۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

فمینیسم بورژوائی، یا اینکه همبستگی زنان؟ (4) (بخش پایانی)


سوزانا آرونداتی روی (1361)
نویسنده و فعال سیاسی و منتقد گلوبالیزاسیون هندی
آثار:
خدای چیزهای خرد
کتابچه های سیاسی و مقالات بیشمار

کلاودیا وانگرین
عصر ما (5 مارس 2004)
برگردان میم حجری

زنتصویر حاکم، زنتصویر حکام است!

4
پیش به سوی زندگی بهتر!

• این فرم استبداد تنها از آن رو امکان پذیر گشته، که ما را شست و شوی مغزی داده اند و در اثر آن، ناراضیان باید به جرم نارضایتی احساس شرم کنند.
• این مسئله در مورد زنان در همه عرصه ای زندگی صدق می کند و در نشان دادن ارگاسم دروغین پس از همخوابگی دو دقیقه ای با مردی در پایان روز کار خسته کننده به اوج خود می رسد.
• بسیاری از ما زنان، به عوض درخواست زندگی بهتر، دست به تظاهر می زنیم و آخر سر فقط می توانیم بازنده این بازی باشیم.

• کاپیتالیسم در زندگی واقعی همه چیز را به تخریب می کشد.
• کاپیتالیسم با آگهی های تبلیغاتی خود جهت فروش کالاها خلاقیت، خودپوئی و ئروتیک انسان ها را به آتش می کشد و نابود می سازد.
• کاپیتالیسم ـ حتی در کشور ثروتمند آلمان ـ برای اکثریت زنان چیزی تحمل ناپذیر است و بس.
• ما هرچه بیشتر کاپیتالیسم را تحمل کنیم، به همان اندازه بیشتر به زنان مخروبه ها بدل خواهیم شد.
• برای اینکه سرمایه برای پول در آوردن دست به جنگ افروزی خواهد زد.

• (زنان مخروبه ها در آلمان به زنانی اطلاق می شد که پس از پایان جنگ جهانی دوم، در قلت تعداد مردها، به بازسازی شهرهای با خاک یکسان شده پرداختند. مترجم)

• همین جنگ افروزان بوده اند که هوشمندی اجتماعی و همدردی با همنوع را در طول قرون به عنوان صفاتی «زنانه» تحقیر کرده اند و تنها به حساب زنها گذاشته اند.
• مردها می بایستی این خصوصیات را سرکوب کنند و یا ریشه کن سازند، اگر دل شان نمی خواست که مورد تمسخر مردان دیگر قرار گیرند.

• سرباز ایدئال در همه ارتش های امپریالیستی به تصاحب زنان دشمنان دست می زند و خواهر کوچک خود را به پشیزی در اختیار متحدین امپریالیستی خود قرار می دهد.
• سربازی که دلش برای دوست دخترش تنگ باشد،، به مثابه متواری بالقوه از جبهه تلقی می شود.

5
مسئله زنان، مسئله مردان است!

• در دوران صلح نیز مردتصویر همیشه سهم خود را برای حفظ این سیستم ادا کرده است:
• مردی که ترجیح دهد، آخر هفته را به جای رئیسش با کودکانش بگذراند و عصرها را به جای اضافه کار بی اجر و مزد به امید ترقی شغلی با دوست دختر و یا همسرش سپری سازد، مرد راست راستکی تلقی نمی شود.

• مردها باید برای جانفشانی در راه منافع بیگانه، شخصیتی کسب کنند که سلاخی یکدیگر را مجاز می شمارد.

• انسانیت زدائی مردان
برای امپریالیسم ضرورتی مبرم و صرفنظرناپذیر بوده است.

• در حالیکه خصوصیات انسانی معینی را نمی توانند از ما زنان بستانند.
• چون در غیر اینصورت ما قادر نخواهیم بود نیروی انسانی لازم را برای کارخانه و سنگر بزرگ کنیم.

• مسئله زنان، مسئله مردان نیز است.
• زیرا نقشی که به عهده ما زنان گذاشته شده، حاوی فونکسیونی است.
• همبستگی میان زنان و مردان مانع انجام این فونکسیون می گردد.

• همبستگی هرگز نمی تواند یکطرفه باشد و لذا پیش شرط همبستگی میان زنان و مردان این است که مردان هم لب به انتقاد از اوضاع بگشایند.

• همبستگی از طریق طلب احترام بیشتر که یک زن از همکار مردش به هنگامی که بظاهر کار مهمی در دستور روز است، انتظار دارد، به گور سپرده نمی شود.
• بلکه طلب چنین احترامی خود نشاندهنده آن است که همبستگی میان زنان و مردان دیری است که به گور سپرده شده است.
• کسی که به سرپوش نهادن بر آن می پردازد، همبستگی را از نو به گور می سپارد.
• همبستگی از طریق غورت دادن مدام بغض خویش از سوی زنان در مقابل تذکرات تحقیرآمیز، تفاسیر بی سؤال راجع به فرم اندام و رفتار معلم مآبانه در بحث ها تشکیل نمی شود.

• حتی در جنبش های ترقی طلب نیز باید بالاخره بر چنین الگوهائی غلبه شود.
• البته نه از طریق مبادله بر ضد یکدیگر:
• (توهین به ازای توهین! مترجم)

• همانطور که گروهی از مردها همیشه از انسانیت زدائی پرهیز دارند، به همان سان نیز گروهی از زنان برای باز کردن جای خوشایندی در جهان مردان برای خویش، انسانیت زدائی را به مثابه امری طبیعی تلقی می کنند.

• موفقیت و شکست جنبش زنان را البته نمی توان بر بنیان این پدیده توضیح داد.
• این پدیده اما بر این حقیقت امر دلالت دارد که بی شرمانه ترین خیانت ها در انحصار مردها نیست.

• پیشرفت واقعی در پیدایش زنانی نیست که بخشی از معضل گشته اند، بلکه در زنانی است که می خواهند بخشی از راه حل باشند و دیگر حاضر نیستند به ساز سابق برقصند، خواه نوازنده اش مرد باشد و خواه زن.

• امروزه زنان عقب مانده ترین جوامع پدرسالار در مبارزه جهانشمول بر ضد گلوبالیزاسیون کاپیتالیستی بی کوچکترین تردید شرکت فعال دارند، آنهم نه به مثابه ارگان اجرائی و یا بلندگوی دلربای عالی جنابان همیشه همان.

• بلکه به مثابه انسان های سیاسی خوداندیش خودمختار، بسان آرونداتی روی ـ نویسنده و روشنفکر رزمنده هندی.


• رادیکالیته او اصیل و طبیعی است، ضمن اینکه سخنش نسنجیده و یاوه نیست.

• خشم بحق او بر ضد فرودستان نشانه نمی رود.
• او با شکیبی روانسوز دست به ریشه های معضلات بشریت می برد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر