۱۳۹۷ شهریور ۱۷, شنبه

متافیزیک (۴)


 
پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین

مفهوم «متافیزیک» 
از
 نقطه نظر ماتریالیسم دیالک تیکی
ادامه
  
۶
·      طرز نگرش متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) که در عرصه های پهناور، بسته به طبیعت (ماهیت) موضوع مورد بحث، اگر هم محق   و چه بسا ضرور بنظر می رسد، اما علیرغم آن،  دیر یا زود سرش به سنگ می خورد و در آنسوی خود، یکسونگری، کوته بینی و انتزاعیت خود را عیان می سازد و به دلایل زیر در کلاف سر در گم تضادهای لاینحل گم می شود.

الف
·      به این دلیل که چیزهای منفرد را می بیند، ولی پیوند آنها را نادیده می گیرد.

ب
·      به این دلیل که وجود چیزهای منفرد را می بیند، ولی شدن و فنا شدن آنها را فراموش می کند.

ت
·      به این دلیل که سکون چیزهای منفرد را می بیند، ولی حرکت آنها را از یاد می برد.

پ
·      به این دلیل که واله و حیران درختان منفرد می شود  و جنگل را نمی بیند.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۰)

۷
·      با توسعه علوم، طرز تفکر متافیزیکی نیز تا حدودی تغییر یافته است.

۸
·      طرز تفکر متافیزیکی هرجا که در تضاد آشکار با نتایج غیر قابل انکار و مقبول عام علوم قرار می گیرد، خود را با آن دمساز می سازد، بدون این که خصلت غیر دیالک تیکی  خود را از دست بدهد.

۹
·      مثلا امروز دیگر نمی توان منکر هر گونه توسعه و تکامل شد.
·      از این رو، طرز تفکر متافیزیکی به مبتذل کردن اوولوسیونیستی  اصل توسعه می پردازد و یا ادعا می کند که اگرمشیت «نیروی روحی» در کار نباشد، توسعه و تکامل نمی تواند به کیفیت های نو منجر شود.

·      مراجعه کنید به اوولوسیون، توسعه، دیالک تیک کمیت و کیفیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۱۰
·      طرز تفکر متافیزیکی ماهیتا یکی از نتایج دوره جمع آوری و آنالیز (تجزیه و تحلیل) علوم طبیعی جدید بوده است.

الف
·      پژوهش آغازین علوم طبیعی می بایستی نخست به جمع آوری سیستماتیک (منظم) فاکت های منفرد و آنالیز (تجزیه و تحلیل) آنها بپردازد، بدون اینکه به پیوندهای درونی آنها واقف باشد.

ب

فریدریش انگلس
(۱۸۲۰ ـ ۱۸۹۴)

·      به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تجزیه طبیعت به اجزای منفرد آن، تقسیم بندی جریانات و اشیاء مختلف طبیعی به طبقات معین، بررسی بخش درونی جسم زنده بنا بر ساخت متنوع آناتومی آن، شرط اصلی پیشرفت غول آسائی بوده، که در طی چهار صد سال گذشته ما را به شناخت طبیعت قادر ساخته است.

پ
·      این امر اما ما را به مطالعه و بررسی چیزها و جریانات طبیعی در انفراد آنها، یعنی در خارج از پیوند کلی بزرگ آنها معتاد کرده است.

ت
·       از این رو ست که ما چیزها و جریانات طبیعی را نه در حرکت آنها، بلکه در سکون شان می بینیم.

ث
·      نه به مثابه اشیاء متغیر، بلکه بمثابه اشیاء ایستا و ثابت می بینیم.

ج
·      نه در حیات شان، بلکه در مرگ شان می بینیم.

ح
 

فرانسیس بیکن
(۱۵۶۱ ـ ۱۶۲۶)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم ماتریالیستی

·      انتقال طرز نگرش متافیزیکی از عرصه علوم طبیعی به عرصه فلسفه که بوسیله فرانسیس بیکن و جان لاک صورت گرفت، موجب پیدایش کوته بینی خودویژه قرون گذشته و طرز تفکر متافیزیکی شده است.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۰)


جان لاک
(۱۶۳۲ ـ ۱۷۰۴)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم (تجربه گرائی)
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسه تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
جان لاک در نظریه خود راجع به بود (ماهیت) چیزها میان ایدئالیسم و ماتریالیسم در نوسان بود.
جان لاک در نظریه  خود راجع به امکان شناخت بود (ماهیت) راستین چیزها به ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) گرایش داشت.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر