۱۳۹۷ شهریور ۲۱, چهارشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش نهم) (۵)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
دفتر اول
بخش نهم
فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر


۱
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود

کاش کان هم ننگ بودی یکسری
تا نرفتی بر وی آن بد داوری

خون دوید از چشم همچون جوی او
دشمن جان وی آمد، روی او
دشمن طاووس آمد پر او
ای بسی شه را بکشته فر او
 
معنی تحت اللفظی:
عشق های مبتنی بر ظاهر زیبا
نه، عشق، بلکه  عیب وعار
  اند.
 
ای کاش عشق به ظاهر زیبا هم عیب و عار بود
تا
عشق مورد قضاوت بد قرار نگیرد.
 
زرگر خون گریست.
روی زشت او به دشمن جانش مبدل شد.
 به همان سان که پر طاووس و فر شاه
موجب مرگ آندو می گردند.
 
 مولانا
اکنون از عالم منفرد (خاص) بیرون می زند و وارد عالم عام می شود.

 مولانا
با توجه به سرگذشت زرگر به نتیجه گیری های کلی و عام می پردازد.

۲
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود
 
مولانا
در این بیت شعر
دیالک تیک فرم و محتوا 
را
 به شکل دوئالیسم رنگ و ایکس بسط و تعمیم می دهد
و
فرم 
(رنگ)
را
هیچ می شمارد.
 
 مولانا
عشق مبتنی بر زیبایی ظاهری و صوری
را
ننگ
 قلمداد می کند.
 
هیچ چیزی یافت نمی شود
که
فاقد فرم (ظاهر) باشد.
 
هر مظروفی به ظرفی نیازمند است.
 
مظروف بی ظرف وجود ندارد.
 
محتوای محض 
محتوای بی فرم
وجود ندارد.
 
مثال

اگر 
 تراکتور 
سلب فرم (ساختار) شود،
مشتی خرت و پرت باقی می ماند.
 
اگر سیب
سلب فرم شود
تفاله ای و آب بی مزه ای باقی می ماند.
 
۳
 
ارسطو
 (۳۸۴ ق. م. ـ ۳۳۲ ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی

به همین دلیل
ارسطو
دیالک تیک فرم و محتوا
را
وارونه می کرد.
 
یعنی
نقش تعیین کننده
را
در این دیالک تیک از آن فرم می دانست.
 
چون
جیزیت هر چیز
وابسته به فرم است.
 
از دید ارسطو
ناچیز 
(مشتی خرت و پرت)
با نفوذ فرم در آن
به
چیزی 
مبدل می شود.
  
به همین دلیل
ارسطو
خدا
را
عالی ترین فرم
محسوب می داشت.
 
۴
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود

عشق
قبل از هر چیز
مبتنی بر صورت زیبا، قد و بالا، چشم و ابرو، نشست و برخاست، لحن گفتار و طرز رفتار و غیره 
است.

هر کس 
به 
دیالک تیکی از صورت و سیرت 
(سعدی)
به
ظاهر و ذات
  برون و درون
عاشق می شود.

بدون ظاهر 
شناخت ذات محال است،
عاشق شدن به ذات پیشکش مولانا و خردستیزان دیگر.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر