۱۴۰۱ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۷)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

نیایش را دو زانو بر زمین بنهاد

به سوی قله ها دستان ز هم بگشاد:

 

«برآ، ای آفتاب، ای توشه امید

برآ، ای خوشه خورشید

تو جوشان چشمه ای، من تشنه ای بی تاب

برآ، سر ریز کن تا جان شود سیراب

 

·    معنی تحت اللفظی:

·    آرش به قصد نیایش دو زانو بر زمین می نهد و رو به قله ها دست به دعا برمی دارد:

·    «ای آفتاب، ای توشه امید، برآ!

·    ای خوشه ی خوشید، برآ!

·    تو چشمه جوشانی هستی و من تشنه بی تابی ام.

·    سرریز نور کن تا جان عطشان من سیراب شود.» 

 

۱

·    سیاوش در این بند شعر میان آرش و قهرمانان متعلق به اقشار و طبقات اجتماعی دیگر مرزبندی می کند.

 

·    آرش نه به سوی نیروی آسمانی موهوم که در تحلیل نهائی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقات اجتماعی زمینی است، بلکه به سوی قله های واقعا موجود رو می کند و طلوع خورشید را می طلبد.

 

·    آرش سیاوش بدین طریق به منشاء خود و نیروی خود اشاره دارد.

 

·    آرش سیاوش نیروی خود را همانطور که قبلا ذکر شد از دو منبع زیر دریافت می کند:

 

الف

·    از طبیعت مادر

 

ب

·    از توده

 

۲

·    آرش سیاوش ضمنا در پیوند با فرهنگ ملی به طرفداری از نور در مقابل ظلمت برمی خیزد.

·    ستاش از خورشید در ضمن به معنی ستایش رادیکال از روشنائی و روشنگری و مخالفت رادیکال با ظلمت و ارتجاع از هر نوع است.

 

۳

تو جوشان چشمه ای، من تشنه ای بی تاب

برآ، سر ریز کن تا جان شود سیراب

 

·    خورشید ضمنا سمبل انقلاب اجتماعی است که لکوموتیو تاریخ (جامعه و جهان) است، چشمه ای جوشان و حیات بخش است و آرش تشنه انقلاب اجتماعی است، به رغم دشواری های تراژیکش.

 

·    سیاوش می گفت:

·    ما از چهره انقلاب کراهت های آن را می زداییم.

·    (نقل به مضمون)

·    ولی نمی دانست که نه انقلاب، بلکه عنگلاب است.    

 

 

۴

چو پا در کام مرگی تند خو دارم

چو در دل، جنگ با اهریمنی پرخاشجو دارم

به موج روشنایی، شست و شو خواهم

ز گلبرگ تو ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم

 

·    معنی تحت اللفظی:

·    از آنجا که عنقریب در کام مرگی بدخو گام خواهم نهاد، از آنجا که با اهریمنی بدخلق سر و کار دارم، می خواهم که در امواج نور شنا کنم و از گلبرگ تو ای گل زرین (خورشید)، رنگ و بو بگیرم.

 

۵

·    در این بند شعر، برداشت ما تأیید می شود:

·    جنگ با ظلمت به مثابه طرفداری رادیکال از نور است و ضمنا جنگ با اهریمن به معنی جبهه گیری به نفع اهورا ست.

 

·    شاید یکی از دلایل خوشامد سنجابی ها و دیگر اعضای بورژوازی واپسین «ملی» از حماسه توده ای آرش، همین عناصر ملی مشترک از قبیل نور و ظلمت (مانی پیامبر) و اهریمن و اهورا (زرتشت پیامبر) باشد.

 

·    عناصر فرهنگی ـ ملی به میراث مانده را اعضای همه اقشار و طبقات اجتماعی کم و بیش به خدمت می گیرند، البته هر کدام آنها را با محتوای ایدئولوژیکی خاص خود پر می کنند.  

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر