۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

آشنائی با اسکپتیسیسم و نئواسکپتیسیسم (2) (بخش پایانی)

خیابان پیه ر شارون در پاریس

پیر شرون (1541 ـ 603)
فیلسوف و تئولوگ فرانسوی
کشیش دربار مارگاریت نوارا
مؤسس اسکپ تیسیسم
فلسفه اوتحت تأثیر فلسفه میشل مونتان بوده است

بخش دوم
نئواسکپ تیسیسم (تردیدگرائی نو)
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین

• نئواسکپ تیسیسم عبارت است از رجعت به اسکپ تیسیسم یونانی، که در نیمه دوم قرن شانزدهم میلادی، از سوی مونتان و شرون در فرانسه صورت می گیرد.
• فلسفه های مونتان و شرون اما فقط نوسازی صرف اسکپ تیسیسم یونانی نبوده اند.

میشل مونتان (1533 ـ 1592)
سیاستمدار، فیلسوف فرانسوی
مؤسس ئسه ئیستیک


• اسکپ تیسیسم یونانی محصول دوران تجزیه و تلاشی جامعه ای است که عمرش بطور تاریخی به پایان رسیده است.
اسکپ تیسیسم یونانی شاخص فکری پایان توسعه یک فرماسیون اجتماعی است.
• نئواسکپ تیسیسم اما ـ برعکس ـ گشتاور یک آغاز و نو آغاز است.

• نئواسکپ تیسیسم یک آموزش فلسفی تناقض مند است.

• نئواسکپ تیسیسم موضعگیری جهان بینانه توسعه تضادمند بورژوائی آغازین آن زمان است.
• آموزش های مونتان و شرون بخش هائی از جریانات ایدئولوژیکی متمایز متنوع را تشکیل می دهند که بمثابه تدارک روشنگری فرانسه محسوب می شوند.

بخش سوم
اسکپ تیسیسم بطور کلی

• هر فلسفه ای که بطورکلی حاوی خطوط اگنوستیسیستی و معرفتی ـ بدبینانه باشد، هر تئوری شناخت که در امکان شناخت تردید کند و یا آن را بطور کلی زیر علامت سؤال قرار دهد و اسکپسیس (تردید) را بمثابه یک اصل عمده کند، هر جهان بینی که مدعی بی معنائی و بیهودگی هستی انسانی و طرفدار نیهلیسم (پوچگرائی) و ایراسیونالیسم (خردستیزی) باشد، اسکپ تیسیسم نامیده می شود.

• اسکپ تیسیسم در تاریخ فلسفه به صور گوناگون و در فرم های متنوع کم و بیش برجسته، پدیدار شده است.


• هگل در اثر خویش تحت عنوان «فنومنولوژی روح» به نقد ژرف و اساسا درستی از اسکپ تیسیسم می پردازد که در فرم های تاریخی مختلف، ولی در ماهیت واحد عرض اندام کرده است.


• هگل
اسکپ تیسیسم را بمثابه «بی فکری» و «فضل فروشی عمدی می نامد که در آن رفت و برگشتی میان افراط خودآگاهی خود مانند و افراط دیگری از شعور تصادفی، آشفته و گمراهساز صورت می گیرد.»

• اسکپ تیسیسم عبارت است از «سقوط به قهقرای بی معنائی و ... سرگردانی در آن.» (هگل)


• برمبنای این نقطه نظرهای هگل، می توان گفت که فلسفه امپریالیستی عمدتا از اسکپ تیسیسم تشکیل یافته است:


مکاتب اسکپ تیسیستی در فلسفه امپریالیستی
1
• پراگماتیسم که معیار حقیقت را در سودمندی قابل استفاده احکام می داند.

2
• جامعه شناسی دانش که تفکر علمی را تا درجه ایدئولوژی صرف تنزل می کند و مهر شعور کاذب (شعور مبتنی بر منافع) بر پیشانی اش می کوبد و تحقیر می کند.


3
• فلسفه حیات که برخورد پیگیر متدی درعلوم را طرد می کند و بجای آن حس ششم و ایراسیونالیسم های دیگر را می گذارد.

4
• اگزیستانسیالیسم که هستی انسانی را بی معنا و بیهوده اعلام می کند و غیره.

*****

• تردید مذهبی بیل و شک متدی دکارت را نباید با مظاهر اینچنینی اسکپ تیسیسم یکی انگاشت.

• این دو فرم شک و تردید گشتاورهای ثمربخشی در تأملات فلسفی و در عین حال عامل پیشرفت فلسفی و علمی بوده اند.


• این دو فرم شک و تردید بارها و بارها منشاء درک و فرمولبندی روابط دیالک تیکی بوده اند، گشتاورهای واقعیت عینی بوده اند، به انفجار سیستم های مفهومی کهنه و ایستا منجر شده اند و پیشداوری های جهان بینانه مربوطه را متزلزل ساخته اند.


• این دو فرم شک و تردید گشتاورهای تاریخ دیالک تیک را تشکیل می دهند.


• برزین آذرمهر ـ شاعر جانبدار پیشرفت اجتماعی ـ
این دو فرم شک و تردید را شک پویا نامیده است. مترجم

*****

• کانت هرازگاهی در رابطه با هیوم تئوری شناخت امپیریسم را اسکپ تیسیسم می نامد.

• اسکپ تیسیسم بطور عامتر و اغلب در زبان محاوره ای بمعانی زیرین بکار می رود:

• بمعنای گریز روشنفکرانه از قبول مسئولیت.
• بمعنای بی ایمانی به نیروی جنبش های انقلابی، به نیروی طبقه کارگر و حزبش.
• بمعنای بی لیاقتی ناشی از انجماد فکری در واکنش نشان دادن به پدیده های نو.
• بمعنای بی لیاقتی ناشی از تحجر فکری در واکنش نشان دادن به شرایط دشوار مبارزه طبقاتی و متعاقب با آن، بمعنای هراس از تصمیم گیری و قبول مسئولیت برای آن، یعنی درجا زدن فکری و عملی در اوضاع و احوال کهنه.

• این نوع از اسکپ تیسیسم با هر فرمی از موضعگیری انقلابی ناسازگار است.

• مراجعه کنید به ندانمگرائی (اگنوستیسیسم)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر