۱۳۹۸ مرداد ۲۰, یکشنبه

بحثی با حرفا راجع به اسلام (۱۱)


تحلیلی
از
میم حجری
 
دیری
است
 که
مذهب
و
به 
ویژه
اسلام
 به
طرق مختلف 
اینسترومنتالیزه
می شود.
 
یعنی
آلت دست قرار داده می شود
و
کسی
تحلیل به درد بخوری
از
این
 توطئه خونین و مخرب
عرضه نمی دارد.
 
سؤال
این
است
که
چه می شود؟

۱
اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری
و
 مذهب
اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری
در
   آسیا و افریقا
مذهب
را
از 
محتوای هومانیستی، عقلی، اخلاقی و خلقی اش
تخلیه
می کنند
و
با
فاشیسم 
(پانیسم، پان اسلامیسم) 
فوندامنتالیسم
(بنیادگرایی، برگشت به صدر اسلام)
ایراسیونالیسم
(خردستیزی)
نیهلیسم
(پوچ انگاری حیات دنیوی)
نیهلیسم اخلاقی
(اخلاق ستیزی) 
و
آنتی کمونیسم
(توده ستیزی)
پر می کنند.
آنچه
 نیچه
با
فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
کرده
علما و فقهای اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری   
با
اسلام
می کنند:
الف
نیچه
فاتحه ای بر فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
می خواند:
خرد را با خردستیزی
اخلاق را با اخلاق ستیزی
روشنگری را با خرپروری
انقلابیت را با ارتجاعیت
تمدن را با توحش
همزیستی صلح آمیز انسان ها را با جنگ و کشتار و چپاول و غارت
برابری بنی آدم را با بردگی اکثریت خلق و اربابیت اقلیت انگشت شمار قسی القلب
و
مذهب را با آته ئیسم
جایگزین می سازد.

ب
علما و فقهای اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری
 فاتحه ای بلند بالا بر اسلام می خوانند:
خرد را با خردستیزی
اخلاق را با اخلاق ستیزی
روشنگری را با خرپروری
انقلابیت را با ارتجاعیت
تمدن را با توحش
همزیستی صلح آمیز انسان ها را با جنگ های مذهبی
برابری بنی ادم را با بردگی بشریت زحمتکش و اربابیت اقلیت طبقه حاکمه به اصطلاح مسلمان 
جایگزین می سازند.
 بدین طریق و با این ترفند
از
دین اسلام
پوسته ای 
و
اسمی
باقی می ماند.
۲
اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری
و
 مذهب
نیچه
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
شیر می کند
و
به
جنگ حیاتی ـ مماتی با پرولتاریای انقلابی 
گسیل می دارد.

فوندامنتالیسم اسلامی و فاشیسم اسلامی  (پان اسلامیسم)
  اشرافیت برده دار، فئودال و روحانی ایستاده بر لب گور تاریخی اش 
را
شیر می کند
و
به 
جنگ حیاتی ـ مماتی با بورژوازی و پرولتاریای انقلابی 
گسیل می دارد.

این بدان معنی است
که
  فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم 
 در
آن واحد
در
دو جبهه مبارزه می کند:
هم
در
جبهه ضد کمونیستی از سنگر فئودالیستی
و
هم
در
جبهه ضد امپریالیستی از سنگر فئودالیستی

فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم 
مبلغ شعار نه شرقی - نه غربی
است
که
جلال آل احمد و امثالهم
تئوریزه کرده اند.

به
همین دلیل
پس از سقوط سیستم جوامع سوسیالیستی در اروپای شرقی
فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم 

قوی تر و فعال تر
می گردد.

یعنی
فقط
به
مبارزه
در
جبهه ضد امپریالیستی از موضع فئودالیستی
می پردازد.

اسلام
را
فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم  
برای فریب توده مسلمان
مانی پولیزه می کند و به خدمت می گیرد.

فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم  
بسان فاشیسم
ماهیتا
ضد مذهبی
اند.  


جمارانیان
به
همان اندازه مؤمن و مسلمان اند
که
کوکلوس کلانیان
مسیحی
و
صهیونیست ها
(فوندامنتالیسم یهودی)
یهودی
اند.

ستون فقرات ادیان
بدون استثناء
هومانیسم
همبستگی 
حمایت از همنوع، 
دستگیری از اعضای ضعیف جامعه،
 اخلاق 
و 
خدمت به بشریت
است.

فریب عبا و عمامه نمایندگان فوندامنتالیسم اسلامی و پان اسلامیسم  
را
فقط
ساده لوحان
می خورند
و
نه
خردگرایان.

پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر