۱۳۹۵ مهر ۱۹, دوشنبه

سیری در جهان بینی شهریار (46)


حیدر بابایه سلام
سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

  ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار

حیدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون  
دؤرت بیر یانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون  
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون  
دوْنیا قضوْ- قدر ، اؤلوْم - ایتیمدى
دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى، یئتیمدى


·        سؤال این بود که خدا از کجا آمده است، چگونه آمده است و چرا آمده است؟

1
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        با توجه به این «تعریف» تئولوژیکی از قضا و قدر، خدا ضد دوئالیستی انسان است.
·        از دید تئولوژی، میان خدای کذائی و بشریت، دیوار دوئالیستی کشیده شده است.
·        دیوار دوئالیستی اما نفوذ ناپذیر است.
·        یعنی سکنه واقع در دو طرف دیوار، نمی توانند از وجود یکدیگر باخبر شوند.
·        چه رسد به گذاشتن تأثیر مثبت و یا منفی بر یکدیگر.

·        تفاوت دیالک تیک با دوئالیسم همین جا ست.

·        دوئالیسم اما جفنگی بیش نیست.
·        چون هستی، کل واحدی است که میان اجزای آن رابطه دیالک تیکی وجود دارد.

·        مراجعه کنید به وحدت مادی جهان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        تئولوژی بر آن است که میان خدای کذائی در آن سوی دیوار دوئالیسم و بشریت در این سوی آن، واسطه ای وجود دارد که بالای دیوار دوئالیستی من در آوردی، واهی و خیالی نشسته و نقش دیلماج و مترجم بازی می کند و از سکنه ی دو طرف دیوار دستمزد دریافت می کند:
·        فونکسیون دیلماج، ترجمه سخنان سکنه دو طرف دیوار به یکدیگر است.

·        تئولوژی این واسطه را انبیاء الله می نامد که تعداد شان به 124 هزار نفر می رسد.
·        تصورش حتی دشوار است.
·        ولی چه می شود که ادعا ست و بسان هر ادعائی بی نیاز از ارائه ی دلیل و مدرک است.

3
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        تازه کاش همین 124 هزار نفر بودند.
·        علاوه بر این 124 هزار نفر ناقابل، حواریون انبیاء الله و خلفا و امامان و اولیاء و غیره هم همان فونکسیون دیلماج نشسته بر سر دیوار را به عهده داشته اند و دارند.

·        باز هم کاش همین بود.
·        هر مذهب و کیش و آیینی صدها هزار آخوند نر و ماده، با عبا و عمامه و بی عبا و عمامه دارد.

·        فونکسیون همه این ها ترجمه سخنان خدای زبان نفهم به بشریت و بر عکس است.

·        سؤالی که ما را از دیرباز به خود مشغول داشته این است که این خدای انتزاعی از کجا آمده است؟

·        اگر هر مفهومی، قرینه عینی و واقعی دارد، قرینه عینی و واقعی خدای انتزاعی و آسمانی چیست و یا کیست؟  

4
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        خدا ـ بی اعتنا به قرینه و یا قراینش ـ انسانتصور است.
·        یعنی همه خصوصیات مثبت و منفی، زشت و زیبای انسان ها را بازتاب می دهد.
·        به همین دلیل خدای انتزاعی ـ بسان قرینه واقعی و عینی اش ـ یعنی بسان بشریت است.

·        آنچه ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای بشری قلمداد شده، از سر تا پا، طبیعی و اجتماعی و بشری است.

·        با این تفاوت که خدای کذائی، واقعی و عینی نیست.
·        بلکه تصویر است.
·        بشرتصویر است.

5
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        به همین دلیل ما ـ در تحلیل نهائی ـ نه با خدای بشرتصویر واحدی، بلکه با خدایان طبقه تصویر متفاوت و متضادی سر و کار داریم:

الف
·        اولا با خدای طبقه حاکمه تصویر سر و کار داریم که حاوی همه خصوصیات طبقه حاکمه است.

ب
·        ثانیا با خدای توده تصویر سر و کار داریم که حاوی همه خصوصیات توده است.

6
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        خدا ـ چه طبقه حاکمه تصویر باشد و چه توده تصویر ـ نمی تواند تصمیمگیر باشد.
·        برای اینکه تصاویر چیزها (ذات ها)، کاره ای نیستند.
·        همه کاره خود چیزها (ذات ها) هستند و نه تصاویر آنها.
·        تصاویر ثانوی می مانند و تابع ذات.

7
قضا و قدر
در الهیات بحث بر سر این است که
حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند
 و تا چه اندازه به اختیار موجودات
به ویژه اختیار انسان

·        این «تعریف» تئولوژیکی از دیالک تیک قضا و قدر ارزش علمی ندارد.
·        برای اینکه تصاویر و  مفاهیم نمی توانند قانون وضع کنند.
·        واضع قوانین، انسان ها هستند و نه انسانتصویرها.

8
از نظر عرفان
 تقدیر از طرف حق، هدایت است
 و کسی که ترک تدبیر کند،
به تقدیر راضی شود

·        از دید عرفان مورد نظر مؤلف ویکی پیدیای جمارانی، دوئالیسم قضا و قدر، یعنی دوئالیسم تقدیر و تدبیر.

·        تقدیر به نظر حریف (عرفان) مبتنی بر اراده الهی است و ضمنا به معنی هدایت است.

·        تدبیر اما به معنی خوداندیشی انسان ها و تصمیمگیری آنها ست.
·        از دید عرفان کذائی، بهتر آن است که آدمیان، ترک تدبیر کنند و خر شوند و به تقدیر راضی شوند.

·        تقدیر بنا بر این تحریف، به معنی تسلیم در مقابل «مشیت الهی» است.
·        تمامی تئوری اجتماعی سعدی و حافظ هم همین است:  

رضا به داده، بده (رضا به تقدیر بده)  
وز جبین گره بگشا
که بر من و تو
در اختیار (تدبیر)  نگشاده است.

·        این فتوای خواجه همان فتوای «عرفان» جمارانی است:
·        ترک تدبیر کردن و رضایت به تقدیر دادن.
·        زباله محض گشتن.
·        سلب آدمیت کردن خویشتن خویش.

9
و کسی که مشاهده ی مقدور کند
خود را بی‌ اختیار داند.

·        منظور عرفان جمارانی این است که هر کس شاهد مشیت (اراده)  و یا  تقدیر الهی باشد، خود را سلب اراده و اختیار می کند.
·        اگر حکومت جماران، مقدور الهی (معلول تقدیر الهی، یعنی مشیت الهی) است، پس تسلیم در مقابل آن، واجب است.
·        نق زدن حتی به معنی محاربه با خدا ست و ممنوع است، چه رسد به نقد کردن.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر