۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

سیری در شعری از ابن محمود

جلاد به محکوم، توتون تعارف می کند!

ابن محمود

سرچشمه: از هر دری سخن
rasipoor.blogfa.com

تحلیلی از میم حجری

خیلی از آدم های عادی، در خیلی از جاهای عادی که به تحریر مطلبی عادی می پردازند، یارای تغییر چهره جهان را دارند!

• گر نوكر و چاكر اميري، مردي
• منصب به تملّق بپذيري، مردي

• مردي چه بود؟
• لگد به مظلوم زدن
• گر جانب ظالمان بگيري، مردي!

حکم اول
گر نوكر و چاكر امیری، مردی

• ما با تحقیر «کمر به خدمت امیری بستن» در آثار شیخ شیراز نیز برخورد می کنیم.
• بنظر سعدی که تصادفا خود یکی از «کمر به خدمت شاهان بسته ها» است و از تخلصش تا محتوای بوستان و گلستانش در خدمت تحکیم سلطنت و فئودالیسم است، حرفه عملگی، بنائی و حفاری شریفتر از حرفه پاسبانی و پاسداری است.

• او ظاهرا به این حقیقت امر توجه ندارد که در جامعه بشری، تقسیم اجتماعی کار وجود دارد و همه با هم همبودی را تشکیل می دهند:
• یکی معنویات (فلسفه، قصه، شعر، حقوق و غیره) تولید می کند، دیگری گندم و گوشت و نان و مسکن و ان دیگری امنیت و نظم.

• هیچ دلیل علمی ئی برای ارجح دانستن بنائی بر شاعری و یا پاسبانی وجود ندارد.

• بدون امنیت و نظم اجتماعی، نانوا
اصلا نمی تواند نان تولید کند و بفروشد.

نوکری و چاکری امرا در فئودالیسم، فرقی با کارمندی در عصر سرمایه داری ندارد تا نشانه نامردی تلقی شود، گیرم که به طنز.


حکم دوم
منصب به تملّق بپذيري، مردی

• کسی که در گوشه امنی، به گرفتن این جور ایرادها می پردازد، در واقع، جانماز آب می کشد.

• وقتی کودکان معصوم و بی پناه در خانه از مادر و پدر لقمه ای و البسه ای می طلبند، چه راه و چاره ای برای مادر و پدر جز تن دادن به تملق و سکوت به ازای در آوردن پشیزی باقی می ماند؟


• خصلت های آدم ها در کشتارگاه جامعه تکوین می یابد، نه در شکم مادر.

• و کسی نیست که تن به جبر زندگی ندهد و از پا در نیاید.

• انتقاد اگر با برابرنهادی (آلترناتیوی) رئال همراه نباشد، به یاوه بدل می شود که در بهترین حالت به درد عوامفریبی می خورد.


حکم سوم
• مردي چه بود؟
• لگد به مظلوم زدن
• گر جانب ظالمان بگيري، مردي!

پرسه زدن در سطح قضایا به صدور احکام انتزاعی میدان باز می کند و طبقات محروم و مظلوم را دو چندان زیر تازیانه می گیرد:
• اول در هیئت مظلومی که شلاق ظالمی را می خورد و دوم در هیئت پاسبان و غلام و نوکر و جلادی که به فرمان حکام رنگارنگ عمله شکنجه برادر همنوع خویش گشته است.

• طبقات حاکمه دست های خود را کمتر به کارهای کثیف خونین آلوده می کنند.


• افتخار انجام کارهای کثیف و خونین را آنها به بی خانمانان بی پناه «بی همه چیز» و به «هرجائیان» «بی همه جا» ارزانی می دارند.

• تا اگر روزی ورق برگشت، شکنجه گری به اعدام محکوم شود که از یتیم خانه ای برخاسته و رنگ و روی محبت مادر و پدر و قوم و خویش ندیده است.

• شهبانو می گفت که «شاه خودش شکنجه نمی کرد» و راست می گفت.


• اگر شاعری قصد انتقاد رادیکال دارد، باید جهنمی را به نقد کشد که انسان را به گرگ همنوع خویش بدل می سازد و نه کسی را که از بد روزگار قرعه جلادی به نامش افتاده و چه بسا خود و اهل و عیالش در عذاب مدام بسر می برند.

• آزار همنوع در خوی انسان نیست.


• این را جهنم جامعه طبقاتی برای بازتولید خویش به انسان تحمیل می کند.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر