۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

کردوکار (1)

کردو کار
ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

کردوکار
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

• کردوکار به معانی مختلف زیر مورد استفاده قرار می گیرد:

I

• واژه «کردوکار» بطور کلی به معنی «فونکسیون و یا کارکرد یک سیستم»، و دقیقتر به معنی رفتار واقعی یک سیستم فنی، ارگانیکی و یا اجتماعی بکار می رود:
• برای مثال:
• کردوکار قلب، کردوکار یک دستگاه، کردوکار یک سازمان اجتماعی.

• و لذا کردوکار زیرعرصه نحوه رفتار یک سیستم است، که علاوه بر رفتار واقعی، رفتار ممکنه را نیز شامل می شود.

• مراجعه کنید به رفتار

II

• معنی غنی تر کردوکار زمانی معلوم می شود که برای بیان ویژگی های زیرین بکار می رود:

1

• برای بیان واکنش مندی یک سیستم

2

• برای بیان واکنش و یا تأثیر مبتنی بر تعین درونی کیفی و فعال یک سیستم بر محیط پیرامون آن
• برای مثال:
• منظور از «کردوکار حیاتی بیولوژیکی» عبارت است از جذب و دفع و در رابطه با آن واکنش مندی جسم زنده نسبت به محیط پیرامون خود:
• یعنی کردوکار کلی ارگان های داخلی و خارجی که باعث تضمین ثبات نسبی شرایط سیستمی ارگانیسم و باعث حفظ ثبات کلیت ارگانیسم در محیط زیست می گردد.

• مفهوم کردوکار در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی ـ قبل از همه ـ در رابطه با روند کار و روند زندگی اجتماعی تاریخی ـ مشخص انسانی به کار می رود.

• مفهوم کردوکار یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی، بویژه در ماتریالیسم تاریخی است.
• مفهوم کردوکار اهمیت یک مقوله فلسفی را کسب کرده است.

• این مقوله بیانگر منظور انقلابی بنیادی مارکسیسم است که مارکس در «تز یازدهم فویرباخ» فرمولبندی کرده است:
• فلاسفه بطور متفاوت جهان را تفسیر کرده اند، مسئله اما تغییر جهان است.

• مفهوم «کردوکار» به معنی فلسفی آن عبارت است از روند اجتماعی تغییر هدفمند و عملی محیط زیست طبیعی و اجتماعی بوسیله سوبژکت های انسانی فردی و کلکتیف.
• سوبژکت های انسانی فردی و کلکتیف که بطور فکری وعملی ـ شیئی محیط زیست طبیعی و اجتماعی را از آن خود می کنند، با آن مناسبات اجتماعی مادی و ایدئولوژیکی برقرار می سازند و نیروی مولد اجتماعی و فردی خود را توسعه و تکامل می بخشند.
• مفهوم «کردو کار» بلحاظ محتوا با مفهوم «پراتیک» مساوی است:
• برای اینکه هر دو به واقعیت امر واحدی نسبت داده می شوند.

• یکی از تفاوت های مفهوم «کردوکار» با مفهوم «پراتیک» این است که پراتیک ـ بیشتر ـ جوانب معرفتی ـ نظری (مثلا رابطه تئوری و پراتیک) را عمده می کند، در حالیکه «کردوکار» ـ بیشتر ـ جوانب فلسفی ـ سوسیولوژیکی، جوانب اجتماعی ـ تاریخی و جوانب مربوط به انسانتصویر را عمده می کند.

• اما این امر از اهمیت نظری و متدیکی ناچیزی برخوردار است و فقط می تواند اعتبار نسبی داشته باشد.

• مفهوم فلسفی کردوکار محصول تاریخ فلسفه جدیدتر است.

• سودای اصلی تفکر فلسفی بورژوائی از زمان دکارت و بیکن عبارت از آن بوده که در مقابل جزم های فئودالی ـ روحانی، که جهان و انسان را مخلوق و بنده خدا می دانستند، اندیشه ای قوام یابد که بنا بر آن، جهان می تواند تحت سلطه عقلی انسان در آید و تحول و تغییر یابد.

• تفکر فلسفی بورژوائی قصد اثبات تئوریکی صحت این اندیشه را بر سر داشت و در جهت تبدیل آن به شعور عمومی مردم تلاش می کرد:

1

• انسان موجودی است که به ساز و برگ خرد مجهز است!

2

• انسان موجودی است که به تفکر مستقل و خودمختارقادر است!

3

• انسان فردی است کارورز و کوشا !

4

• انسان سوبژکت قادر به تفکر خودمختار و عمل خودمختار و مستقل است.

• این اندیشه اصلی بورژوازی آغازین، که تا حدودی به غیبگوئی شباهت داشت، انعکاس تئوریکی نقش انقلابی بورژوازی آغازین و انعکاس تحول بورژوائی جهان بود.

• نمایندگان فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان بویژه به توضیح تئوریکی نکات زیرین پرداختند:

1

• کردوکار فعال انسانی

2

• تأثیرانسان بر جهان عینی

3

• سوبژکت وارگی انسان

• مسأله اساسی مطروحه توسط نمایندگان فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان عبارت بود از رابطه دیالک تیکی سوبژکت (انسان) و ابژکت (طبیعت و جامعه)

• این رابطه دیالک تیکی سوبژکت ـ اوبژکت از دو نقطه نظر زیر مورد بحث و بررسی قرار می گرفت:

I

1

• از نقطه نظر امکانات روند شناخت انسانی

2

• از نقطه نظر نقش کردوکار فعال روحی انسان در چارچوب روند شناخت.

II

• از نقطه نظر فلسفی ـ تاریخی در رابطه با دیالک تیک جبر و اختیار

1

• در باره کردوکار خلاق و دگرگونساز سوبژکت انسانی، که انسان در جریان آن هم شرایط حیاتی خویش را تولید می کند و هم خویشتن خویش را

2

• در باره امکان پذیری تشکیل روندهای اجتماعی و تسلط بر آنها.

1
تئوری شناخت کانت

• تئوری شناخت کانت بیانگر تلاشی است برای اثبات این اصل که انسان می تواند به برکت خرد خویش بطور فعال بر جهان مسلط شود.
• در این رابطه باید به اندیشه تقدم فلسفه عملی و خرد عملی کانت اشاره کرد.

2
تئوری کردوکار فیشته

• به نظر فیشته ماهیت انسان در کردوکار او نهفته است و انسان باید تمام غنای فکری خود را معطوف کردوکار خویش کند، اگر بخواهد که کردوکارش به بازی بی محتوا و توخالی بدل نگردد :
• «ما عمل نمی کنیم، از آن رو که می شناسیم، بل ما می شناسیم، از آنرو که ما برای عمل کردن تعیین شده ایم.»

• نظریه ایدئالیستی عمل مبتنی بر کار من در فلسفه فیشته بر پایه واقعیت امر اصیلی، یعنی بر دیالک تیک عینی کردوکار عملی و نظری انسانها استوار شده است:
• من به نظر فیشته «کردوکار مطلق است.»
• من به نظر فیشته «جز کردوکار نیست.»

• وقتی فیشته من را مولد غیرمن و عامل تأثیرگذار برروی غیرمن می داند، وقتی که به نظر او من بنوبه خود بوسیله غیرمن تعیین می شود، این بدان معنی است که فیشته عارفانه از حقیقت امری پرده بر می دارد، که بنا بر آن، انسان با تأثیر گذاشتن بر محیط طبیعی و اجتماعی خود، آن را تغییر می دهد و می شناسد و در عین حال خود را تغییر می دهد.
• بنی نوع بشر در کردوکار خودآگاهانه و خلاقانه خود، خود را از تصادف کور آزاد خواهد ساخت و تحت تسلط خود در خواهد آورد و همه مناسبات خود را آزادانه بکمک خرد خویش تنظیم و برقرار خواهد کرد.

اداامه دارد

۲ نظر:

  1. چه وقت طو ل میکشپد تا بنی نوع بشردر کرد وکارخود آگاهانهوخلاقانه حود خودرا از تصادف کور أزاد خواهد ساخت همه کارهای خود را آزادانهبکمکخرد خودتنظیموبرقرار خواهد کرد؟

    پاسخحذف
  2. فعلا که خردستیزی روز به روز قوی تر می شود و مردم عقب عقب می روند. سقوط می کنند.
    وضع فکری و فرهنگی بسیار وخیم است.
    خیلی ها حتی حرف دهن خود را نمی توانند بفهمند.
    خیلی ها اصلا خواندن و نوشتن بلد نیستند.

    پاسخحذف