۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

تدارک تئوریکی برای توضیح دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت (2)

سوبژکت

پروفسور هوبرت هورستمن (1937)
فیلسوف و مؤلف رمان علمی ـ تخیلی آلمان دموکراتیک
باغبان بود که پس از تحصیل فلسفه و ریاضیات پروفسور فلسفه در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک شد
آثار:
صدای لایتناهیت (رمان)
معمای ماه سیمین (رمان)
فیزیکالیسم به مثابه فلسفه و جهان بینی
(چالشی بر ضد طرز تفکر پوزیتیویستی)
فیزیکالیسم به مثابه مدل فکری پوزیتیویستی
بررسی هائی راجع به طرز تفکر متافیزیکی و دیالک تیکی
ماده ـ حرکت ـ توسعه کیهانی
مسئله رابطه میان عینیت و جانبداری در فلسفه، علوم منفرد و تفکر روزمره
طبیعتتصویر و جهان بینی

سوبژکت
پروفسور هوبرت هورستمن
برگردان شین میم شین

• سوبژکت در تئوری شناخت مارکسیستی، عبارت است از انسان اجتماعی فعال که توانائی شناخت و فونکسیون شناخت را دارد و ببرکت پراتیک اجتماعی، آماجمندانه بر محیط زیست خود تأثیر می گذارد، تا آن را بطور مادی و معنوی از آن خود سازد.

1

• ارسطو واژه «سوبژکت» (واژه لاتینی به معنی مغلوب) را هم به معنی حامل سرسخت خصوصیات عینی (مراجعه کنید به جوهر) بکار می برد و هم به معنی سوبژکت منطقی (مراجعه کنید به مفهوم سوبژکت)

2


فلسفه اسکولاستیک، سوبژکت را به معنی شیئ رئال و مستقل از شعور می داند.
توماس فون اکوین معنی سوبژکت را وارونه می کند و راه را برای پیدایش مفهوم «سوبژکت» بمعنی «شناسنده» هموار می سازد.

3

• اما بعدها بنا بر پاسخی که به مسأله اساسی فلسفه داده می شود، تعریف کاملا دیگری از سوبژکت ارائه داده می شود.
• سوبژکت ـ در فلسفه ایدئالیستی ـ اغلب به معنی چیز روحی محض تعریف می شود:
برکلی آن را به معنی «شعور» بکار می برد.
هون آن را به معنی مجموعه ای از مضامین (محتوی های) شعور بکار می برد.
ماخ آن را به معنی مجموعه بغرنجی از احساس ها بکار می برد و می گوید:
• «سوبژکت از احساس ها تشکیل می شود، که البته بعدا نسبت به احساس ها واکنش نشان می دهد.»

4

فیشته سوبژکت را به معنی «من» فعال مطلقا آزاد تعریف می کند، که «واقعیت» را پدید می آورد.

5

• شوپنهاور سوبژکت را به معنی «حامل جهان» تعریف می کند، به معنی «شرط فراگیر، شرط همیشه از پیش تعیین شده همه پدیده ها و همه ابژکت ها.»

6

• در فلسفه هگل سوبژکت بمثابه خودآگاهی انسان نمودار می گردد، که خود را بنا بر تعین (خواست) «ایده مطلق» خودشناسی طلب بوسیله کردوکار فعال از طریق از آن خود کردن عملی و نظری جهان پدید می آورد، جهانی که «ایده تجسم یافته» است.

7

• ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی ـ برخلاف کلیه جریانات ایدئالیستی ـ انسان رئال مجهز به لیاقت شناخت را بمثابه سوبژکت شناسنده در نظر می گیرد.

• البته ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی هنوز انسان را به مثابه موجود اجتماعی، فعال و بلحاظ تاریخی، مشخص که در پراتیک اجتماعی قادر به از آن خود کردن مادی و معنوی جهان باشد، در نظر نمی گیرد.


• انسان در قاموس ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی، به مثابه فردی ایزوله شده و عمدتا منفعل و تماشاچی جلوه می کند، که واقعیت برای او «تنها در فرم ابژکت و یا در فرم مشاهده وجود دارد، ولی نه به مثابه کردوکار محسوس و انسانی، نه به مثابه پراتیک و بطور سوبژکتیف»


8

• مارکس در چالش با فلسفه هگل و ماتریالیسم منفعل فویرباخ، هم درک کیفیتا جدیدی از انسان به مثابه سوبژکت شناسنده ارائه می دهد و هم درک کیفیتا نوینی در باره ابژکت شناخت.

• سوبژکت فقط می تواند انسان اجتماعی و بلحاظ تاریخی مشخص باشد، زیرا لیاقت های معرفتی مشخص انسان ها خواص اجتماعی اند و به تبادل نظر با انسان های دیگر وابسته اند، که بواسطه درجه معینی از توسعه نیروهای مولده و گنجینه علمی تماماجتماعی موجود در هر جامعه تعیین می شوند.

• سوبژکت در پراتیک بر جهان مادی تأثیر می گذارد و آن را از طریق عینیت بخشیدن و شیئیت بخشیدن به ذهنیت، نیروها و استعدادهای خود در این جهان به جهان انسانی مبدل می سازد.

• جهان مادی مستقل از شعور، به اندازه ای که سوبژکت آن را با کردوکارعملی و نظری خود از آن خود می کند، به همان اندازه هم به ابژکت مبدل می شود.

• هدف سوبژکت از کردوکار عملی ـ در وهله اول ـ تغییر مادی ابژکت ها بر طبق اهداف خویش است.

• هدف سوبژکت
از کردوکار نظری ـ در وهله اول ـ نفوذ در ذات ابژکت ها، کشف قانونمندی های ابژکت ها، بازتولید فکری ابژکت ها (مفهوم سازی) و ساختن مدل درونی (روحی) از ابژکت های برونی (مادی) است.


• سوبژکت شناخت، در جامعه منقسم به طبقات متخاصم، اسیر محدودیت های معرفتی معین است که از وجود مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و از تضاد منافع آشتی ناپذیر طبقاتی سرچشمه می گیرند.

• در سوسیالیسم با از میان برداشتن این محدودیت ها، با از بین بردن اختلافات آموزشی، با ساختمان سیستم آموزشی واحد، با برنامه ریزی و تشویق آگاهانه علم و غیره، شرایط عینی لازم برای شکوفائی و رشد همه جانبه استعدادهای معرفتی انسان اجتماعی فراهم می آید.

• مراجعه کنید به سوبژکتیف، قابل شناسائی بودن جهان.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر