۱۳۹۷ شهریور ۲۳, جمعه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش نهم) (۶)


 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
دفتر اول
 
بخش نهم
فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر


۱
خون دوید از چشم همچون جوی او
دشمن جان وی آمد، روی او

روی زرگر در اثر مسمومیت زشت می شود.
 
در نتیجه 
کنیزک نسبت به او بی علاقه می شود.
 
مولانا
چنان وانمود می کند
که
زرگر
انگار
یوسف ثانی
و
مظهر زیبایی بوده
و
کنیزک
بسان زلیخا
عاشق جمال او بوده است.

مولانا
ضمنا
نتیجه می گیرد که روی زیبای زرگر دشمن جان او شده است.

«گم کردن سوراخ دعا»
به قول خود مولانا
همین است:
چون دشمن جان زرگر طبیب الله و شاه الله بوده اند
که
زهر هلاهل به خوردش داده اند
و
نه روی زشت و زیبای زرگر.
 
مولانا
دیالک تیک علت و معلول
را
فراموش می کند
و
از فرط خردستیزی
به صحرای کربلا می زند.

این کردوکار مولانا
یکی از علائم خردستیزی او ست.

حتی کودکان کودکستان ها به این نتیجه ضد عقلی نمی رسند 
که 
مولانا رسیده است.

این هنوز چیزی نیست.

۲
دشمن طاووس آمد پر او
ای بسی شه را بکشته فر او
 
چیز این است
که
مولانا
پر زیبای طاووس
را
و
فر و شکوه شاهان
را
دشمن جان آنان جا می زند.

دشمن جان طاووس و شاهان
نه پر و فر آنان
 بلکه 
کسانی اند که می توانند پر و فر را به پول تبدیل کنند.

هیچ خری در جهان نمی توان یافت
که
به این نتایج غیر منطقی و ضد عقلی مولانا برسد.

 
۳
گفت:
«من آن آهو ام کز ناف من
ریخت این صیاد خون صاف من

ای من آن روباه صحرا، کز کمین
سر بریدندش برای پوستین

ای من آن پیلی که زخم پیلبان
ریخت خونم از برای استخوان

آنک کشتستم پی مادون من
می‌ نداند که نخسپد خون من

بر من است،
امروز
و
فردا
بر وی است
خون چون من کس، چنین ضایع کی است

گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه، باز

این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا»
 
معنی تحت اللفظی:
زرگر
با خود گفت:
«سرگذشت من شبیه سرگذشت حیوانات زیر است:
آهویی که به خاطر عطر نهفته در نافش (مشک) صید می شود.
روباهی که به خاطر پوستینش کشته می شود.
فیلی که به خاطر عاجش به قتل می رسد.
کسی که مرا برای از آن خود کردن زیر دست من (کنیزک) می کشد،
نمی داند که خون من ضایع نخواهد شد.
امروز
نوبت من
و
فردا
نوبت خود او ست.

دیوار اگرچه سایه دراز می اندازد،
ولی
سایه دیر یا زود به دیوار برمی گردد.
این جهان شبیه کوه است و اعمال ما شبیه ندا هستند.
نتیجه اعمال ما به سوی ما برمی گردد.
به همان سان که هر صدایی در کوهستان
پژواکی را در پی دارد.»
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر