۱۳۹۸ مرداد ۱۲, شنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۴۴)

 
 

قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

آقای هزارخانی می نویسد:
"تمام صحنۀ شب و گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با ماه
برای این است
که
یک بار دیگر
این مطلب گفته شود
که
انسانها هر کاری که دلشان بخواهد می کنند
و
یک بار دیگر
عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.
 
 این طرز طرحِ مسئله، اراده گرایی و وِلونتاریسمِ صِرف است.
 
اراده و نیز خِردِ انسانی فقط و فقط با درکِ قانونمندی روندهای اجتماعی و از طریق استفاده صحیح و متناسب از آنها
می‌تواند
آن وظایفی
را
که
مطرح است
حل کنند. 
 
هر کار که دلشان بخواهد
نمی‌توانند بکنند
هر قدر
هم
که
ارادۀ توانا
داشته باشند. پیروزی بر محال و غیر ممکن،
یعنی اموری که حل آن در دستور روز تاریخ نیست،
نیز
شدنی نیست.
قهرمانِ منفردی که آقای هزارخانی می‌ستاید،
به
بیان او
"به نیروی پرورش و تکامل دادن قدرت های نهفته در وجودش
از
دیگران
متمایز می‌شود" و شهامتش
"نیروی خلاقی
است
که
یکباره
همچون نیروی اتم
آزاد می‌شود". این قهرمان، نه در فراز و نشیبِ نبردِ توده ها،
بلکه
با
پرورش قدرت های نهفته روحی،
به
مرتبۀ اسرارآمیزِ قهرمانی
می رسد. چنین قهرمانی طبیعتاً در جامعه از موجوداتِ نادر است. بدین منظور
هزارخانی پایان داستان بهرنگی را به ویژه برجسته می سازد.



ما 
این فراز از «تحلیل» طبری
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

۱
آقای هزارخانی می نویسد:
"تمام صحنۀ شب و گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با ماه
برای این است
که
یک بار دیگر
این مطلب گفته شود
که
انسانها هر کاری که دلشان بخواهد می کنند
و
یک بار دیگر
عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.
 
 این طرز طرحِ مسئله، اراده گرایی و وِلونتاریسمِ صِرف است.

طبری
به
عوض تحلیل علمی و منطقی این جفنگ هزارخانی،
طرز طرح مسئله توسط او
را
کشف و اعلام می دارد.

یعنی
خود
را
از
زحمت تفکر و تحلیل
راحت می کند.

طبری
از
خود
نمی پرسد
که
چرا
کسی
مسئله غلبه بر محال 
را
اصلا
طرح می کند
و
چرا
به
ضریح خواهش دل و یا اراده
دخیل می بندد
و
ضمنا
چگونه
به 
این توهم 
ایمان می آورد؟
 
۲

انسانها هر کاری که دلشان بخواهد می کنند
و
یک بار دیگر
عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.

هزارخانی
دیری
است
که
با
سازمان تروریستی - آنارشیستی ـ مذهبی ـ شیعی مجاهدین خلق
همکاری می کند.

یعنی
ظاهرا
فردی مذهبی
است
و
مقوله اراده
را
از
قرآن کریم
اتخاذ کرده است.
 
در
قرآن کریم
آمده است
که
رسول اکرم
به
اشاره انگشتی
کره قمر
را
دو شقه کرد.

شقه اول
را
به
شرق آسمان فرستاد
و
شقه دوم
را
به
غرب آسمان.

این معجزه رسول اکرم
به
معنی استفاده او از «عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"» بوده است.

اراده ای
که
رسول اکرم
به 
مدد آن
بر 
محال و غیرممکن
پیروز شده، 
اراده الهی 
(مشیت الهی)
بوده است.

هزارخانی
اراده الهی
را
در
تحلیل ماهی سیاه کوچولو
از
کل هستی
برمی گیرد
و
به
اراده و مشیت نخبگان انگشت شمار
در
جامعه بشری
نسبت می دهد.

بدین طریق
نخبه 
در
جامعه
بسان خدا در کل هستی
هر چه اراده کند، 
شدنی است.

امام خمینی  و امامان دیگر
هم
در
جامعه
اراده کرده اند
که
اسرائیل
را
نابود کنند،
 ولی 
غزه و لبنان
 نابود شده
و
 نه 
اسرائیل.

خواستن،
توانستن
نیست.

۳
انسانها هر کاری که دلشان بخواهد می کنند
و
یک بار دیگر
عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.
 
این
جفنگ هزارخانی
کمترین ربطی 
به
اراده گرایی
ندارد.

کسی
که
ادعا می کند
که
آدم ها هر چه دل شان می خواهد،
می توانند انجام دهند،
خر
است
و
خردستیز
است
و
 خرافه گرا
ست
و
نه
اراده گرا.

به
نظر چنین خر خردستیز خرافه گرایی
خواستن،
توانستن
است.

بنا
بر
این خرافه ضد عقلی و ضد واقعی هزارخانی 
هر کس بخواهد  و یا اراده کند،
می تواند
اینشتین شود
و
یا
ماکس پلانک شود
و
یا
رسول اکرم شود.

خریت و خردستیزی و خرافه گرایی
که
ربطی
به
اراده گرایی
ندارند.

۳
اراده 
و 
نیز 
خِردِ انسانی
 فقط و فقط 
با 
درکِ قانونمندی روندهای اجتماعی
 و
 از 
طریق استفاده صحیح و متناسب از آنها
می‌توانند
آن وظایفی
را
که
مطرح است
حل کنند.

این
 فرمایش طبری
به
چه معنی است؟

ما 
این جمله طبری
را
هم
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

۴
اراده
 فقط و فقط 
با 
درکِ قانونمندی روندهای اجتماعی
 و
 از 
طریق استفاده صحیح و متناسب از آنها
می‌تواند
آن وظایفی
را
که
مطرح است
حل کند.

طبری
اولا
خیال می کند
که
اراده
سوبژکت 
(فاعل)
است.

ثانیا
خیال می کند
که
اراده
قادر به درک چیزی
است.

ثالثا
خیال می کند
که
اراده
قادر 
به
 انجام وظیفه به مدد شناخت قانونمندی های روندهای اجتماعی
است.

اراده
اما
چیست؟

۵
خرد انسانی
 فقط و فقط 
با 
درکِ قانونمندی روندهای اجتماعی
 و
 از 
طریق استفاده صحیح و متناسب از آنها
می‌تواند
آن وظایفی
را
که
مطرح است
حل کند.

طبری
همان تصور باطلی
را
که
از
اراده
 دارد،
از
خرد انسانی
نیز
دارد:

طبری
اولا
خیال می کند
که
خرد انسانی
سوبژکت 
(فاعل)
است.

ثانیا
خیال می کند
که
خرد انسانی
قادر به درک چیزی
است.

ثالثا
خیال می کند
که
خرد انسانی
قادر 
به
 انجام وظیفه به مدد شناخت قانونمندی های روندهای اجتماعی
است.

خرد انسانی
اما
چیست؟

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر