۱۴۰۱ اردیبهشت ۹, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۶۲)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

زمین خاموش بود و آسمان، خاموش

تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش، گوش

 

به یال کوه ها لغزید ـ کم کم ـ پنجه ی خورشید

هزاران نیزه ی زرین، به چشم آسمان پاشید
 

·    معنی تحت اللفظی:

·    زمین و آسمان در سکوت محض فرو رفته بودند.

·    آن سان که انگار، جهان لب بسته بود و فقط به گفتار آرش گوش سپرده بود.

·    پنجه خورشید کم کم به یال کوه ها لغرید و هزاران نیزه  زرین به چشم آسمان پاشید.

 

۱

·    سیاوش و یا عمو نوروز قصه گو، در پایان نیایش آرش در پیشگاه طبیعت مادر در هیئت کوه های سرکش خاموش، نظری به دور و بر آرش می اندازد.

·    بدین طریق آرش در پیوند با محیط پیرامونش، تصور و تصویر می شود.

 

·    سؤال اما این است که چرا، به چه نیت و بنا بر کدامین جبر و اجبار؟

 

الف

·    شاید به این نیت که شنونده و خواننده حماسه آرش بدین طریق و ترفند،  آرش را، شخصیت را در پیوند با طبیعت پیرامون، طبیعت مادر ببیند و بیندیشد.

 

·    اما چرا و به چه دلیل؟

ب

·    شاید به این دلیل که آرش و شخصیت فقط در این رابطه وجود دارد:

·    آرش و هر کس و هر چیز دیگر فقط و فقط در رابطه با طبیعت وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.

·    چون پیوند انسان و هر چیز جامد و جاندار دیگر با طبیعت صرفنظرناپذیر، ناگسستنی، ضرور و جبری است.

 

·    این اما به چه معنی است؟

 

پ

·    این اولا بدان معنی است که میان آرش و طبیعت ـ در هیئت زمین و آسمان و به قول سیاوش جهان ـ رابطه دیالک تیکی جزء و کل بر قرار است.

·    آرش در قاموس سیاوش فرزند طبیعت مادر است و اکنون آرش را با طبیعت در هیئت قله های ساکت و سرکش نیایش است.

·    و طبیعت بسان مادری به نیایش فرزند با قله های برفپوش به مثابه سمبل پیران ریش سفید و خردمند قوم خویش، گوش سپرده است.

 

ت

·    این سکوت محض جهان اما ضمنا بدان معنی است که جزء در هیئت آرش، برای کل در هیئت جهان، گوهری ارجمند و عزیز و تابناک است، که مرگش درد انگیز و دریغ انگیز و تراژیک است.

·    این بدان معنی است که کل، نگران عمیق و اندوهگین جزء خویش است.

·    این بدان معنی است که زمین و آسمان نسبت به آرش بی تفاوت نیست.

 

۲

زمین خاموش بود و آسمان، خاموش

تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش، گوش

 

·    وقتی از عینیت دیالک تیک سخن می رود، به همین دلیل است.

·    شاعر و قصه گو بیشک به این غنای دیالک تیکی لایتناهی قصه خود واقف نیست.

·    سیاوش با تمامت عظمت تفکر و بینش خویش بیشک نمی داند که با همین دو جمله، شبکه در هم تنیده ای از صدها دیالک تیک عینی را بسط و تعمیم می دهد.

·    سیاوش نمی داند که بی اعتنا به دانستن و ندانستن، میان آرش و جهان (زمین و آسمان) رابطه دیالک تیکی محتوا و فرم برقرار می کند.

·    رابطه دیالک تیکی فرزند و مادر ـ پدر برقرار می کند که خود بسط و تعمیم دیالک تیک مولود و مولد است.

 

·    ولی خواه و ناخواه همین حقیقت امر جامه عمل می پوشد:

·    میان آرش و جهان ـ خواه و ناخواه ـ رابطه دیالک تیکی فرزند و مادر ـ پدر، مولود و مولد مثل برقرار می شود و پیوند عاطفی عمیق و اصیل میان آرش و جهان از همین حقیقت امر سرچشمه می گیرد و در جان (ضمیر، دل) و روان خواننده و شنونده حماسه جاری می شود.

·    و گرنه زمین و آسمان ـ بدون دلیل ـ دلواپس کسی نمی شود تا نفس در سینه حبس کند و با اشک در دیده به گفتار واپسینش گوش بسپارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر