۱۳۹۸ مرداد ۱۳, یکشنبه

سیری در طعنه ای از مؤسس روزنامه ملانصرالدین (۷)

 
حکایت «بره»
جلیل محمدقلی زاده
برگردان
 الف میم شیری 
 
  قربانعلی وقتی به خانه رسید، از شادی در پوست خود نمی گنجید.
  چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
 جواب داد:
 «ببین عیال!
  امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»

  عیال
 ـ شگفت زده ـ 
پرسید:
 «چطور فهمیدی؟»

 قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
  «خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد» 
و
 به 
من
 گفت:
 «پیر خر، برو کنار!»

پایان
 
۱
 
 
بی عرضه نامیده شدن کلفت
 توسط آنتون چخوف،
هم
بسان بره نامیده شدن رعیت 
توسط جلیل،
محتوای انقلابی و خیرخواهانه 
دارد.
 
برای درک محتوای طبقاتی توده ستیزی (تحقیر کلفت) چخوف
باید
کاراکتر این نمایشنامه
را
تحلیل کرد.
 
کاراکتر این نمایشنانه
هنوز
پرولتر راست راستکی
نیست.
 
کاراکتر این نمایشنانه
نیمه رعیت ـ نیمه پرولتر
است.
 
یعنی
هنوز
پرولتر درخود 
هم
حتی
نیست
چه رسد
به
پرولتر برای خود بودن.
 
یعنی 
کلفت
هنوز
به
ارزش نیروی کار خود 
پی نبرده است.
 
یعنی
هنوز نمی داند
که
نیروی کار در جامعه سرمایه داری
کالا
ست
و
بسان هر کالای دیگر در بازار
(جامعه سرمایه داری هم بازار است و بس)
 خرید و فروش می شود
و
کالای نیروی کار
تنها سرمایه او ست
و
باید
با
سرمایه گذاری تنها سرمایه خویش
سود حتی الامکان بزرگی 
به
دست آورد.

چخوف
به
عنوان دموکرات بورژوایی ـ انقلابی 
بنا بر «غریزه» طبقاتی اش
مخالف درنگ زیانبار کلفت در فئودالیسم و رعیت وارگی
است.

چخوف
رعیت وارگی
را
بی عرضگی
می نامد.

در
قاموس چخوف
رعیت باید پرولتر شود
و
برای دریافت ارزش کالای نیروی کار خود (دستمزد، اجرت، حقوق خود) بجنگد.

چخوف
اما
به
سبب تعلقات طبقاتی بورژوایی خویش
از
درک چند مسئله عاجز است:

۲
بی عرضه نامیده شدن کلفت
 توسط آنتون چخوف
 
چخوف
احتمالا
گذار از اشرافیت فئودال به بورژوازی
را
در
خانواده خود
تجربه کرده است.
 
این
گذار طبقاتی ـ فرماسیونی
اما
در
مقایسه 
با
گذار از رعیت به پرولتر
ماهیتا
دو چیز متفاوت اند.
 
۳
بی عرضه نامیده شدن کلفت
 توسط آنتون چخوف
 
اشرافیت فئودال و بورژوازی 
هر
دو
طبقات حاکمه
اند.
 
هر
دو
استثمارگر
اند.
 
رعایا و پرولتاریا
اما
هر 
دو
طبقات تحت ستم
اند.
 
طبقات تحت استثمار
اند.
 
اشرافیت فئودال برای استحاله یافتن به بورژوازی 
به
تحول ایده ئولوژیکی بزرگی
نیاز ندارد.
 
حتی
می تواند
معیارهای ارزشی، فکری و اتیکی ـ استه تیکی فئودالی
را
بخشا
حفظ کند
و
بخشا
با
معیارهای بورژوایی
جایگزین سازد.
 
حتما
نباید زیر و رو شود.
 
رعیت
اما
نه
در
فرماسیون فئودالی
معیارهای طبقاتی خاص خود
را
داشته است
و
نه
برای گذار به پرولتاریا
می تواند
معیارهای طبقاتی خاص خود
را
توسعه دهد.
 
یعنی
هم
شعور دیروزش
شعور طبقه حاکمه 
(اشرافیت فئودال و روحانی)
بود
و
شعور امروزش
نیز
شعور طبقه حاکمه
 (بورژوازی
است.

به
همین دلیل
گذار از رعیت به پرولتر
به
مراتب
دشوارتر
از
گذار
 از
اشرافیت فئودال به بورژوازی
است.
 
بورژوازی
برای
تبدیل رعیت به پرولتر
از
هیچ شکنجه جسمی، روحی، روانی، مادی و مالی
حتی
کوتاهی نمی ورزد.
 
 
مراجعه کنید
به
آثار اقتصادی ـ سیاسی جوانشیر
 
طرز برخورد ارباب به کلفت
در
همین نمایشنامه 
نیز
نوعی شکنجه روحی و روانی و مادی و مالی  
است.

۴
بی عرضه نامیده شدن کلفت
 توسط آنتون چخوف
 
چخوف به عنوان عضو طبقه حاکمه
ضمنا
از
خالی بودن دست توده از تسلیحات مقاومت و مبارزه
یعنی
از
ضعف مادی و مالی و فکری و روحی و روانی توده
خبر ندارد.
 
چخوف نمی داند 
که 
توده
برای خریدن چیزی
باید
کلی
تأمل کند.
 
حال درماندگان
کسی
داند
که
به
درماندگی 
دچار آید.
 
طعنه و تحقیر و توهین و تخریب توده
آسان
است.
 
درک و توضیح درد توده
اما
دشوار.
 
۵
بی عرضه نامیده شدن کلفت
 توسط آنتون چخوف
 
نکته دیگری
که
چخوف
به
سبب تعلق به نیمه مرد جامعه
نمی داند،
زنیت کلفت به مثابه پرولتر
است.
 
کلفت
با
نوکر
همین تفاوت 
را
دارد.
 
کلفت 
فقط
نوکر و پرولتر
نیست.
 
کلفت نوکر و پرولتر مضاعف (به توان ۲ ) 
است.
 
کلفت
هم
تحت سلطه مردجماعت است و هم تحت سلطه اربابجماعت.
 
کلفت
به 
قول مارکس
در
آن واحد
تحت سلطه دو ارباب (دو بورژوای) متفاوت است:
اربابی به نام مرد
و
اربابی به نام طبقه حاکمه

بی عرضه نامیدن کلفت و بره نامیدن رعیت
آسان
است،
درک و توضیح علل ضعف کلفت و رعیت
ولی
کشف و اعلام راه رهایی نهایی کلفت و رعیت از ذلت
دشوار.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر