۱۳۹۹ دی ۲۲, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۲۸۳)

Bild

میم حجری


۳۰۵۳

سنگ سخنگو


شبیه مامان بزرگا شدم با آهنگ الهه ناز (غلام حسین بنان) رمان میخونم


سگ سخن جو

 

کسب و کار ما همینه.
بدون همراهی بنان و ایرج و مرضیه و گلپا و دلکش و الهه و غیره
اصلا نمی توانیم کار کنیم.
دلیلش چیست؟


۳۰۵۴

سنگ سخنگو

"پختگی" رابطه ی مستقیمی داره با تعداد بحث هایی که شروع نمیکنی و تعداد بحث هایی که ادامه نمیدی


سگ سخن جو

 

پختگی و یا اختگی؟

۳۰۵۵

سنگ سخنگو

ولی من رو سنگ مرده شور خونه بغلش کردم بوسیدمش شاید دلش برا من خواهرش به رحم بیاد بلند بشه هرچه زجه زدم بیدار نشد

سگ سخن جو

 

مرگ عزیزان
بی رحمانه ترین فاجعه در زندگی است.
آدم در بن بست قرار می گیرد و فرو می ریزد.
عمیقا بیچاره می شود.

۳۰۵۶

سنگ سخنگو

قشنگ ترین افسانه ای که شنیدین چی بوده؟

سگ سخن جو

 

افسانه را که نمی توان
استه تیزه کرد.
این چه روند و روالی است که همه چیز
را
سکنه جقوری استه تیزه می کنند.
انگار
جز زشت و زیبا
واژه ای ندارند

۳۰۵۷

سنگ سخنگو

هرکس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند. هرکس به کس دیگر، هر که می خواهد باشد تکیه کند، آخر زمین خواهد خورد
ساعدی


سگ سخن جو

 

روی پای خود ایستادن
خوب است
ولی
آسان نیست
نه
یکشبه بلکه در روند میسر میشود
کسی نمیتواند و نباید «فقط برای خودش زندگی کند»
همین لقمه نانی که می خوریم
ثمره کار صدها نفر است
تکیه به همنوع
الزامی است
بدون وحدت طبقاتی نمی توان انقلاب کرد
مسئله اصلی
نه
فرد
بلکه جامعه است
بشریت است

۳۰۵۸

سنگ سخنگو

از این پسرا که تو ماشین دستتو میگرن و با یه دست دنده عوض میکنن باشین لامصب آخه چقدر جذابن

سگ سخن جو

 

این چیزها بی محتوا و توخالی اند
دل بستن به این جور اداها و اطوارها
ساده لوحانه است

۳۰۵۹

سنگ سخنگو

هماندیشی است
که متمدنانه ترین طریق همزیستی است
اگر جوابی داری بده
هدف هماموزی است


۳۰۶۰

سنگ سخنگو

نه.

هیچ دلیلی برای پختگی در این مورد وجود ندارد.
فرد در روند مقاومت و مبارزه آبدیده می شود
و
نه
در فرار و عقب نشینی

۳۰۶۱

سنگ سخنگو

آره
هنر به طور کلی به لجن کشیده شده است
مثلا دیگر فیلم به دردبخوری تولید نمیشود
فیلم های جدید
تهوع آورند.
ترانه ها و رمان ها و اشعار سابق محتوا دارند
بند تنبانی نیستند.
البته قابل نقدند
سؤال این بود
که
چرا موقع کار مادی و یا فکری (مثلا مطالعه)
شنیدن ترانه الزامی است؟

۳۰۶۲

سنگ سخنگو

یه دمنوش گرمه با کلی نبات داغ و عسل بهرحال رو من که جواب میده و خیلی دردم کم میشه

سگ سخن جو

 

بحث بر سر فقدان شعور تغذیه در جامعه است.
فرق اروپا با آسیا در این زمینه فاحش است.
رسانه ها در اروپا شعور تغذیه را اشاعه می دهند و توده ای شده است.
دمنوش خوب است
ولی افراط در دمنوش
زیان آور است.

۳۰۶۳

سنگ سخنگو

استه تیزاسیون به چه معنی است؟

سگ سخن جو

 

 

همین
مرتب می پرسند زشت نیست؟
زیبا ست؟
چقدر قشنگ است.
انگار قحط مفهوم است.
این ذلت فرهنگی است که رهاورد جنقوری فئودالی است

۳۰۶۴

سنگ سخنگو

نکته این است که در حین کار
مثلا موقع مطالعه
می توان بنان شنید
ولی نمی توان بتهون شنید.
برای اینکه اثر هنری مورد نظر باید با نوع کار مطابقت داشته باشد.
یعنی
خاستگاه اصلی هنر
کار است
اگر خیاطی کنی
بی اختیار زمزمه خواهی کرد
تکلم و تصور و اهنگ و ترانه و غیره
در روند کار
پدید امده اند

۳۰۶۵

سنگ سخنگو

نه.
همه چیز تهوع آور شده است.
طبقه حاکمه انگل
به جنگ زیبایی به طور کلی برخاسته است.

زن ستیزی هم جزئی از زیبایی ستیزی است.
هنر طبقه حاکمه انگل

  پورنو ست
پورنو با درجات مختلف برای سنین مختلف.
تا
تا دلت بخواهد عق بزنی

۳۰۶۶

سنگ سخنگو

زنده باد
ارسطو علیه الرحمه
گفته:
هنر به تطهیر روح و روان آدمی منجر می شود.
شیللر می گفت:
برای تربیت اعضای جامعه
هنر الزامی است

۳۰۶۷

سنگ سخنگو

آره.
ولی این حرکات
بی محتوا هستند.
ما درون را بنگریم و حال را
ما برون را ننگریم و قال را
فرنگی ها
مثلا قبل از شوهر به زنش دست می دهند
قبل از اسم شوهر
اسم زن را بر زبان می اورند.
اینها اما عوامفریبانه اند.
همین ها
بر سر زنان و کودکان بدترین بلاها را می آورند که گفتنش شرم انگیز است

۳۰۶۸

سنگ سخنگو

حرفتون درسته شاید بیشتر منظورم بحث با احمق ها بود که کم هم نیستن

سگ سخن جو

 

ببخش.
احمق وجود ندارد.
ابنای بشر ذیشعورند و نه بیشعور.
جامعه طبقاتی است و افراد طرز تفکر متفاوت دارند.
به همین دلیل
بحث
نوعی از مبارزه طبقاتی است.
بحث دشوار است
ولی بهتر از فحش و تف و توهین و پرخاش است
برای روشنگری علمی و انقلابی بدیلی وجود ندارد

۳۰۶۹

سنگ سخنگو

بیا قسمت کنیم دردی که داری
که تو کوچک دلی طاقت نداری.
 بابا طاهر

سگ سخن جو

 

 ویرایش
گل سرخم چرا پژمرده حالی؟
‏بيا قسمت كنيم دردی كه داری

‏بيا قسمت كنيم، بيشش به من ده
‏كه تو کوچک دلی، طاقت نداری

‏⁧
‫هی مهسا چرا
شعر بابا طاهر را تحریف می کنی؟
این چه روند و روالی است
تارنتابابو


۳۰۷۰

سنگ سخنگو

باختن همیشه هم بد نیست، مثل "دل باختن"


سگ سخن جو

 

 دل
را نمی توان باخت
دل قدر قدرتی قلدر منش و خودمختار است.
سوبژکت است و نه اوبژکت.
دل خر نیست تا افسارش را بگیرند و به دست حریفی بدهند.
دل
خودش
با پای خودش
از دست هر کس می رود.
خواجه هم می داند:
 

دل می رود ز دستم
صاحبدلان خدا را

 
این نشانه عجز خواجه در مقابل دل دیکتاتور است.


۳۰۷۱

سنگ سخنگو

امروز انقدر تحت فشار عصبیم که نتونستم کار کنم، اومدم نشستم یه دل سیر گریه کردم، بعدش برگشتم سرکارام.

سگ سخن جو

 

تنها هنری که اهل تشیع اصلا حشری دارند
گریه است.
هنر دیگری ندارند.
جنقوری فوندامنتالیستی
قحطستان تفکر و تأمل و تجزیه و تحلیل است

۳۰۷۲

سنگ سخنگو

ازش میپرسم چی میخونی ؟

رشته ات چیه؟ میگه دانشگاهم صنعتی شریف

سگ سخن جو

 

ویرایش:
دانش کاه صندلی شریف
چه برداشتی از این جوابیه او داری؟
قاصدک

۳۰۷۳

سنگ سخنگو

و اینکه من دیگر به تو فکر نمیکنم، بزرگترین دروغی ست که هر روز به خودم میگویم

سگ سخن جو

 

وقتی
عقل کسی چیزی پیدا نمی کند که بدان بیندیشد،
غریزه قدر قدرت برمی خیزد
و
بنی بشر را به یاد «خور و خواب و خشم و شهوت» (سعدی) می اندازد.

۳۰۷۴

سنگ سخنگو

من همون بچه ناخلفیم که وقتی مامانم میخواد غر بزنه سرم سریع آهنگ غمگینی که روش نقطه ضعف داره رو میذارم‌میشینه گریه میکنه یادش میره داشت سرم غر میزد‌

سگ سخن جو

 

فرق غر زدن با انتقاد چیست؟
غر زدن
یعنی
آهسته سخن گفتن از سر خشم
انتقاد یعنی توضیح علمی و انقلابی موضوع.
چرا مادران و پدران به عوض انتقاد، غر می زنند؟
اگر انتقاد می کردند
فرزند به عوض گذاشتن کلاه گشادی بر سرشان
به
انتقاد مادر و پدر می اندیشید و رستگار می شد.

۳۰۷۵

سنگ سخنگو

اونایی که بیمارستان کار میکنن میدونن محل کار میشه خونه دوم آدم یعنی چی

سگ سخن جو

 

محل کار
به ویژه در جوامع طبقاتی
فرقی با زندان ندارد
فراغت از کار هم فرقی با آزادی از زندان ندارد.
محل کار چه بسا کشتارگاه است و کارگر چه بسا قربانی است.
برشت اثری قوی و غنی در این زمینه دارد
که
ما بخشا ترجمه و منتشر کرده ایم و باید به پایان برسانیم

۳۰۷۶

سنگ سخنگو

گذشت خوبی ام از حد، به شک دچار شدند


به احترام، کمی خم شدم، سوار شدند!
خودم به تیشه ی تزیین تراششان دادم،


کجای کار غلط بود کردگار شدند؟!
عجب مدار ازین شهر، باده نوشانش،


به شرحِ حرمت مِی بر سرِ منار شدند!
دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است


که یک به یک همه یاران من غبار شدند!
رفو کنید رفیقان من! چه روزنه ها


که راه در دلِ هم یافتند و غار شدند!
حذر کنید رفیقان من! چه نجواها


که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند!
چه کرم ها که لگدمالشان نکردی و حیف،


که تا دمار درآرند از تو مار شدند!
حسین جنتی

سگ سخن جو

 

گذشت خوبی ام از حد به شک دچار شدند
 به احترام کمی خم شدم، سوار شدند

معنی تحت اللفظی:
اگر در این سامان خوب باشی،
مورد سوء ظن قرار می گیری.
اگر به احترام کسی کمی خم شوی
سوارت می شود.
 

حسین جنتی
روشنفکرطبقه حاکمه جنقوری است
او
بر خلاف روشنفکر توده
موقع انتقاد
خشک و تر را باهم به آتش می کشد
و
انتقادش چس و فس می شود

۳۰۷۷

سنگ سخنگو

با این همه چنان بر من مسلط بود که خود را از  چشم‌های او می‌دیدم .

سگ سخن جو

 

دیدن خود از چشم کسی
به
معنی نشستن در چشم او ست
یعنی سلطه بر او ست.
دیدن خود با چشم کسی
به
معنی
تحت سلطه او بودن است.
واقعیت این است که بینش ها و جهان بینی ها
نه
فردی،
بلکه طبقاتی اند.
از دید طبقه اجتماعی معینی می بینیم و نه از دید کسی.


۳۰۷۸

سنگ سخنگو

ولی ما در هر صورت میمیریم غر را نمیپذیریم

سگ سخن جو

 

 ترجیح دادن غر به انتقاد دلایل بیشمار دارد:
فقر فکری مادر
خریت دختر
عشق مفرط مادر به دختر و ملاحظه اش
ستوه مادر ستمدیده از دست دختر خودسر سر به هوا
قلت وقت و کثرت کار
فقدان گوش شنوا به انتقاد مستدل
 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر