۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

انترناسیونالیسم (4) (بخش پایانی)

مذهب سرمایه
به قلم پل لافارگ


پل لافارگ (1842 ـ 1911)
مقاله نویس و سوسیالیست فرانسوی، همسر لاورا، دختر مارکس
پس از شکست کمون پاریس با خانواده اش مجبور به زندگی در اسپانیا و انگلیس شد
در سال 1889 کنگره بین المللی کارگران را افتتاح کرد.
در سال 1911 با همسرش دست به خودکشی زد، تا به هنگام پیری باری بر گردن دیگران نشود.
15000 نفر در تشییع جنازه شان شرکت کردند و لنین به نمایندگی از سوسیال ـ دموکراسی روسیه بر سر گورش سخنرانی کرد.
آثار او
حق تنبلی
مذهب سرمایه

4
همکاری برابرحقوق احزاب کمونیستی
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین

• بسته به سطح توسعه مبارزه طبقاتی بین المللی، کفه ترازو می تواند به نفع این و یا آن بخش ملی جنبش جهانی کمونیستی سنگینتر شود.
• بدین طریق بود، که بعد از انقلاب اکتبر، نقش رهبری در کمونیسم جهانی، بدون سؤال و جواب، به عهده بلشویسم، حزب کمونیست اتحاد شوروی افتاد.
• آنها اولین نیروئی بودند، که انقلاب سوسیالیستی را به پیروزی رسانده بودند و ساختمان سوسیالیسم را در کشور خود شروع کرده بودند.

• اتحاد شوروی به کعبه سیاسی ـ جهانی مبارزه طبقاتی بدل شد.


• طور دیگر نمی توانست هم باشد.

• انترناسیونال سوم بیانگر این وضع تاریخی ـ جهانی بود.
• در مبارزه علیه فاشیسم آلمانی، تجاوزگرانه ترین ارتقای امپریالیسم آلمان، در جنگ جهانی دوم، نقش اصلی نظامی به عهده اتحاد شوروی افتاد.
• اتحاد شوروی به قطب نیرومند ضد سرمایه داری بدل شد.

• بدین طریق، مسئله همزیسی مسالمت آمیز دو سیستم اجتماعی نیز در سطح جدیدی طرح شد و خطر تمامارضی برای بشریت، به سبب احتمال استفاده از تسلیحات اتمی تشدید گردید.

• سیاست خارجی دولت شوروی با استراتژی مبارزه طبقاتی احزاب کمونیست در سطح ملی جوش خورد.

• اینکه این پدیده پرورشگاه تضادهائی باشد، اجتناب ناپذیر بود.

• تضادها هسته هر روند دیالک تیکی را تشکیل می دهند.

• اما وقتی بازتاب معیوب این تضادها منجر بدان شود (همانطور که منجر بدان هم شد)، که احزاب کمونیست واحدهای ملی تابع حزب رهبر و منافع دولتی باشند که آن نماینده اش است، این امر به تضعیف جنبش جهانی کمونیستی می انجامد.

• انترناسیونالیسم باید رشد و نمو کند و پویا شود.
• انترناسیونالیسم هرگز نباید دیکته شود.

• هرجا، در آینده، ساختمان سوسیالیسم در کشوری آغاز شود، باید به این مسئله دشوار انطباق میان منافع دولتی ـ ملی یک جامعه سوسیالیستی با منافع مبارزاتی ـ طبقاتی بین المللی جنبش کمونیستی، در ویژگی های ملی متفاوت آن توجه جدی شود.

• انگلس به این مسئله توجه جدی مبذول می داشت.

• او در نامه قابل ذکری به پل لافارگ، با این مسئله که یک حزب ملی قیم و یا سردسته جنبش جهانی کمونیستی باشد، مخالفت می ورزد.


• انگلس بر طبق شرایط آن زمان، رفقای فرانسوی را مورد انتقاد قرار می دهد:


• «نه فرانسوی ها، نه آلمانی ها و نه انگلیسی ها افتخار آن را خواهند داشت، که سرمایه داری را به تنهائی سرنگون سازند.

• وقتی که فرانسه ـ احتمالا ـ بر شیپور انقلاب می دمد، در آلمان، در کشوری که بنیادی تر از بقیه، مستولی سوسیالیسم شده است و تئوری، بنیادی تر از هر کشوری در توده نفوذ کرده است، سرنوشت مبارزه رقم خواهد خورد.
• علیرغم اینها همه، نه فرانسوی ها و نه آلمانی ها قادر به تضمین قطعی سوسیالیسم نخواهند بود، اگر انگلستان در چنگ بورژوازی بماند.
• اگر شما ما را، در نبرد علیه بورژوازی سلطنت طلب آلمانی یاری دهید، ما هم در نبرد علیه بورژوازی جمهوری خواه فرانسه، مددکار شما خواهیم بود.
• اینجا صحبت از یک رابطه دوجانبه است و حرفی از آزاد سازی نوکران فقیر سلطنتزده آلمانی توسط جمهوری خواهان بزرگمنش فرانسوی در میان نیست..
• چنین برخوردی با ایده انترناسیونالیسم ناسازگار است.»

• اگر هم در یک کشوری، به طریق معینی، راه سوسیالیسم طی شود ـ صرفنظر از آنچه، که بسته به شرایط آغازین این کشور رخ داده باشد ـ با این حال، راه طی شده آن کشور نسخه مطمئن بی چون و چرائی برای احزاب و کشورهای دیگر نخواهد بود.
• رخداد انقلابی در آن کشور، فقط مثالی خواهد بود و تجاربی را، که در سینه خود جمع کرده است، در اختیار بشریت ترقی خواه قرار خواهد داد.
• از آن باید در هر مورد نو، مستقلا آموخته شود.
• یعنی از طریق مقایسه وضع کشورخویش ـ بر مبنای تجزیه و تحلیل دقیق ـ با وضع نهائی کشور یاد شده.

• مارکس، پس از کنگره هاگر، در سال 1872، با صراحت تمام می گوید:

• «کارگر باید روزی برای تشکیل سازمان نوین کار، قدرت سیاسی را تسخیر کند.

• او باید سیاست سابق را، که حافظ مؤسسات سابق بوده، سرنگون کند، اگر نمی خواهد که مثل مسیحیان باستان (که از این حقیقت امر غافل و بدان بی اعتناء بودند) کبریای سماوی را به ذلت زمینی ببازد.
• ما اما هرگز ادعا نکرده ایم، که طرق نیل به این آماج، در همه جا یکسان خواهد بود.
• ما می دانیم که باید مؤسسات، آداب و رسوم، و سنن کشورهای مختلف را در نظر گرفت.»

• مارکس، در آن دوره، فقط می بایستی کشورهای بلحاظ اقتصادی پیشرفته اروپا و آمریکای شمالی را در مد نظر داشته باشد، که میدان جنبش های کارگری سازمان یافته نیرومندی بودند.

• اکنون، صد سال بعد، باید دولت ها و جوامعی را نیز در نظر گرفت، که در کشورهای مستعمره سابق و یا در مناطق نیمه مستعمره وابسته تشکیل یافته اند.

• ویتنام، کره شمالی و کوبا باید سوسیالیسم را بر طبق سنن خاص خویش برپا دارند.
• چین از زمان تشکیل جمهوری خلق چین، راهی در پیش گرفته است، که همیشه، از مراحل توسعه معمول نمی گذرد، ولی همواره با فرهنگ چینی هزاران ساله همبستر بوده است.

• تنوع فرهنگ ها با امکانات گذار به سوسیالیسم مغایرتی ندارد.

• در این میان، متغیرهای بیشماری وجود دارند، که بی اعتنائی به آنها، به معنی عدم درک درست ماتریالیسم تاریخی خواهد بود و به اشتباهات سیاسی منجر خواهد شد.

• اما ثابت ها را باید همه جا در مد نظر داشت و هرگز نباید به آنها برخورد سرسری کرد و گرنه فاتحه گذار به سوسیالیسم خوانده خواهد شد.

• از این رو ست، که باید در معاملات انترناسیونالیستی میان احزاب برادر، این ثابت ها و به قول انگلس، این «نقشه و برنامه» با صراحت تمام و بدون سازشکاری مطرح گردند.

• این ثابت ها، این نقشه و برنامه، اگرچه خود را با شرایط متفاوت هر ملت و هر کشور سازگار می سازد، ولی در اصول بنیادی اش، همان می ماند، که هست و بدین طریق نیات واحد و همنظری همگانی در مورد وسایلی که برای نیل به آماج مشترک، یعنی ایمانسیپاسیون طبقه کارگر، بوسیله خود طبقه کارگر، تضمین می شود.» (انگلس)

• (مقوله «ایمانسیپاسیون» یکی از مرکزی ترین مقولات مارکسیستی است و به معنی رهائی از از هر نوع وابستگی و کسب خود مختاری، استقلال اندیشه و عمل است. مترجم)


• مراجعه کنید به رهائی (ایمانسیپاسیون)


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر