۱۴۰۱ فروردین ۲۱, یکشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۵۴)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۲

گئورگی والینتینوویچ پله خانف

 (۱۸۵۶ ـ ۱۹۱۸)

ژورنالیست و فیلسوف روس

او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.

لنین پله خانف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست.

پله خانف و اکسلرود

اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:

«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.

ما مخالف تبلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»

پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به فینلند رفت و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.

آثار:

چرنیشفسکی

آنارشیسم و سوسیالیسم

اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم

۱۹۱۷ میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)

تاریخ از دیدگاه مونیستی

حقایق منطقی

اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری

نقش شخصیت در تاریخ

مسائل اساسی مارکسیسم

 

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    آرش در این بند شعر از رابطه خود با توده پرده برمی دارد:

·    به زبان فلسفی، آرش  از دیالک تیک شخصیت و تاریخ (پله خانف)، از دیالک تیک قهرمان و توده پرده برمی دارد.

 

·    تبیین استه تیکی ـ تئوریکی ـ هنری دیالک تیک قهرمان و توده از سوی سیاوش جوان هم بسیار بغرنج و تأمل انگیز است و هم بسیار زیبا و شورانگیز.

 

۲

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    توده در این بند شعر در هیئت هیولائی نجیب و نگران تصور و تصویر می شود:

·    هیولائی نجیب و نگران با هزاران چشم و هزاران لب.

·    ما در اساطیر یونان با چنین هیولاهائی برخورد می کنیم، ولی نه در این فرم بکر و بدیع و نه در این چارچوب دیالک تیکی ژرف که سیاوش تصور و تصویر می کند.

 

۳

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    هزاران چشم هیولا در گفتارند و هزاران لب آن خاموش.

·    فونکسیون ها جا به جا شده اند.

·    لبانی که فونکسیون سخن گوئی دارند، خاموش اند و چشمانی که فونکسیون نگرش و خموشی دارند، گویا.

·    این شیوه تبیین سیاوش مبتنی بر جا به جائی فونکسیون ها ست.

 

·    سیاوش برای این جا به جائی فونکسیون ها بی تردید دلیل و یا دلایلی دارد.

 

۴

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    ما برای کشف دلیل و یا دلایل سیاوش، به کشف شناخت افزار دیالک تیکی مناسب نیاز مبرم داریم.

 

·    اما کدامین شناخت افزار دیالک تیکی در این مورد بخصوص مناسب است؟

 

·    ما یکی از اقطاب دیالک تیکی را به نام نامیده ایم:

·    قطب فونکسیون را.

 

·    این خود کمک بزرگی است، برای کشف شناخت افزار دیالک تیکی مربوطه.

 

·    شناخت افزار دیالک تیکی خودویژه ای که  مفاهیم آن را احتمالا شخص شخیص مارکس در روند تألیف و تدوین  «سرمایه»، برای اثبات نظرات خود، کشف و فرمولبندی کرده است:

·    مجموعه مفهومی متشکل از «عنصر»، «ساختار»، «سیستم» و «فونکسیون» در رابطه با مقولات دیر آشنای «فرم» و «محتوا»  

·    ما از این  مفاهیم ضمنا به شناخت افزارهای دیالک تیکی زیر می رسیم:

 

۱

·    دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم

 

۲

·    دیالک تیک ساختار و فونکسیون 

 

·    حالا می توانیم به درک منظور سیاوش نایل آییم:

 

۵

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    سیاوش در این بند شعر، دیالک تیک ساختار و فونکسیون را به شکل دیالک تیک چشم و نگرش و دیالک تیک لب و گویش بسط و تعمیم می دهد.

·    ساختار سیسم چشم متناسب با نگرش و بینش است و ساختار سیستم لب متناسب با گویش و گفتار.

 

·    این ساختارها در طول تاریخ توسعه بشری تشکیل یافته اند.

 

·    سیاوش ولی بلافاصله چشم و لب را فونکسیون زدائی می کند:

·    بدین طریق و ترفند، فونکسیون چشم به لب انتقال می یابد و فونکسیون لب به چشم.

·    هیولای نجیب و نگران توده در این بیت شعر هزاران چشم گویا دارد و هزاران لب خاموش.

 

·    اما چرا و به چه دلیل؟

 

۶

·    شاید به دلیل نگرانی و دلهره و اضطراب عمیق.

 

·    ارگان های اندام انسانی در شرایط روحی و روانی غیر عادی از انجام فونکسیون خاص خود در می مانند.

 

·    این حالت، شاید به این دلیل باشد که مغز بر پدیده بسیار مهمتر دیگری متمرکز می شود و از فونکسیون همیشگی خاص خود در زمینه هدایت کلیه ارگان ها شانه خالی می کند.

 

·    ارگانیسم در این شرایط خاص به حال خود رها می شود و ارگان ها از انجام فونکسیون همیشگی خود در می مانند.

·    سیاوش نیز بی شک قصد تبیین همین حقیقت امر روحی و روانی توده را دارد.

 

·    این اما به چه معنی است؟ 

 

۷

هزاران چشم گویا و لب خاموش

مرا پیک امید خویش می داند

 

·    پاسخ به این پرسش را سیاوش در بند بعدی شعر می دهد:

·    هیولای تاریخ ساز توده، یعنی خدای خاک و منبع لایزال نیرو و امید، اکنون  چشم امید به فردی (آرش، قهرمان، شخصیت) دوخته است.

 

·    این به معنی وارونگی دیالک تیک شخصیت و توده است:

·    اینجا هم فونکسیون ها جا به جا شده اند:

·    توده به جای چاوش امید آرش ها بودن، در آرش، یعنی در فردی برگزیده از میان افراد خود، چاوش امید خویش را می بیند.

·    در همین جا به جائی فونکسیون ها از نقش بسیار مهم شخصیت در لحظات تاریخی خارق العاده پرده برمی افتد.

 

·    آنچه سیاوش در نهایت فروتنی توده ای می آموزد، چیزی جز لنینیسم ناب نیست.

·    شاید حتی بتوان به معنی توسعه، تکامل و تعمیق خلاق لنینیسم تلقی کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر