میم نون
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری
حافظ
( 727ـ 792)
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
معنی تحت اللفظی:
·
من گدا کجا و وصل دوست کجا.
·
شاید در خواب به دیدن خیالی از روی
دوست نایل آیم.
1
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
وقتی از ترفند جایگزینی شناخت
فلسفی با شناخت احساسی ـ عاطفی، از جایگزینی شناخت راسیونال با شناخت ایراسیونال
از طریق استه تیزاسیون و هنر شعر و یا نثر شعرگونه و غیره سخن می رود، منظور همین
است:
·
خواننده و شنونده شعر، بی آنکه دو
زاری اش بیفتد، زهر ایده ئولوژیکی خواجه را تا قطره آخر سر می کشد و به طرز بی
برگشتی عمیقا مسموم می شود:
·
نتیجه مسمومیت ایده ئولوژیکی
خواننده و شنونده معصوم این بیت، قبل از همه، ایمان آوردن به عظمت گدا و ایدئالیته
گدائی و «سرخ نگه داشتن صورت به ضرب سیلی» است.
·
وقتی خواجه خیلی خیلی انقلابی
شیراز، فخر به گدائی کند، بقال سر کوچه، چرا نکند؟
2
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک گدا و
توانگر را به مثابه دیالک تیکی الهی ـ طبیعی ـ ازلی ـ ابدی به خواننده و شنونده ی
شعر قالب می کند.
·
ترفند فئودالی خواجه همیشه همان
است که ذکرش گذشت:
·
تبعید شناخت فلسفی و ترویج و توسعه
و تحکیم شناخت عاطفی ـ احساسی ـ بند تنبانی.
·
خواننده و شنونده شعر خواجه (و
سعدی) رفته رفته به این نتیجه می رسد که جامعه و جهان باید طبقاتی باشد:
·
اقلیت انگل بی رحم و بی شرم و بی
همه چیز، با در انحصار خود در آوردن وسایل اساسی تولید، باید توده را بی همه چیز
سازد و از «بی همه چیز»، توهین واژه، تحقیر واژه، دشنام واژه سازد.
3
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
چون گدا جا زدن مستمر خود، فقط به
معنی خود خوار شماری نیست.
·
فقط به معنی خودستیزی نیست.
·
گدا فقط یک روی مدالی است که روی
دیگرش، توانگر است.
·
خواجه با گدا جا زدن خود، با تحقیر
ریاکارانه و فرمال و صوری (در حرف) خود، عملا به تجلیل توانگر می پردازد.
·
اینجا فقط گدا تحقیر (و ضمنا
ایدئالیزه و تجلیل) نمی شود.
·
بلکه قبل از آن و قوی تر از آن،
توانگر تجلیل می شود و در تحلیل نهائی، طبقه حاکمه تجلیل می شود.
·
این هنوز چیزی نیست.
·
مهمتر چیز دیگری است:
4
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
ترفند ایده ئولوژیکی ـ استه تیکی ـ
هنری خواجه (و سعدی)، بسط و تعمیم دیالک
تیک گدا و توانگر به شکل دوئالیسم عاشق و معشوق است.
·
در این بیت به شکل دوئالیسم من و
دوست است.
·
دوست و یا یار و دلبر و دلدار و صد
کوفت و زهرمار فئودالی دیگر، ظرف گل و گشادی است که هر زباله ای در آن جا می گیرد:
·
دوست می تواند تیمور لنگ باشد.
·
احتمالا در غزلیات خواجه و سعدی هم
اعضای طبقه حاکمه و یا هیئت حاکمه دوست جا زده می شوند.
·
اما تیمور لنگ به همه چیز شباهت
دارد، مگر به دوست.
·
این کرد و کار های سعدی و حافظ
توهین به مقدسات دوست اند.
5
من
گدا و تمنای وصل او، هیهات
مگر
به خواب ببینم خیال منظر دوست
·
منظور خواجه از «خیال منظر دوست»،
احتمالا تصوری از روی از دوست است، که در عالم خیال بطور سوبژکتیو تشکیل می شود و
در عالم رؤیا ظاهر می گردد.
·
خواجه خود را در مقابل دوست کذائی
تا درجه گدا تنزل می دهد.
·
این خود خوار شماری خواجه در این
بیت بویژه از این بابت قابل انتقاد است که آماج خواجه وصل دوست است.
·
شرفیابی به حضور تیمور لنگ و امثال
او ست.
·
شعرای کلاسیک ایران بدعت بدی را
بنیاد نهاده اند که همچنان و هنوز حی و حاضر است و تمدن و فکر و فرهنگ جامعه را از
درون تهی و پوک می کند.
·
بی دلیل نیست که سید علی مداحی را
در دهه دوم قرن 21 رواج وسیع و تمامکشوری می دهد و مداح به حضور می پذیرد و انعام
می بخشد.
6
یار
اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی
کامران بود از گدایی عار داشت
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر یا از همنشینی با ما پرهیز
داشت، به دلیل تفاوت فی مابین بود:
·
یار پادشاهی کامران بود و ما گدا
بودیم.
·
همنشینی پادشاه با گدا، ننگ انگیز
است.
7
یار
اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی
کامران بود از گدایی عار داشت
·
خواجه در این بیت غزل نیز دیالک
تیک گدا و توانگر و یا دیالک تیک توده و طبقه حاکمه را به شکل دوئالیسم ما و یار
بسط و تعمیم می دهد.
·
توده یواشکی یواشکی به درجه عاشق
سینه چاک قلدران خونریز طبقه حاکمه تبدیل می شود.
·
برای ما از دیرباز، سؤال این بوده
که چرا به قول عوام، «ثروت آدمیان را سکسی می کند»؟
·
شاید یکی از دلایل محبوبیت
ثروتمندان (مالکین انحصاری وسایل اساسی تولید)، نیاز توده به وسایل تولید جهت
تولید مایحتاج مادی خویش باشد که رفته رفته فرم پسیکولوژیکی کسب کرده است:
·
فرم «عشق» به طبقه حاکمه کسب کرده
است.
·
ایده ئولوژی طبقه حاکمه همین پسیکولوژی
فقرا را شعریت می بخشد، استه تیزه می کند و از اعضای طبقه حاکمه، معشوق و یار و
دوست و غیره سرهم بندی می کند.
·
در حالیکه این اجامر از سر تا پا
تنفر انگیزند.
·
کثافات محض اند.
·
مشتی پتیاره اند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفمنظور خواجه از «خیال منظر دوست»، احتمالا تصوری از روی دوست است، که در عالم خیال بطور سوبژکتیو تشکیل می شود و در عالم رؤیا ظاهر می گردد.