راندن)  نقش تعیین کننده قائل شده است و نه به گرفتن، به سینه فشردن، مانع رفتن شدن و نه  به عاطفه و احساس و عشق خویش.

 

·    اما چرا و به چه دلیل؟

 

۸

·    دلیل این تصمیم آرش و سیاوش و توده در دیالک تیک های زیرین، پیشاپیش تبیین یافته است:

 

الف

·    در دیالک تیک جزء و کل (ماتریالیسم دیالک تیکی)  نقش تعیین کننده از آن کل است.

 

ب

·    و نتیجتا در دیالک تیک عضو و همبود، فرد و جامعه (ماتریالیسم تاریخی)  نقش تعیین کننده از آن همبود و جامعه   است.

·    چون دیالک تیک عضو و همبود و فرد و جامعه بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل اند.

 

·    کل و همبود و جامعه برای حفظ و تداوم خویش جزء و عضو و فرد معینی را به هنگام ضرورت فدا می کنند.

·    البته نه به دلخواه، بلکه با دستان لرزان و دل های جوشان، با اشک و آه و اندوه!

 

پ

·    و در دیالک تیک منفرد (خاص) و عام (ماتریالیسم دیالک تیکی) نقش تعیین کننده از آن عام است و عام از سوئی همبود و جامعه و توده و حزب  و تشکیلات است و از سوی دیگر مفهوم است که چه بسا حکم قانون دارد.

 

۹

دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم

 

·    منظور آرش و سیاوش از آراستن دل و جان به زیورهای  انسانی چیست؟

 

·    انچه بی شک و تردید می توان از این جمله شعر استنباط کرد، قبل از هر چیز، هومانیسم انقلابی است:

·    آرش دل و جان خود را به زیورهای هومانیستی، به سجایای  اخلاقی ـ انسانی متعالی (پرولتری) می آراید.

 

·    آرش نه پتیاره ای، بلکه انسان نمونه ی طراز نوینی است.

·    در آرش انسان نوعی تجلی می یابد.

·    در کالبد آرش انسان ایدئال، انسان جامعه ایدئال، انسان جامعه کمونیستی می زید.

 

·    به قول احسان طبری انسانی پارسا و پاکدامن. 

 

·    شاید منظور سیاوش ضمنا خودپروری (تربیت خویشتن خویش) معرفتی ـ نظری ـ عاطفی و روحی آرش باشد:

·    توسعه و تکامل حتی الامکان شناخت نظری ـ عقلی و عاطفی خویش.

 

۱۰

به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند

نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند

 

·    آرش با توسل به نیروئی نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهد کند و به مأموریت محوله از سوی توده جامه عمل خواهد پوشاند.

·    مسئله این است که آرش این نیروی تعیین کننده را از کدامین منبع و سرچشمه دریافت می کند؟

 

۱۱

به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند

 

·    پاسخ به این پرسش، تعیین صریح و قاطع و پیگیر و بی چون و چرای نقش تعیین کننده در دیالک تیک جزء و کل و فرم های متنوع بسط و تعمیم آن است.

·    آرش نیروی خود را از زندگی می گیرد و زندگی نیروی خود را از چشم و از لبخند.

·    اما منظور از چشم و لبخند چیست که منبع لایزال نیروی زندگی است؟

 

·    برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید به بیت آغازین این بخش از شعر  برگشت:

 

۱۲

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند.

 

·    سیاوش بدین طریق هم دیالک تیک آرش و توده را تبیین می دارد و هم نقش تعیین کننده در آن دیالک تیک را از صراحت می گذراند:

·    همان هزاران چشم و لب خاموش که آرش را امید خویش می دانند، منبع لایزال نیروی زندگی اند که آرش نیروی نهائی خود را برای پرتاب تیر رهائی بخش از آن می ستاند.

 

·    اگر این طرز تفکر سیاوش از منطقیت ریاضی واره سرشار نیست، پس چیست؟

 

·    اگر این به معنی اعلام نقش تاریخ ساز توده و تقدم توده بر قهرمان در رفیع ترین مناره های جهان نیست، پس چیست؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر