۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (14)


سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
تحلیل واره ای از شین میم شین

خواب نوشین


• دیر کردی و سحر بیدار است
• با من شبزده برخاستنت را پویان

• دیر کردی و سحر
• قامت افراخته در مقدم روز

• مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
• خسته جان آمده از راه دراز

• گوش خوابانده به آوای تو باز
• بر نمی آید از بام آوا

• آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
• سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا

• آه افسوس
• زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس


تلاش برای تحلیل شعر
خواب نوشین

حکم اول
• دیر کردی و سحر بیدار است
• با من شبزده برخاستنت را پویان

• مفاهیمی که سیاوش در این حکم به کار می برد، عبارتند از «سحر»، «شبزده» و «پویان»

1
مفهوم «سحر»

• مفهوم سحر بیانگر غلبه روشنائی بر تیرگی است.
• سحر چاوش طلوع آفتاب و شروع روز است.
• سحر سرحد گذار از شب به روز است.
• سحر به این معنا با مفهوم «انقلاب اجتماعی» مترادف تلقی می شود، با اندک فرق فرمالی:
• واژه «انقلاب» جزو واژه های ممنوعه است، ولی واژه «سحر» از گزند هنجارهای قانونی در امان است.

2
مفهوم «شبزده»

• شب سمبل سلطه ظلمت و ارتجاع و ضد دیالک تیکی روشنائی و پیشرفت است.
• به هنگام سیطره شب، زندگی خاموش و خفته است، از کار و پیکار انسانی خبری نیست.

• سوبژکت شبزده در قاموس سیاوش به چه معنی است؟

• معیار عینی برای شبزدگی در قاموس سیاوش از چه قرار است؟

• آیا سوبژکت شبزده، موجودی کرخت و علیل و خواب آلود است؟


• آیا سوبژکت شبزده، اسیر بی اراده خواب نوشین است و به معنی حقیقی کلمه، آنتی سوبژکت است؟


• اگر چنین می بود، سیاوش هرگز نمی گفت که «من شبزده با سحر» برخاستنت را پویانیم!

• از این رو، منظور سیاوش از مفهوم «شبزده» احتمالا سوبژکتی است که زیر ضربات شب قرار داشته است، مجروح ضربات شب بوده است.
• اما علیرغم آن، سوبژکت وارگی خود را پاس داشته است و نتیجتا همراه با سحر برخاستن مخاطب خود را پویان بوده است.

3
مفهوم «پویان»

• سیاوش با به خدمت گرفتن واژه «پویان» سوبژکت وارگی «من شبزده» را از صراحت بی چون و چرا می گذراند.
• من شبزده نه سوبژکت واره منتظر و چشم به راه، بلکه سوبژکتی فعال و پویان و تمامعیار است.
• من شبزده سیاوش همراه سحر و همپای سحر آمده است، به جست و جوی برخاستن سوبژکتی برتر.

• من شبزده سیاوش در تمام طول شب به همراه سحر ره نوردیده است.

• من شبزده سیاوش منی پویان و کوشا و فعال است، سوبژکت به معنی حقیقی و مارکسیستی کلمه است.

• شاعر شبزده ـ همراه با سحر ـ به دنبال برخاستن نیروئی در پویش و کوشش مدام است.

• مخاطب شاعر که مست خواب نوشن است و او بسان سحر برخاستنش را این چنین بی تاب و بی قرار طلب می کند، چیست؟


حکم دوم
• دیر کردی و سحر
• قامت افراخته در مقدم روز
• مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
• خسته جان آمده از راه دراز
• گوش خوابانده به آوای تو باز

• سحر نه تنها بیدار است، بلکه حتی در مقدم روز قامت افراشته است، مژده سپیدی را ـ خسته جان، از راه دور ـ با خود آورده است و گوش به راه آوای این خوابزده ایدئال است.
• زمانی که این شعر سروده می شود، جهان سرتاسر در جوش و خروش انقلابی است.
• احتمالا سال های معروف به 68 در اروپا ست.
• سال های «ببر کاغذین» نامیدن امپریالیسم است.

حکم سوم
• بر نمی آید از بام آوا
• آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
• سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا
• آه افسوس
• زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس

• سیاوش اکنون با مفاهیم «سرخ کاکل» و «آتشین بال» منظور خود را از صراحت تام و تمام می گذراند:
• این خروس آتشین بال سرخ کاکل است که زیر دیوار سحرگاهی غرق خواب نوشین است.

• این خروس است که در خواب است و بانگ بیدارنده اش را شاعر شبزده تلخکام طلب می کند.


• درد و دریغ از فقدان حزب پیشاهنگ را بهتر از این نمی توان بر زبان راند.


در غیاب او ست که مناره های بلند سحر حسرت آوازش را و ضرورت بیدارباشش را به تلخکامی آه می کشند.

پایان

۲ نظر:

  1. با درود فراوان

    بی تردید،اگر این نکته را از نظردور نمی داشتید که ای شعر در نیمه ی دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۰ درست چند روزی پس از درگدشت زنده یادعبدالحسین نوشین پدر تاتر ایران و به یاد او سروده شده و"خروس سحر" یکی از آثار تأتری پر شهرت نو شین است، به احتمال بسیار تحلیلواره دیگری از این سروده زیبا به دست می دادید.

    پاسخحذف
  2. • با سلام و سپاس از فرهنگ گرامی که اوقات ارزشمند خود را صرف مطالعه نوشته های ما و راهنمائی ما می کنند.
    • راستش را بخواهید ما اصلا نمی دانستیم که این شعر کی و به چه مناسبتی سروده شده است، دانستنش هم برای ما اهمیت تعیین کننده ندارد، شاید هم به سدی در راه برخورد عینی به شعر مبدل شود.
    • حتی عبدالحسین نوشین را نمی شناسیم.
    • از ایشان فقط کتاب کوچکی در ایام کودکی در رابطه با کاپیتال خوانده ایم.
    • دوست ما یاسین در تحلیل شعری از شما شیوه کار ما را توضیح داده بود.
    • ما سعی می کنیم با تحلیل نوشته ها، تفکر مفهومی را تمرین کنیم، اندیشیدن را، خوداندیشی را بیاموزیم.
    • برای ما مفاهیم و احکام مطروحه در نوشته ها قبل از همه اهمیت دارند.
    • ما می کوشیم در پرتو مفاهیم و احکام، واقعیات مطروحه را که چه بسا ناآگاهانه در ضمیر نویسنده منعکس می شوند، ردیابی کنیم.
    • اگر واقعیت عینی در ضمیر نویسنده انعکاس یافته و فرم ایده به خود گرفته، ما مسیر برگشتی را در پیش می گیریم، از ایده به واقعیت راه می جوئیم: دیالک تیک ماده و روح.
    • اگر روح انعکاس معنوی ماده است، پس ما باید بتوانیم در آئینه روح، ماده را حتی الامکان باز شناسیم.
    • ولی خود بهتر از ما می دانید که حرف آخر در مورد نوشته ها هرگز گفته نمی شود و نمی تواند هم گفته شود، به دلایل اوبژکتیف و سوبژکتیف.
    • باز هم خیلی ممنون از ابراز نظر و راهنمائی.

    پاسخحذف