۱۳۹۶ مهر ۱۱, سه‌شنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «غزل سیاه» (۸)

 
غزل سیاه
سیاوش کسرایی
 
ویرایش و تحلیل 
از 
میم حجری

۱
چو خواندی بر کف دست بنی آدم،  
خط رنج و خط غم را
چو دیدی بر سراسر طاق گیتی،
 نقش درهم را
به دلداری صلا دادی:
«اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم»
 
 
این شعر که سیاوش از دیوان خواجه برگزیده 
و
 از آن وسیله ای برای توضیح شرایط جهنم جامعه و جهان سرهم بندی کرده،
یکی از اشعار استثنائی خواجه است
که
احتمالا در حالات مستی و بیهوشی هارت و پورتیزه کرده است.
 
خواجه
مبلغ سرسخت ضجه و ناله و گریه و زاری است.
 
فقط کافی بود
که
 سیاوش
 واژه های ناله و گریه و غیره 
را 
در دیوان خواجه مورد بررسی قرار دهد.
 
حافظ
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که 
تیغ ما 
به جز 
از
ناله‌ ای و آهی
نیست

معنی تحت اللفظی:
اگر دشمن شمشیر کشد، من شلوارم را پایین می کشم.
برای اینکه شمشیر ما
آه و ناله است و بس.

شعر مورد نظر سیاوش 
مبنی 
بر
 «شکافتن سقف فلک و در انداختن طرحی نو»
محصول لحظات مستی خواجه بوده است.
هارت و پورت توخالی بوده است.

خواجه اصلا اهل مقاومت و مبارزه نبوده است.

خواجه مبلغ پیگیر تسلیم و رضایت و رضا بوده است.

خواجه سرنوشتگرا بوده است.

خواجه 
ضمنا اهل شادی و خوشی و سرخوشی و خوش بینی نبوده است.

شادی مورد نظر خیام و خواجه
عشرت و لذت  لحظه ای 
است
و
نه
 شادی محتوامند اصیل و مستدام و پایدار.

۲

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا
نماید 
هفت دریا
شبنمی

معنی تحت اللفظی:
گریه حافظ 
 در مقابل استغنای عشق
شبنمی در مقابل دریایی است.

واکنش حافظ نسبت به عشق
گریه و زاری
 است.

۳
ز 
گریه 
مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
 
معنی تحت اللفظی:
مردمک چشمم از فرط گریه و زاری
غرقه در دریای خون است.
در طلب تو حال مردم چنین است.
 
بعید است
که
سیاوش از جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی خواجه بی خبر باشد.
 
۴
اگر مرد خراباتی،
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است.
 
 
معنی تحت اللفظی:
اگر از رندان خرابات هستی،
 بیا و ببین که جهان خرابات خونینی شده است.
برای چه از میخانه می پرسی؟
 
زمین غمخانه خوف و خرافات شده است.
 
سیاوش
در این بند شعر
از
وضع وخیم جهان
پرده بر می دارد:
 
الف
اگر مرد خراباتی،
جهان خونینخرابات است
جهان از دید شاعر توده و حزب توده
به 
ویرانه خونینی 
استحاله یافته است.
 
ب
جهان خونین خرابات است
چه می پرسی ز میخانه، 
زمین  
غمخانه خوف و خرافات 
است.
 
زمین
در 
غیاب پرولتاریا
و
دولت شوراها
دیگر
نه میخانه، 
بلکه
 غمخانه شده است.
 
زمین 
به
غمخانه ی خوف و خرافات
استحاله یافته است.
 
سیاوش
در این بند شعر
از
سیطره گلوبال (تمام ارضی) ترور و خوف و خریت و خردستیزی 
  گزارش می دهد.
 
خوش به حال سیاوش
که
دیگر نیست
تا 
ببیند 
که
وضع از چه قرار است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر