۱۴۰۱ فروردین ۲۶, جمعه

درنگی در خرافه ای از فروید (۳)

Schlank durch Gedanken e1478769570488  

میم حجری

فروید
می‌توانیم هر قدر دوست داریم بر این نکته تاکید کنیم که عقل بشر ضعیف‌تر از غرایز اوست، و حق نیز با ماست.
ولی این ضعف ویژگی عجیبی دارد.
صدای عقل ملایم است ولی تا گوش شنوایی نیابد آرام نمی‌گیرد و در نهایت، بعد از تکرار بی‌پایان موفق می‌شود.
این یکی از نکات معدودی است که ما را به آینده انسان امیدوار می‌کند.


فروید که نمی داند، عقل چیست،

دلیل قوی تر بودن غریزه از عقل

را

نه

در

عینیت و قدمت و قوت و ضرورت صرفنظرناپذیر غریزه،

بلکه در چیز بندتنبانی دیگری می داند.

 به

نظر فروید

غریزه

اگرچه قویتر و قدر قدرت تر از عقل

است،

ولی

در 

مقایسه با عقل

ناپیگیر

است.

 

اکنون

معلوم می شود

که

فروید

غرایز و نقش صرفنظرناپذیر و حیاتی ـ مماتی آنها

را

هم

نمی داند.

 

اگر قوای غریزی موجودات زنده

لحظه ای از کار افتند،

موجود زنده

در

طرفة العینی

می میرد.

 

همین تنفس حیاتی ـ مماتی

که

۲۴ ساعته

یعنی

حتی در عالم خواب

به طرز پیگیر و لاینقطعی صورت می گیرد،

تحت رهبری قوای غریزی 

است.

موجودات زنده

از

حشره تا انسان

حتی

لحظه ای نمی توانند از قوای غریزی صرفنظر کنند.


غریزه

بهترین یار و مددکار هر موجود زنده است.

عقل

نمی تواند

جای غریزه

را

پر کند.

 

کسانی که تحت شکنجه های بهیمی قرار می گیرند،

متوجه می شوند

که

غریزه 

برای تحمل پذیرسازی زجر و ازار بی حد و حصر

مواد مخدر

همتراز با افیون و هروئین

سنتز می کند

(تولید داروهای روانی)

و

آرام می بخشد.


اگر غریزه حفظ نفس

نباشد

موجود زنده

به

محض مواجهه با دشواری های زندگی

دست به خودکشی می زند.


فروید

احتمالا

غریزه 

را

در

غریزه جنسی

خلاصه می کند.

جهان «بینی» فروید

هم

بند تنبانی

(آلت تناسلیستی)

است.

فروید

همه چیز هستی 

را

با

توسل به حوایج جنسی آدمیان

درک می کند و به خیال خود توضیح می دهد.

اگر کسی با سکنه جمکران هماندیشی کند،

به

همین نتیجه فروید می رسد:

لکوموتیو تاریخ

حوایج جنسی اند.

 

خلایق بی خبر از جهان بینی پرولتاریا (مارکسیسم ـ لنینیسم)

هنوز

آدم

به معنی حقیقی کلمه

نیستند.

 

چنین کسانی

واقعا

هم

نیازی جز حوایجغریزی

بالاعم

و

لهو و لعب، سکس شفاهی و کتبی

بالاخص

ندارند.

سعدی 

هم

می دانست:

خور و خواب و خشم و شهوت

خور و خواب و خشم و شهوت

 شغب (فساد) است و جهل و ظلمت

حیوان 

خبر ندارد ز جهان آدمیت

 

مشتریان پر و پا قرص فروید و شرکاء

هم

عمدتا

زنان اشراف فئودال اطریش بوده اند

که

حوایج شان در خور و خواب و جنگ و جنایت و سیر و سفر و شهوت

خلاصه می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر