میم حجری

 

 

۶۹۱۵   

سنگ سخنگو

هرچند سیاست را خوش ندارم
اما سخن شان منطقی است.
شاهدخت


سگ سخن جو

 

سیاست مجرد و یا انتزاعی وجود ندارد.
سیاست مشخص وجود دارد.
به همان سان که سیاستمدار مشخص وجود دارد.
هم ببرک کارمل و یارانش سیاستمدار بوده اند و هم کرزای و یارانش سیاستمدارند.
آنها
سیاستمدار توده بوده اند.
اینها سیاستمدار کیستند؟

۶۹۱۶   

سنگ سخنگو

بدختی و خوشبختی هر کس و هر چیز و هر کشوری
در دیالک تیک داخلی و خارجی (خودی و بیگانه) تعیین می شود.

مثال:
زحمتشکان افغانستان
متحد طبیعی و طبقاتی جوامع سوسیالیستی (طبقه کارگر سازما نیافته به شکل دولت) بوده اند
و
طبقات حاکمه افغنستان مثلا طبقه اربابان فئودال و غیره
متحد طبیعی و طبقاتی طبقه حاکمه امپریالیستی (بورژوازی) بوده اند و هستند و خواهند بود.

انداختن بدبختی ها به گردن امریکا
نوعی عوامفریبی است و بوی توطئه ـ تئوری (دائی جان ـ ناپلئونیسم) می دهد.

۶۹۱۷   

سنگ سخنگو

 
دختر و دکتر
مفهوم نیستند؟
حریف


سگ سخن جو

 

بگذارید برای تسهیل فهم مطلب بپرسیم:
واژه های دختر و دکتر
چیستند و از کجا امده اند.
چون شما معنی مفهوم را نمی دانید و نمی خواهید بدانید.

۶۹۱۸   

سنگ سخنگو

هیتلر
هم سوسیالیست بود.
ناسیونال ـ سوسیالیسم و یا نازیسم نازی آباد
اسم حزب باند هیتلر بود.
هیتلر
هم
مثل شاملو می خواست برای نخبگان مو بور قسی قلب
سوسیالیسم بسازد.

 

۶۹۱۹   

سنگ سخنگو

آره.
بشر همیشه فراموشکار بوده است
به همین دلیل هنوز آدم نشده است.

یاد باد
آن شپش ها
رشک ها
سرما خوردن ها و مردن ها
آن کچل گشتن ها
آن مریض گشتن ها و به عوض رفتن به مطب پزشک
به دکه دعا نویس رفتن ها.
به عوض خوردن دارو
دعا خواندن ها
شفا یافتن ها
شق القمر کردن ها

 

۶۹۲۰   

سنگ سخنگو

همشهری نازیلا نظری دیگر دارد: دود آه پیرزنان به نظر او نیروی سیستم برانداز عظیمی است

۶۹۲۱   

سنگ سخنگو

بزرگ ترین دشمن آزادی
برده هایی اند که از شرایط بردگی راضی اند.
چه گوارا


سگ سخن جو

 

آره.
ناز پرورد تنعم
خبر از خلق ندارد.

اگر
چه گوارا
از توده بود و نه از طبقه حاکمه
از این حرف ها نمی زد.

اولا
برده
خر نیست تا به شرایط بردگی رضا دهد.
یعنی به سلب آدمیت از خویشتن
تمکین کند و خود را ابزار سخنگو بداند.

ثانیا
برده
برده لدنی و مادرزاد نبوده است.
برده
به ضرب داغ و درفش و تازیانه و زجر و عذاب
سلب آدمیت شده است و برده شده است.

همین ایرانیان
نه
مسلمان عصبی مادر زاد بوده اند
و
نه
شیعه حشری مادرزاد.
به ضرب شلاق و جزیه و باج و خراج و زجر و عذاب مسلمان شده اند.
دلاوران شان را گردن زده اند و جوانان و زنان شان را به بردگی برده اند و خرمن درهم و دینار درو کرده اند
درد ستمدیدگان کسی داند
که
به ستمدیدگی دچار آید.

۶۹۲۲   

سنگ سخنگو

عجب روزگاری است.

اسلامی ندوشن از اساتید دانش کاه ته ران بوده است
که علامه شده است.
در زمین و زمانی که علامگان شقه شقه گشته اند و در خاوران طعمه ددان.

۶۹۲۳   

سنگ سخنگو

اسلامی ندوشن

ویژگی‌های روحی ایرانیان را به این آسانی نمی‌شود برشمرد
زیرا یکی از پیچیده‌ترین نمونه‌های دنیاست.
اگر در دو کلمه بخواهیم بگوییم: 《تقیّه و ترس》


ایرانی، گویی از چیزی می‌ترسیده. چیزی داشته که پنهان کند.
سینه‌اش صندوق رازی بوده.
اگر دلیل می‌خواهید به ادب فارسی رجوع کنید
به شعر.
تاریخ، او را به این وضع انداخته
مارگزیده است
نه یک‌بار، که بارها.
اثری از زهرِ تاریخ در اوست که باید بیرون کشیده شود.
تقیّه در او به حدّی است که چیزهایی را نه‌تنها از دیگران، بلکه از خود هم پنهان می‌دارد. علاجش این است که محیط را برای خود نامحرم نبیند
یعنی دلش قرص شود که ولو در حدّ امر گذر، آزادی و مرجعی هست.

پایان


اسلامی ندوشن

ویژگی‌های روحی ایرانیان را به این آسانی نمی‌شود برشمرد
زیرا یکی از پیچیده‌ترین نمونه‌های دنیاست.
اگر در دو کلمه بخواهیم بگوییم:
تقیّه
و
ترس


سگ سخن جو

 

ترس چیست؟

۱
ترس یکی از ضامن های طبیعی و غریزی بقا ست.
ترس
از این رو،
اختیاری و ارادی و ملی (خاص ایرانیان) و ایرانی و انسانی نیست.
هر موجود زنده ای
در شرایط معینی
دستخوش ترس می شود.
حتی حشره ای.

۲
ترس از برخی چیزها
ثانیا
نتیجه تجارب معینی است.
فرقی هم در این زمینه بین ایرانی و غیره وجود ندارد.
خم شوی
کلاغ دچار ترس می شود و درمی پرد.
تجربه «آفتابه بیاور» را اسلامی ندوشن حتما شنیده است.
شیر شرزه حتی بر اساس تجربه آفتابه مملو از آب داغ
با شنیدن آفتابه بیاور
دچار ترس می شود چه رسد به شیرخواره و شیر های

یعنی ترس در این صورت
نتیجه تجربه معینی است.

۳
ترس
ثالثا
نتیجه بی تجربگی و نادانی است.
وقتی اسپانیایی ها وارد کشور اینکاها شدند
سوار اسب بودند
اینکاها در عمر خود اسب ندیده بودند
در نتیجه دچار ترس شدند و خیال کردند که خدایان پایین آمده اند.
هیئت امریکایی در دیدار با دارو دسته خمینی
با دیدن موسوی اردبیلی
بسان اینکاها
دچار ترس شده اند.
چون چنین موجودی در عمر خود ندیده بودند.
پیش شرط علبه بر این ترس
آگاهی است.
کسی که قادر به تمیز گیاه سمی از غیرسمی
مار سمی از مار غیرسمی باشد
کسی که فوت و فن مبارزه با مار و عقرب و انگل و غیره را بداند
ترسش می ریزد.
به همین دلیل
حریفی صددرصد ایرانی گفته است:
توانا (نترس) بود هرکه دانا بود
به دانش دل پیر برنا بود

۴
ترس رابعا
نتیجه دانایی است.
مثلا
کسی که از خطرات جانی انفجار باخبر باشد
به محض شنیدن صدایی دچار ترس می شود.
کسی که از عذاب ضرب و شتم و شلاق و شکنجه آگاه باشد
با دیدن بسیجی و پاسدار و پلیس و زندان و زندان بان و آخوند و غیره
دچار ترس می شود.
فرق هم نمی کند که چه ملیتی داشته باشد

به همین دلیل
کسانی که سر نترس دارند
نادان اند و نه دانا

۶۹۲۴   

سنگ سخنگو

مفهوم «آه» در فلسفه سعدی و مارکس

خرابی کند مرد شمشیر زن
نه چندان که دود دل طفل و زن


معنی تحت اللفظی:
صدمه ای که آه کودکان و پیران بر سلطنت می زند
به مراتب بیشتر از صدمه ای است که شمشیرزنان می زنند.

مذهب
دیالک تیک آه و افیون است.
مارکس


آه را مارکس به همان معنی به کار می برد که سعدی به کار برده است:
مذهب به مثابه آه
به توده ستمدیده امید می دهد و به مقاومت و مبارزه بر می انگیزد
و
مذهب
به مثابه افیون
توده را تخدیر میکند و به تسلیم و انفعال سوق می دهد

۶۹۲۵   

سنگ سخنگو

از کنارش آرام‌ رد می شویم
و
آن طرف چاهی است که نامش زندگی است
حریفه شریفه


سگ سخن جو

 

زندگی
چاه نیست.
چیست؟

زندگی و یا حیات عالی ترین و متعالی ترین نتیجه توسعه و تکامل ماده جامد است.
روندی خجسته و پرشکوه که صدها میلیون سال طول کشیده است.
احتمالا
فقط در کره ارض.

مولانا هم به این پدیده و روند
اشاره کرده است:
از جمادی مردم و نامی شدم.
از ماده مرده به ماده زنده (نبات) مبدل شده ام.

۶۹۲۶   

سنگ سخنگو

اجنه و ملائکه در قرآن چیستند؟

برای درک ماهیت اجنه و ملائکه باید
دیالک تیک عکس و اصل را در مد نظر داشت.

اجنه و ملائکه
عکس اند.
به همان سان که خود خدا
عکس است.

به زبان فلسفی خدا و اجنه و ملائکه
مفهوم اند.
و فقط در ذهن بنی بشر وجود دارند و نه در عالم واقعی و عینی.
برای پی بردن به اصل خدا و اجنه و ملائکه
بهتر است که
خرگا خوانین
و
دربار سلاطین
را
در نظر گیریم.
خوانین و یا سلاطین
اصل خدا هستند
و خدا عکس اینها ست.
اجنه و ملائکه
عکس غلامان و نوکران و مأمورین و جلادان و پیام بران و جواسیس و خبرنگاران خوانین و سلاطین اند.

مگر پویان طرفدار سوسیالیسم بوده است؟ لطف کنید جمله ای از او در این زمینه ذکر کنید.

 

۶۹۲۷   

سنگ سخنگو

به جانان بگو
هرچه نیک و بد بنی بشر دارد
جانوران هم دارند.
سگ ها همشیره گرگ ها هستند که اهلی شده اند
و
حرفه اصلی گرگ ها
درندگی است.

 

۶۹۲۸   

سنگ سخنگو

ز فرخ تا فرح یک نقطه فرق است
در این یک نقطه خلق خفته غرق است.


فرخ خان و همه فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق افرادی عقب مانده و همیشه کودک اند.
این جماعت به احتمال قوی
ذره ای مغز اندیشنده در کله ندارند.
مشخصه مهم اینها
خودنمایی است.
اگر »منم منم» را از این جماعت بگیرند
چیزی باقی نمی ماند.
این مشخصه در اشعار و آثار و گفتار جلال ال احمد و احمد شاملو و خمینی و غیره به اوج می رسد.

۶۹۲۹   

سنگ سخنگو

کسی که به همه مهر بورزد
در بهترین حالت نادان است.
کین هم بسان مهر و محبت
امری طبیعی و عادی است.

مثال:
اجامر مثلا حماس و حزب الله و طالبان و داعش الله
بمب بر کمر می بندند و وارد مدرسه و مسجد می شود و ضمن تکه تکه کردن خود
جوانان و پیران نازنین مردم را هم شقه شقه میکنند.
چگونه می توان به این جانیان و جنایتکاران
مهر ورزید؟

۶۹۳۰   

سنگ سخنگو

علی فرزانه
وقتی شخصی مثل شما که مدافع حزب توده هستید، با این اعتقاد که لغزش‌های حزب توده گریزناپذیر بوده است پیشاپیش در مقابل هر به قول خودتان پژوهشی در مورد حزب متبوع تان موضع دفاع‌طلبانه می‌گیرید آیا خود به خود صلاحیت‌تان را برای نصیحت به دیگران در مورد نقد اصولی زیر سؤال نمی‌برید؟
من خیلی مشتاقم که بجای توجیه
یک انتقاد از خود غیرتوجیه‌آمیز از حزب شما ببینم


سگ سخن جو

 

حضرت علی
حزب توده
تنها جریان سیاسی در ایران است که از خود انتقاد کرده است و باید هم از خود انتقاد کند.
چرا و به چه دلیل؟
اولا
به این دلیل که
مارکسیسم
تئوری انتقاد است.

ثانیا به این دلیل
که
پیش شرط انتقاد اجتماعی (انتقاد از جامعه و جهان و انتقاد از همنوع)
انتقاد پیشایپش از خویشتن است.

ثالثا
پیش شرط اساسی انتقاد از حزب توده
توده ای بودن است.
یعنی
اعضای احزاب دیگر
اصلا لیاقت و صداقت و توان تئوریکی لازم برای انتقاد از حزب توده را ندارند.

در انتقاد از حزب توده
کار عرقریز عظیمی صورت گرفته است.
فقط راجع به اشعار و آثار و افکار احسان طبری
بیش از ۲۰۰ مطلب منتشر شده است.
اگر خواستید خبر کنید تا لینک دهیم.

ضمنا محتوای این مواعظ آقاجاری
ضد توده ای است.

دوزاری آقاجاری کج و کوله است
آن سان که عاجز از تمیز توده ای از ضد توده ای است.
آقاجاری اصلا توده ای نیست.
هر انشا نویسی که توده ای نمی شود.
 

توده ای به قول ستارخان
باید سگ سرسپرده توده باشد.
توده ای ها در خاورانند.
در غیاب آنها ست که هر ننه مرده ای خود را نماینده حزب توده جا می زند و ادای طرفداری از حزب توده را در می آورد و آبرو می برد.

 
ما صد سال است که دنبال یک توده ای در این سیاره سرگردان می گردیم
و
هنوز که هنوز است
پیدا نکرده ایم.

۶۹۳۱   

سنگ سخنگو

صمد
بدترین دشمن مردم و کودکان ناقص العقل مردم
بوده است.
زباله های صمد
نه ارزش هنری دارند و نه ارزش ادبی.
ما بخشی از اینها را تحلیل و منتشر کرده ایم.
صمد
مبلغ انارشیسم سرشته به فئودالیسم و فاشیسم است.
صمد و دارو دسته اش
کودک ستیز است.
خمینی را همینها روی کار اورده اند.

۶۹۳۲   

سنگ سخنگو

منظور از مفهوم «دیالک تیک» چیست؟
مهدی


سگ سخن جو

 

اگر به دور و برمان بنگریم
متوجه می شویم که هر چیزی با ضد خود توآم است:
مثلا زن و مرد
پست و بلند
فراز و فرود
علم و خرافه
رئال و خیال
صعود و سقوط
حاکم و محکوم
غنی و فقیر
گل و خار

این وحدت اضداد را (همبایی و همستیزی را) دیالک تیک می نامیم.
مثلا
دیالک تیک گل و خار.
دیالک تیک ستمگر و ستمکش

کل هستی طبیعی و اجتماعی و فکری
خصلت دیالک تیکی دارد.
ذره ای حتی یافت نمی شود که خصلت دیالک تیکی نداشته باشد.
مثال:
هر اتم حاوی دیالک تیک پروتون و الکترون است.
در هر اندام
دیالک تیک جذب و دفع (خوردن مواد خوردنی و دفع مازاد آن به صورت مدفوع و ادرار و عرق و ناخن و مو و غیره ) است.

هیچ قطبی بدون قطب ضد خود
وجود ندارد.
هیچ ستمگری یافت نمی شود که ستمکشی نباشد.
هیچ خرپولی یافت نمی شود که نهیدست بی همه چیزی نباشد.
هیچ گنجی یافت نمی شود که رنجی نباشد.
هیچ لذتی یافت نمی شود که ریاضتی نباشد.

خدمت بزرگ سعدی
آموزش دیالک تیک است.
سطر سطر آثار سعدی
سرشته به دیالک تیک است.
مثال:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر، سیرت زیبا بیار.
سعدی در این بیت شعر
دیالک تیک صورت و سیرت را آموزش می دهد.

مثال دیگر:
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود

سعدی دراین مصراع شعر
دیالک تیک رنج و گنج را آموزش می دهد.

اگر کسی اشعار و آثار سعدی را بفهمد
دیالک تیک را خواهد فهمید.
همین دیالک تیک سعدی را هگل و مارکس ۷۰۰ سال بعد از سعدی
کشف و نمایندگی می کنند.
سعدی
معرکه است.

۶۹۳۳   

سنگ سخنگو

فوندامنتالیسم شیعی و سنی
اسلام را آلت دست قرار داده اند
تا توده مسلمان را خام و خر کنند.

فاشیسم
هم مسیحیت را آلت دست قرار می داد.

اینها اصولا ضد مذهبی اند.
مزورو ریاکارند.
ضد خلقی و ضد اخلاقی اند

۶۹۳۴   

سنگ سخنگو

انسان انتزاعی
از مفاهیم اگریستانیسالیسم است (که آبشخور فاشیسم است)
که در اروپا سارتر و کامو و در جمکران آل احمد و احمد شاملو نوچه های شان از جمله صمد نشخوار کرده اند.
انسان
به قول لنین
مثل هر چیز دیگر
فقط به صورت مشخص وجود دارد.
و گرنه
هم فرح رختشو
انسان است
و هم فرح دیبا

۶۹۳۵   

سنگ سخنگو

پیش شرط قوت چیست فریبا؟
خواستن که توانستن نیست.
ضعف و قوت عینی است و نه ذهنی.

۶۹۳۶   

سنگ سخنگو

کودکان مالیات ندانم کاری های گروه‌های ویرانگر را میپردازند
کریم


سگ سخن جو

 

منظور از گروه های ویرانگر کدام گروه ها هستند؟
وضع اسفبار کودکان که خاص جمکران نیست.

۶۹۳۷   

سنگ سخنگو

سرمایه داری
خلقکشی احترام امیز است.
چگوارا


سگ سخن جو

 

هی
چه.
سرمایه داری
یک فرماسیون اقتصادی است.

سرمایه داری
یکی از پله های توسعه جامعه بشری است.

سرمایه داری
یک میلیون بار بهتر از برده داری و فئودالیسم است.

مانیفست حزب کمونیستی
در ستایش نظام جامعتی سرمایه داری است.
اگر فرصت داشتی بخوان تا رستگار شوی.
نیروهای مولده
در دامان نظام جامعتی سرمایه داری
بیش از تمامی تاریخ بشری
رشد کرده اند.

جامعه سرمایه داری
فراهم آورنده شرایط عینی و ذهنی لازم برای گذار سوسیالیسم و کمونیسم است.
سرمایه داری
سیستم است.
نه
سوبژکت.

سوبژکت در جامعه سرمایه داری
طبقه سرمایه دار است
بورژوازی است.
بورژوازی آغازین
طبقه ای انقلابی و ضد فئودالی و ضد برده داری و ضد مذهبی بوده است
و
توسط غول های فلسفی و هنری از قبیل فویرباخ و فیشته و هولباخ و هگل و کانت و شیللر و غیره
نمایندگی شده است.
بورژوازی واپسین
طبقه اجتماعی مرتجعی است که خاتم الفلاسفه اش نیچه است و جنگ افروز است.
گذار به جامعه سرمایه داری در خیلی از کشورها
خود
گام بزرگی به پیش است.

 

۶۹۳۸   

سنگ سخنگو

فرقی بین نعلین و چارق و چکمه و پوتین وجود ندارد. همه از دم طالبانان زمانند

۶۹۳۹   

سنگ سخنگو

رودکی
رباعیات
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی
پایان


سگ سخن جو

 

مرد و نامرد (زن) از مفاهیم ارتجاعی و آنتی فمیینستی نظامات برده درای و فئودالی است.
مردیت
به عنوان فضیلت جا زده می شود
و
نامردیت (زنیت) به عنوان صفتی قبیحه و ننگ آمیز قلمداد می شود.

شعرای حتی معاصر جمکران
هنوز هم با مفاهیم ماقبل سرمایه داری
می اندیشند و آبرو می برند.
زنان جمکران
یک میلیون بار شریف تر و زحمتکش تر و با شعورتر و با شخصیت تر از مردان شان هستند.

۶۹۴۰  

سنگ سخنگو

دوستت دارم
با اینکه نیستی کنارم.
حریف


سگ سخن جو

 

دلیل دوست داشتن خلایق هم دوری از آنها ست.
نزدیکی همان و تنفر همان.

 

۶۹۴۱  

سنگ سخنگو

روح من وقتی بزرگ شد که فهمید میشه حقیقت رو بدون ترس بغل کرد.
حتی اگه حقیقت پر از تیغ هایی باشه که روحم رو زخم می کنه.


سگ سخن جو

 

منظور از حقیقت چیست که بغل کردنی است؟

۶۹۴۲  

سنگ سخنگو

آفرین به کسی که این آمار را گردآوری و به درصد تبدیل کرده که فهمش آسانتر باشد
حریف


سگ سخن جو

 

تبدیل چیزی به درصد
بد نیست و فهم قضیه را تسهیل می کند.

تبدیل خیلی از چیزها به درصد اما می تواند به نیت عوام فریبی باشد.

مثال:
کشوری که ۲ بیمارستان داشته
در عرض ۱۰ سال
دو بیمارستان دیگر می سازد.

بعد برای اثبات پیشرفت کذایی خود
به درصد تبدیل می کند:
ما در عرض ۱۰ سال
۱۰۰ درصد پیشرفت کرده ایم

نتیجه گیری های درصدی همین حریف 

هم 

بیشرمانه اند 

و 

هم
عوامفریبانه اند.

۶۹۴۳  

سنگ سخنگو

اخلاق حاکم در هر جامعه = اخلاق طبقه حاکمه
مارکس


سگ سخن جو

 

اخلاق
چیزی طبقاتی است.
یعنی
هر طبقه اجتماعی
اخلاق خاص خود را دارد.

به همین دلیل از اخلاق افراد می توان به تعلقات طبقاتی شان هم پی برد.

مثال:
اخلاق دهاقین با اخلاق کارگران تفاوت دارد و اخلاق هر دو با اخلاق اربابان فئودال و روحانی تفاوت دارد.
مارکس هم بیشک می داند.

سخن مارکس اما نه اخلاق به طور کلی
بلکه اخلاق حاکم و رایج در هر جامعه است.

این سخن مارکس به چه معنی است؟

برای فهم این سخن مارکس
باید از خود پرسید:
اخلاق چیست؟

اخلاق
مثل مذهب، هنر، دولت و غیره
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است.

روبنای ایده ئولوژیکی
در دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنا ی ایده ئولوژیکی وجود دارد و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان زیربنای اقتصادی است.

به همین دلیل با تغییر زیربنای اقتصادی هر جامعه در اثر انقلاب اجتماعی
اخلاق حاکم یعنی اخلاق طبقه حاکمه قبلی و حتی کتب درسی و غیره تغییر می یابد.

مثال:
اخلاق فئودالی حاکم در زمان تزار
پس از پیروزی انقلاب اکتبر
جای خود را به اخلاق طبقه کارگر می دهد.

مثال دیگر:
اخلاق حاکم در زمان شاه
پس از پیروزی ارتجاع اسلامی
جای خود را به اخلاق فئودالی ـ روحانی و حتی عهد بوقی میدهد.
تقیه و تزویر وتظاهر و تقلب و دروغ و ریا
از عناصر اخلاق فئودالی اند که وبال روح مفولک جامعه گشته اند.

 

۶۹۴۴  

سنگ سخنگو

تفاوت بینشی فرخ با پویان و احمدزاده ها چیست؟

۶۹۴۵  

سنگ سخنگو

تا زمانی که جامعه کار شرافتمندانه ای برای روحانیان پیدا نکند، این گروه مفتخوار
سربار و انگل اجتماع خواهد بود.


سگ سخن جو

 

این سخن
بیشک
از مارکس نیست.
ولی از هر کس هم باشد، غلط است

چرا و به چه دلیل؟

۶۹۴۶  

سنگ سخنگو

تأملی
در
سفره‌یِ خالی
احمد زاهدی لنگرودی


بر دو سویِ یک سفره‌یِ خالی نشسته‌ایم

(سر سفره می نشینند و نه بر دو سوی سفره.
البته ما فارسی بلد نیستیم.
شاید مصطلح باشد و یا مصطلح شده باشد.)


می‌گوید:
«سرت را بالا بگیر
شرمگین مباش
که خالی‌یِ این سفره
تقصیرِ تو نیست.»

(خالی
صفت است.
مثال:
سفره خالی.
اسم حاصل از خالی، خلأ است.
خلأ سفره تقصیر تو نیست.
البته شاید مصطلح باشد و یا مصطلح شده باشد.
حریفی قصه می نوشت.
نوشته بود: دور امدم.
گفتند:
دیر آمدم نه دور امدم.
گفت:
خیلی ها در دهات ما چنین می گویند.
گفتند:
آنها بیسوادند لامصب.)


می‌گویم:
«تو هم
سرت را بالا بگیر
تماشا ندارد تباهی!»

(این گفت و گو زیبا ست.)

چشم‌های اش زیباترین تمنّا بود
وقتی نگاه کردیم
عشق سیراب‌امان کرد.

(سیرابمان و نه سیراب امان
ایندو با هم تفاوت دارند.
مثال:
خطم با خط ام تفاوت دارد.
مثال:
خطم زد
یعنی مرا خط زد و حذف کرد.
خطم را خواند.
یعنی خط مرا خواند.)


این سفره‌یِ غارت شده‌یِ خالی
سهم ما نبود
دزدانِ نابکارِ عشق اما
چیزی برایِ تهیه، باقی نگذاشتند
و هر نگاه
شرمسارِ دیدگانی دیگر شد.

(بورژوازی که دزد نیست.
استثمار که به معنی سرقت نیست.
«فقر فلسفه» مارکس را مگر نخوانده اید؟)


گفتم:
«باید برخیزیم!»

برخاسته بود و رفته
و سفره‌یِ خالی را پاک کردم
بشقاب‌هایِ دست‌نخورده را شستم.

(زیبا ست.
سرشته به نوعی طنز است.)


پشتِ خانه‌یِ ما هر شب بارها، بارِ آهن خالی می‌کنند
می‌دانست نباید منتظرش باشم
و هنوز دو بشقاب بر سفره‌ی خالی می‌گذارد.

(اگر شاعر نباید منتظر حریف باشد.
چرا حریف بدر سفره دو بشقاب می گذارد و نه خود شاعر خوشخیال؟)


پایان

 

۶۹۴۷  

سنگ سخنگو

شادی نکند.
خدا از شادی کنندگان خوشش نمی آید.
قرآن


سگ سخن جو

 

این آیه را باید در متن مربوطه معنی کرد و نه جدا از متن مربوطه.
احتمالا
کسانی لهو لعب می کرده اند
و
حضرت محمد این سخن را بر زبان رانده است.

مذاهب بزرگ اما اصولا مخالف شادی و موافق و مبلغ زاری اند.

دلیل طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی اش چیست؟

 

۶۹۴۸  

سنگ سخنگو

برخی مرا بنیادگرا و افراطی می دانند
خواهش می‌کنم داشتن شور و شوق را با بنیادگرا بودن اشتباه نگیرید
ریچارد داوکینز


سگ سخن جو

 

کسی تو را بنیادگرا نمی داند
مگر اینکه در کله به جای مغز
شلغم داشته باشد.
ما
تو را شیاد می نامیم.
تو
اصلا نمی توانی فرگشت را توضیح دهی.
اگر می توانی بفرما و توضیح بده.

۶۹۴۹  

سنگ سخنگو

طلبان دست پرورده امریکا ست.
حریفه


سگ سخن جو

 

نه.
طالبان آخوندهای سنی افغانستان هستند
که در حوزه های ازبریه در پاکستان درس می خوانند
یعنی
قران را مثل طوطی ازبر می کنند.
ملل مسلمان دیگر هم
مثلا ترک ها
فرزندان شان را
حتی از اروپا
دسته دسته به پاکستان می فرستند تا در حوزه های ازبریه قرآن ازبر کنند و برگردند و چاقو کشند و آدم کشند.

فوندامنتالیسم = فاشیسم اشراف فئودال و روحانی
امپریالیسم با فوندامنتالیسم سنی و شیعی
تضاد دارد.
چه بسا به موشک می بندد.
حاج قاسم (طالبان شیعی) را هم با دار و دسته اش در عراق به موشک بست و کشت.
اگر لازم دشات
حمایت می کند
مثلا بر ضد حکومت دموکراتیک افغانستان و یا بر ضد حزب توده مرحوم ایران

 

۶۹۵۰  

سنگ سخنگو

آلبرت اینشتین در این نامه می‌نویسد:
"واژه خدا برای من چیزی نیست جز بیان و نتیجه ضعف بشر".
حریفه شریفه


سگ سخن جو

 

 

 اولا خدا مفهوم است و نه واژه.
فرق واژه با مفهوم چیست؟

به اینشتین بگو
مثل اجنه
بیاید و تحلیل های ما را بخواند و فلسفه علمی
بیاموزد.

با فیزیک نمی توان خدا و دین و مذهب و مسائل جامعه و جهان را توضیح داد.

۶۹۵۱  

سنگ سخنگو

سپاس از سیمین. اگر سیمین هماندیشی نکرده بود ما اصلا به طالبان ها نمی اندیشیدیم و مثل خیلی ها نادان می ماندیم

۶۹۵۲  

سنگ سخنگو

تفاوت بینشی فرخ نگهدار و امثالهم
با
امیر پرویز یویان و مستوره و مسعود و مجید احمد زاده و غیره چیست؟

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید
دیالک تیک مبارزه به اصطلاح مسلحانه و مبارزه مسالمت امیز را به خدمت گرفت.
امیر پرویز یویان و مستوره و مسعود و مجید احمد زاده و اشرف و صمد و بهروز و این و آن
بسان فرخ نگهدارو اکثریت و غیره
دیالک تیک مبارزه به اصطلاح مسلحانه و مبارزه مسالمت امیز
را
تخریب می کنند.

یعنی هر دو متافیزیکی می اندیشند و نه دیالک تیکی.
امیر پرویز یویان و مستوره و مسعود و مجید احمد زاده و اشرف و صمد و بهروز و این و آن
قطب مبارزه به اصطلاح مسلحانه
را
مطلق می کنند
و
قطب مبارزه مسالمت آمیز را تحقیر و رد می کنند.

فرخ نگهدارو اکثریت و غیره
قطب مبارزه مسالمت امیز را مطلق می کنند
و
قطب مبارزه قهرامیز را تحقیر و رد می کنند.

هر دو جریان ضد مارکسیستی اند.

۶۹۵۳  

سنگ سخنگو

افکار چیستند؟

افکار
شخصی نیستند.

افکار فرهاد و شیرین و سیمین
هم
شخصی نیستند.

فرق هم نمی کند که افکار شان چه باشند.

افکار
طبقاتی اند.
حتی کلمه ای از حرف های ما از ان ما نیست.
سگ ها که افکار ندارند تا ما داشته باشیم.

به همین دلیل
باید
بی اعتنا به افراد
به
افکار پرداخت.

۶۹۵۴  

سنگ سخنگو

پس سوسیالیسم اوژن و بیژن

 سوسیالیسم بومیایی است؟

 ادامه دارد.