۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

درس هائی از کمون پاریس

کمون پاریس (18 مارس 1871 ـ 28 ماه مه 1871)
اولین انقلاب پرولتری
اعضای کمون را کمونار می نامیدند
کمون پاریس الگو و سرمشق دموکراسی شورائی محسوب می شود.

واژگونی سمبل حاکمیت بورژوازی در فرانسه بوسیله کمونارها

درس هائی از کمون پاریس
فرازهائی از نوشتاری از خدامراد فولادی
سرچشمه مجله هفته
www.hafteh.de


• پرولتاریای پیروزمند، بعد از برقراری حاکمیت اش بر جامعه، دیکتاتوری خود را به مثابه تحکیم اقتدارش بر تمام ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه اعمال می کند.

• محتوای واقعی این دیکتاتوری دموکراسی برای طبقه کارگر و دیکتاتوری علیه بورژوازی است.


• یا به عبارت دیگر:

• دموکراسی همه جانبه در جهت ایجاد جامعه نوین پسا سرمایه داری رها گشته از بهره کشی، بر پایه مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید و دیکتاتوری طبقاتی علیه گرایش هایی که در هر شکل و پوششی خواهان بازگرداندن مالکیت خصوصی سرمایه داران یعنی بازگرداندن تاریخ به گذشته اند.

• فوری ترین اقدام هایی که پرولتاریای قدرت مند و پیروزمند در این مرحله باید انجام دهد تا خود را چونان نماینده شایسته و نیروی پیش برنده تاریخ اثبات کند را مارکس همان اقدام های کوتاه مدت کمون پاریس می داند:


• «نخستین تصویب نامه کمون انحلال ارتش دائمی و ایجاد ارتش مرکب از خلق مسلح بود.

• کمون تشکیل می شد از مشاوران انجمن که از راه آرای عمومی در محله های مختلف انتخاب شده و دارای مسئولیت و قابل انفصال در هر زمان بودند.
• کمون می بایست نه یک ارگان پارلمانی، بلکه یک ارگان کار و اجرایی و در عین حال قانونگذار باشد.
• پلیس به جای آن که عامل حکومت مرکزی باشد، فوراً از اختیارات سیاسی اش محروم شد و به عامل کمون که مسئول و در هر لحظه قابل انفصال است، مبدل گشت.
• در مورد کارکنان تمام شاخه های اداری دیگر نیز به همین ترتیب عمل شد.
• از اعضای کمون گرفته تا به پایین، حقوق کارمندان خدمات عمومی مساوی دستمزد کارگران شد.
• مزایای معمول و مقرری های نمایندگی مقامات عالی رتبه دولتی همراه با خود این مقام ها حذف گردید.
• نقش های سیاسی دیگر از مالکیت خصوصی افرادی که نماینده حکومت مرکزی بودند، خارج گردید.
• نه تنها اداره شهر، بلکه هر اختیاری که تا آن وقت متعلق به دولت بود، از آن پس به دست کمون سپرده شد.
• پس از حذف ارتش دائمی و پلیس که عوامل سرکوب فیزیکی حکومت پیشین بودند، کمون اقدام به در هم شکستن نیروی معنوی اختناق و سرکوب یعنی قدرت کشیش ها از راه عزل و خلع ید تمام کلیساها ـ به عنوان صاحبان ثروت ـ افتاد.
• کشیش ها به سوی آرامش زندگی خصوصی فرستاده شدند تا به تقلید از پیشینیان خود – حواریون – از راه صدقه مومنان ارتزاق کنند.
• در همه مؤسسه های آموزشی رایگان به روی خلق باز شد و در عین حال از هر نوع اعمال نفوذ دولت و کلیسا رها گردید.
• بدین ترتیب نه تنها آموزش رایگان برای عموم مقدور گشت، بلکه خود علم نیز از زیر بار وابستگی های طبقاتی و اعمال نفوذ حکومتی خارج شد.
• قضات و دادرسان همچون دیگر خدمت گزاران عمومی، انتخابی، پاسخگو و قابل انفصال بودند.
• در طرح مختصر سازمان کشوری که کمون فرصت نیافت آن را کامل کند، به روشنی اعلام شده بود که کمون می باید شکل سیاسی حتی کوچک ترین واحدهای روستایی باشد و در مناطق روستایی، ارتش دائمی باید جای خود را به چریک ملی با خدمت نظام کوتاه مدت بدهد.
• وظایف اندک، اما مهمی که هنوز برای حکومت مرکزی باقی می ماند، نمی باید حذف شوند، بلکه باید توسط کارگزاران کمون که کاملاً مسئول بودند، اجرا شود.
• وحدت ملی شکسته نمی شد، بلکه برعکس با قانون کمونی شکل می گرفت و از راه خرد کردن و درهم شکستن قدرت دولتی که ادعا می کرد، که تجسم این وحدت مستقل از خود جامعه است و مافوق جامعه قرار دارد، اما در حقیقت چیزی جز زایده انگلی بر پیکر جامعه نبود، واقعیت می یافت.
• می بایستی ارگان های اختناقی قدرت حکومتی سابق را حذف کرد و در عین حال وظایف مفید آنها را از چنگ نیرویی که غاصبانه بر فراز جامعه نشسته بود، خارج ساخت و به کارگزاران مسئول جامعه سپرد……….» (مارکس: جنگ داخلی در فرانسه: ترجمه فارسی ص ۶۱-۵۹).

• انگلس برخی دیگر از کارهای انجام شده توسط کمون را این چنین توصیف می کند:

• «کمون اعلام کرد:

• پرچم کمون پرچم جمهوری جهانی است………..
• گیوتین ها (ابزار اعدام) توسط گردان صد و سی و هفتم گارد ملی از محل خود بیرون آورده شدند و در حضور عموم در میان هلهله و شادی و پایکوبی مردم سوزانده شدند.
• کمون دستور داد لیستی از کارخانه هایی که صاحبان شان از کار انداخته بودند، تهیه شود وبرای اداره این کارخانه ها به دست کارگرانی که تا آن زمان در آن ها کار می کردند و همچنین برای گرد هم آوردن این کارگران در اتحادیه های تعاونی و نیز سازمان دادن این اتحادیه ها در یک فدراسیون بزرگ، طرح هایی تهیه گردد……
• کمون کلیسایی را که به عنوان کفاره اعدام لویی شانزدهم ساخته شده بود، ویران ساخت....» (همان کتاب ص ۳۲-۳۰)

• کمون پاریس بیش از هفتاد روز دوام نیاورد وزیر گلوله باران شدید بورژوازی هارِ فرانسه - با همراهی بورژوازی آلمان - سرانجام تسلیم شد، اما در همین مدت بسیار اندک در تاریخ، دموکراسی، برابری و عدالت اجتماعی پرولتری را به بهترین وجهی به بشریت نشان داد.

• مارکس در این باره نوشت:

• «چه شگفت انگیز است، تغییراتی که کمون در پاریس به وجود آورد!
• دیگر اثری از پاریس درباری مآب امپراتوری دوم نبود.
• پاریس دیگر محل ملاقات زمین داران انگلیسی و برده فروشان قدیم و تازه به دوران رسیده های در آمریکا پولدار شده و برده داران سابق روسیه و اشراف والاک نبود.
• دیگر در سردخانه ها جنازه پیدا نمی شد.
• دستبردهای شبانه و دزدی تقریباً از میان رفته بود.
• پس از فوریه ۱۸۴۸ برای نخستین بار کوچه های پاریس در واقع بدون حضور پاسبانی، امنیت برقرار شده بود.
• یکی از اعضای کمون می گفت:
• «دیگر سخنی از قتل و دزدی و تجاوز نیست.
• گویی پلیس تمام مشتری های محافظه کارش را با خود به ورسای (محل استقرار حکومت بورژوازی) برده است.
• نشمه ها همراه حامیان خود یعنی طرفداران ریاکار خانواده، مذهب و به خصوص مالکیت خصوصی به زمین فرو رفتند. به جای آن ها زنان واقعی، قهرمان، شرافت مند و فداکار پاریس وارد صحنه شدند.
• پاریس کمون، پاریسی بود فعال، متفکر، مبارز، خونین، در حال پرورش جامعه ای نو که آدمخواران را در ورای دروازه های خود تقریباً فراموش کرده بود.
• پاریسی که در هیجان نوآوری تاریخی خود می درخشید.» (همان کتاب ص ۶۵)

• پس از سقوط کمون، واکنش مارکس به این نخستین تجربه حکومت کارگری و سرکوب خونین و ددمنشانه آن توسط بورژوازی چنین بود:

• «پاریس کارگری با کمون اش، به عنوان پیشتاز پر افتخار جامعه نو جاودان خواهد ماند.

• جان باخته گان آن در قلب بزرگ طبقه کارگر جای خواهند داشت.
• قاتلان آنان را تاریخ از هم اکنون چنان به چهار میخ کشیده، که تمام دعاهای کشیش های شان هم قادر به نجات شان نیست.»

پایان

۱ نظر: