۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (12)

خسرو روزبه (۱۲۹۴ - ۱۳۳۷) (۲۱ اردیبهشت)
سرگرد کمونیست، ریاضیدان، نویسنده، متخصص نظامی و استاد دانشکده افسری
از اعضای شاخص و حیاتی سازمان نظامی و مخفی حزب توده و مسئول شعبه اطلاعات کل آن
جنجال ‌برانگیزترین و شناخته‌ شده ‌ترین جانسپار جنبش کمونیستی در ایران
روزبه نویسنده چندین کتابچه آموزش شطرنج و جنگ ‌افزارهای توپخانه ‌ای بود و تالیفات او درباره خمپاره و توپ سالها به عنوان کتاب درسی مدارس نظامی تدریس می‌شد.
او به همراه آرداشس اُوانِسیان همچنین نخستین فرهنگ واژگان سیاسی در ایران را به رشته تحریر درآورد.
خسرو روزبه که یکی از شخصیت‌های شگفتی ‌زای تاریخ معاصر ایران به‌ شمار رفته و عملیات او در گریز از دام ماموران، سالها نقل محافل و شهره خاص و عام بود، به سال ۱۳۳۶ دستگیر و یکسال پس از آن به اعدام محکوم شده و تیرباران شد.
مجسمه ‌ای به افتخار او در ایتالیا برپا ست.
بسیاری از فعّالان چپ ‌گرا - از جمله غیر توده‌ای‌ ها - نام او را بر فرزندان تازه متولد شده خود نهاده اند
روزنامهٔ «ایزوستیا»، تعبیر «مردی بود که افسانه شد» را برای او به کار برد.
و نماد مخالفت مصالحه ‌ناپذیر، مقاومت قهرمانانه و جان‌ فشانی شد.
نقل از ویکی پدیا

هجده هزارمین
سیاوش کسرائی
تحلیل واره ای از شین میم شین

• با چهره تو دمسازم
• کنون که می نویسم
• کنون که خون نه ستاره عاشق را
• فریاد می کنم
• کنون که گریه را می آغازم

• با چهره تو دمسازم
• ای شرم، ای شرف
• لبخند و خشونت با هم
• ای ماهتاب و توفان توأم

• من در ملال چشم تو می بینم
• در آن همه زلال
• سیمای پر شکوه سرداران را
• در خون تپیدن تن یاران را

• آن گاه
• قلب من و زمانه
• نبض من و زمین

• در بند بند زندان می کوبد
• پر شور و پر طنین

• زندان
• زندان تنگ دل

• با آسمان وصله ای از سیم خاردار
• زندان کرده آماس

• از خشم و آرزوی جوانی
• زندان باردار

• زندان عشق نو پا
• یک مزرع نمونه ز امیدهای ما

• من بر لبان تو
• ـ تاریخ خامشان ـ
• می بینم
• گلبوته کبود ستم را

• من بر لبان تو
• ـ گلبرگ های تب ـ
• می خوانم
• شرح شکنجه های درهم غم را

• آن گاه زورق مشوش دل را
• بر شط خون و خاطره می رانم

• من بر لبان تو
• حرفی برای گفتن با دوست
• وز دشمنان نهفتن
• می بینم
• حرفی که رنگ شکوه و هشدار و آرزو ست

• ای پیر کاوه آهنگر

• بسیار کوره با دم گرمت گداختی
• تفتی چه میله های آهن و شمشیر ساختی

• فرزند می کشند یکایک تو را ببین
• اینک شهید هجده هزارم که داد، سر

• صبر هزار ساله ات آخر نشد تمام؟
• چرمینه کی علم کنی ای پیر، ای پدر؟

• لب های خامشت
• چشمی است دادخواه

• ره می زند به من
• می گیردم به راه گریبان
• پاسخ ز من طلب کند این خشمگین نگاه

• گم کرده دست و پا و مشوش
• همچون سپند دانه بر آتش

• با چهره تو دمسازم
• و این راز ای طبیب جوان با تو
• بار دگر به درد می آغازم

• با من بدار حوصله، با من خطر بورز
• تیمار کن، این فلج موت، تن شود

• سستی فرونهد
• کندی رها کند

• خو گیر راه رفتن و برخاستن شود
• دست شکسته بار دگر پتکزن شود

• آن گه به مرگدارو و جاندارو
• درمان غم کنیم
• از جان علم کنیم

تلاش برای تحلیل شعر هجده هزارمین

حکم اول
• با چهره تو دمسازم
• کنون که می نویسم

• کنون که خون نه ستاره عاشق را
• فریاد می کنم
• کنون که گریه را می آغازم

• سیاوش ظاهرا این شعر را به مناسبت اعدام نه تن از مبارزان ضد رژیم حاکم می سراید.
• اما مخاطب او مفرد است:
• «با چهره تو دمسازم!»

• اما این مخاطب مفرد شاعر کیست؟
• این مخاطب مفرد شاعر کیست که او به هنگام فریاد کردن خون نه ستاره و آغازش گریه، چهره اش را در نظر خویش مجسم می سازد؟

حکم دوم
• با چهره تو دمسازم
• ای شرم، ای شرف

• لبخند و خشونت با هم
• ای ماهتاب و توفان توأم

• من در ملال چشم تو می بینم
• در آن همه زلال

• سیمای پر شکوه سرداران را
• در خون تپیدن تن یاران را

• مفاهیمی که سیاوش در این حکم بکار می برد عبارتند از «شرم»، «شرف»، «لبخند»، «خشونت»، «ماهتاب»، «توفان»، «ملال» و «زلال»

1
مفهوم «شرم»

• سیاوش مخاطب مفرد خویش را شرم مند تلقی می کند.
• شرم ـ به قول مارکس ـ یک صفت انقلابی است.
• برای عناصر بی شرم قاعدتا نباید جائی در گردان پرولتاریا وجود داشته باشد.
• لات و لومپن و لاابالی را به گردان مبارزه طبقاتی زحمتکشان راه نمی دهند.

2
مفهوم «شرف»

• عزت و شرف انسانی یکی از اساسی ترین ارزش های خدشه ناپذیر در جنبش هومانیستی، روشنگری، سوسیالیسم اوتوپیکی و فلسفه کلاسیک آلمان است.
• هیچ کس و هیچ اوتوریته ای حق ندارد، عزت و شرف انسانی را پایمال سازد.
• این شعار بی چون و چرای عصر جدید بورژوائی است.
• چهره مخاطب مفرد سیاوش دیالک تیک شرف و شرم است.
• گردان راستین پرولتاریا را بهتر از این نمی توان توصیف کرد:
• دیالک تیک شرم و شرف بودن.
• شرم در فروتنی اصیل ریشه دارد و شرف در سربلندی و گردن افرازی.
• خدامراد فولادی در شعر زیر این صفت مبارزان انقلابی را با صراحت تمام برجسته می کند:

خدامراد فولادی
برهنه

• برهنه
• هم تیغ
• هم عقیده
• هم گردنی که راست ایستاده
• و کمر خم نمی کند
• زیرِ سنگینی ِ جمجمه.

• برهنه
• هم تیغ
• هم زبان سرخ بی پروا
• که رعایت نمی کند
• قلمرو ِ
• ایست و
• بازرسی را

• و خواب را شکسته
• در چشم رسانه ها.

• برهنه
• هم تیغ
• هم عقیده
• هم سرهای سبز
• افراشته در ازدحام ِ خیابان ها
• بی اعتنا به زوزه ی باد ِ هار
• و
• هشدار ِ ضرب المثل ها.

3
مفهوم «لبخند»

• لبخند مورد نظر سیاوش نه لبخند عادی، بلکه به احتمال قوی لبخند واپسین است که ناوی انوشه بی دستمالی بر چشم، به هنگام صدور فرمان آتش تیرباران، بر لب داشته است.
• در این لبخند، سرافرازی مورد نظر خدامراد فولادی در شعر فوق الذکر مادیت می یابد، مرئی و مشهود می شود.
• لبخند نشانه یقین پهلوانان به پاکی و پارسائی خویش است.
• لبخند نشانه امید قانونمند آنان به پیروزی نور است.
• لبخند به معنی تحقیر ذلت و زیست ذلتمند است.
• لبخند نشانه شرف مندی و باورمندی (عقیده مندی به قول خدامراد فولادی) است.
• لبخند به معنی انتخاب آگاهانه و آزادانه مرگ سرافراز به عوض زندگی به هر قیمت و به هر ذلت است.

4
مفهوم «خشونت»

• خشونت و یا قهر یک مقوله فلسفی است.
• قهر بطور کلی به معنی استفاده از وسایل قدرت برای پیشبرد نیات معینی در مقابل نیات انسان های دیگر است.
• برای فلسفه، قهر ـ قبل از همه ـ در تاریخ مبارزات طبقاتی جالب است.
• قهر به استفاده از وسایل قدرت سیاسی ـ بویژه قدرت دولتی ـ از سوی نیروهای طبقاتی معین برای تحمیل اراده و خواست خود بر نیروهای طبقاتی دیگر و برای پیشبرد منافع خود بر ضد منافع آنان اطلاق می شود.
• خصلت و نقش تاریخی قهر، از این رو، در هر حال بنا بر موضع اجتماعی و تاریخی طبقه معینی تعیین می شود که از اعمال قهر در راستای منافع خود استفاده می کند و بر ضد منافعش از قهر استفاده می شود.

• مراجعه کنید به قهر (خشونت، زور)

• خشونت مورد نظر سیاوش در این حکم نیز به معنی ضد مسالمت و آشتی است.
• مبارز انقلابی برای دفاع از منافع طبقاتی توده های مولد نمی تواند از گشتاور قهر (زور و خشونت) صرفنظر کند.
• از این رو ست که او تجسم دیالک تیک لبخند و خشونت است.
• کمتر کسی از شعرای پارسی گو بسان سیاوش به دیالک تیک عینی هستی وقوف دارد و در شعرش بی وقفه منعکس می کند.
• بدون به خدمت گرفتن شناخت افزار دیالک تیکی نمی توان حقایق اجتماعی را به صورت تام و تمام منعکس کرد.
• مخاطب مفرد سیاوش تجسم دیالک تیک شرف و شرم و دیالک تیک لبخند و خشونت است، جمع اضداد دیالک تیکی است، مثل هر چیز دیگر.

5
مفهوم «ماهتاب»

• ماهتباب از سوئی نشانه آرامش و صلح و سکون و سکوت است و از سوی دیگر آبستن توفان ها ست.
• بدون حضور ماه، سیاره زمین در بهترین حالت به گندابی بدل می شد.
• این جاذبه خجسته ماه است که دریا را به جذر و مد وامی دارد و به توفان می کشد.
• برزین آذرمهر نیز به این حقیقت امر واقف است و در اشعار خویش، از جمله در شعر «سفر دریائی» برای بیان منظور خویش به خدمت می گیرد.

• مراجعه کنید به تحلیل «سفر دریائی»، شعری سیراب از تئوری.


• بیهوده نیست که سیاوش بلافاصله یاد جفت دیالک تیکی مهتاب می افتد:


6
مفهوم «توفان»

• مخاطب مفرد سیاوش دیالک تیک ماهتاب و توفان است:
• در ورای ظاهر آرام و صلح آمیز، باطنی توفانی در خروش مدام است.
• مخاطب مفرد سیاوش فردی انقلابی است و سکوتش برای تدارک غریو است.

7
مفهوم «ملال»

• ملال بیانگر اندوه مخاطب سیاوش از وداع با همه چیز است و مهمتر از همه وداع با وظایف ناتمامی که خود برای خود تعیین کرده است.
• ملال او چه بسا از خطاها، خیانت ها و شکست، از وظایف بزرگ ناکرده، از مرگ پیشهنگام، از عشق شورانگیز به زندگی و پذیرش ناگزیر مرگ و هزاران چیز دیگر است.
• چشمان او ـ به قول هوشنگ ابتهاج ـ «ابری» اند:

که «گمان» داشت؟

• خانه دلتنگ، غروبی خفه بود
• مثل امروز که تنگ است دلم

• پدرم گفت: «چراغ»
• و شب از شب پر شد

• من به خود گفتم:
• «یک روز گذشت!»

• مادرم آه کشید:
• «زود بر خواهد گشت!»

• ابری آهسته به چشمم لغزید
• و سپس خوابم برد

8
مفهوم «زلال»

• مخاطب مفرد سیاوش اما نباید اندوهش را نشان دشمن دهد.
• از این رو ست که چشمانش باید دیالک تیک ملال و زلال باشد و چه بسا زلال دست بالا داشته باشد، تا آئینه ای پدید آید و شاعر توده ها در آئینه چشم قهرمانان، سیمای سرداران را و یاران را نشان توده دهد.
• سیاوش در زلال چشم مخاطب مفرد خویش، تاریخ معاصر ایران را ورق می زند، از امروز به دیروز پل می زند، از خاص به عام می گذرد و «سیمای پر شکوه سرداران را و در خون تپیدن تن یاران را» می بیند و نشان همگان می دهد.

*****

• بدین طریق، مخاطب سیاوش جولانگاه دیالک تیک شرم و شرف، لبخند و خشونت، ماهتاب و توفان، ملال و زلال است.

• سیاوش برای تأکید بر خصلت دیالک تیکی این عناصر از واژه های «با هم» (لبخند و خشونت با هم) و «توأم» (ماهتاب و توفان توأم) استفاده می کند تا برای کسی تردیدی باقی نگذارد.
• استفاده شاعر از واژه های «باهم» و «توأم»، معنائی جز وحدت و همبائی اضداد یاد شده ندارد.

• در شعر سیاوش می توان دیالک تیک ماتریالیستی را تمرین کرد و فراگرفت.

• تفاوت بنیادی دیالک تیک سعدی با دیالک تیک سیاوش در این است که دیالک تیک سعدی خودپو، ولی دیالک تیک سیاوش آگاهانه است.


• سیاوش ـ به احتمال قوی ـ از کلیه شعرای ایرانی ـ به انضمام نیمایوشیج، طبری و غیره ـ یک سر و گردن بالاتر است.


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر