۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

دیالک تیک فرم و محتوا (2)


فرم (شکل، صورت)
پروفسور گونتر کروبر
پروفسور کاملیا وارنکه
برگردان شین میم شین

IX
فلسفه بورژوائی معاصر

• مشخصه فلسفه بورژوائی معاصر، عبارت است از جدا کردن فرم از محتوا و تأکید بر اهمیت فرم در مقایسه با محتوا.

1
نئوکانتیانیسم

• نئوکانتیانیسم چیزدرخود را که توسط کانت به عنوان محتوا مطرح و غیرقابل شناخت اعلام شده، دور می اندازد و منکر وجود هرگونه محتوای عینی در ورای احساسات و تجربه محض می شود.

2
پوزیتیویسم

• پوزیتیویسم در فرقه سینتاکتیکی اش وظیفه اصلی علوم را اشتغال با فرم های زبانی و سینتاکتیکی می داند، که هیچ گونه رابطه ای با محتوای مفاهیم مربوطه ندارند.

• (سینتاکس به آموزش جمله سازی اطلاق می شود که بخشی از دستور زبان است. مترجم)

3
تئوری هیئت و هولیسم

• مشخصه تئوری هیئت در روانشناسی، هولیسم در زیست شناسی و کلیه گرایشات فرمالیستی در هنر بورژوائی، عبارت است از نوعی مبالغه یکجانبه در مورد فرم و ساختار.

X
ماتریالیسم دیالک تیکی

• ماتریالیسم دیالک تیکی با مبدأ قرار دادن وحدت ناگسستنی ماده و حرکت و خواص بیشمار آندو، به جدائی هزاران ساله فرم و محتوا قاطعانه پایان می دهد.

• ماتریالیسم دیالک تیکی، در مغایرت با ماتریالیسم ما قبل مارکسیستی، ماده را با جوهر من در آوردی یکی نمی گیرد.

• از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی حرکت و توسعه، زمان و مکان و غیره ذاتی ماده اند.

• وقتی انگلس از فرم های حرکت، از زمان و مکان به عنوان فرم های وجودی ماده سخن می گوید، هدفش روشن کردن این مسأله است، که فرم چیزی جز سازمان و ساختار چیزها نیست، که تأثیر متقابل درونی اجزاء متشکله هر سیستم و نوع معینی از تأثیرمتقابل آن سیستم با عوامل خارجی را تضمین می کند.

• فرم بی رابطه با محتوا وجود ندارد.
• فرم نمی تواند با محتوای دلبخواهی پر شود.
• فرم ماهیتا بوسیله محتوا تعیین می شود.
• فرم و محتوا یکدیگر را متقابلا مشروط می سازند.

• نه محتوای فرم نیافته و بی ساختار وجود دارد و نه فرم بی محتوا و توخالی.

• فرم های محض تنها در انتزاع ها یافت می شوند.
• حتی در منطق که با فرم های فکری سر و کار دارد، فرم ها بی محتوا نیستند.
• مثلا فرم های حکمی، فرم های محض و ناب نیستند، که ربطی به محتوائی نداشته باشند، بلکه دارای محتواهای متغیر اند.

• منطق حکمی هم که هرگونه محتوای احکام را مورد صرفنظر قرار می دهد، خالی از محتوا نیست.
• چرا که آن باید صحت و سقم احکام را در نظر داشته باشد و صحت و سقم احکام نیز در آخرین تحلیل بوسیله محتوای احکام تعیین می شود.

• فرم و محتوا در وحدت دیالک تیکی خود در تضاد با هم قرار دارند.

• محتوا عنصر تعیین کننده و متحرک در این رابطه است.

• فرم اما بر خلاف محتوا، بطور کلی از ثبات نسبی برخوردار است و عمرش درازتر از محتوا ست.


• از این رو ست، که توسعه چیزها و روندها در لحظه معینی به تشدید تضاد میان محتوای بالنده و فرم نسبتا ثابت می انجامد و سرانجام فرم کهنه تار و مار می شود و محتوا فرم جدیدی برای خود پدید می آورد.


• از نقطه نظر سیستمتئوری می توان گفت که با افزایش و کاهش تعداد عناصر موجود در سیستم (با عدول از نقطه عطف) ساختار سیستم دستخوش تغییرمی شود، یعنی مناسبات نو، زیرسیستم های جدید و غیره پدید می آیند.

• (در سیستمتئوری ما با دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم سروکار داریم.
• ساختار شکل پیوند میان عناصر را تشکیل می دهد.
• با افزایش عناصر هر سیستم، طبیعی است که فرم سازمان و پیوند آنها با همدیگر تغییر بیابد و پیدایش زیرسیستم ها و غیره امکان پذیر گردد و نتیجتا سیستم تغییر یابد. مترجم)

• با توسعه محتوا، نه تنها فرم، بلکه همچنین وحدت فرم و محتوا (یعنی سیستم) توسعه می یابد.

• لنین رابطه فرم و محتوا را چنین ترسیم می کند:
• «مبارزه فرم با محتوا و برعکس.
• دور انداختن فرم و تحول محتوا.»

• برای مثال شیوه تولیدی حاکم در هر فرماسیون اجتماعی عبارت است از وحدت نیروهای مولده با مناسبات تولیدی.
• نیروهای مولده رشدیابنده، بمثابه محتوا محسوب می شوند و مناسبات تولیدی نسبتا ثابت، بمثابه فرم آنها.

• درجه توسعه نیروهای مولده (محتوا) فرم مناسبات تولیدی را تعیین می کند.

• حل تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی (حل تضاد میان محتوا و فرم جامعه بشری) منجر به تشکیل شیوه تولیدی جدید می شود که در آن وحدت نیروهای مولده و مناسبات تولیدی در سطح بالاتری بازتولید می شود.


• مارکس در نامه ای به آننکو می نویسد:
• «درجه معینی از توسعه نیروهای مولده انسانها را در نظر بگیرید.
• آنگاه فرم معینی از داد و ستد (تجارت) و مصرف خواهید یافت.
• مرحله معینی از توسعه تولید، داد و ستد و مصرف را در نظر بگیرید، آنگاه نظام اجتماعی منطبق با آن، سازمان معینی از خانواده، اقشار و طبقات و به عبارت دیگر یک جامعه منطبق با آن خواهید یافت.
• فرم های اقتصادی که انسانها دردرون آنها تولید، مصرف و مبادله می کنند، عناصری موقتی، گذرا و تاریخی اند.
• انسانها با ایجاد نیروهای مولده جدید، شیوه تولید خود را تغییر می دهند و با تغییر شیوه تولید، کلیه مناسبات اقتصادی را که روابط ضرور برای شیوه تولیدی معینی بوده اند، دستخوش تحول می سازند.»

• فرم وابسته به محتوا ست، ولی پس از پیدایش به کسب استقلال نسبی نایل می آید.

• علت این امر در آن است، که سیستم ها (بویژه در مورد نظام های توسعه یافته تر) به هرگونه تأثیر محیط پیرامون خود با تغییر ساختار خویش واکنش نشان می دهند.

• اختلال ها باید به آنچنان درجه ای از تغییرات کمی برسند و ثبات سیستم را چنان بلرزه در آورند که آن به ترک ساختار کهنه و گذار به ساختار نو مجبور شود.
• از این رو، فرم های کهنه می توانند مدت مدیدی به حیات خود ادامه دهند، گیرم که محتواهای خاص آنها عمدتا تغییر یافته باشند.

• این امر برای درک قانونمندی های جامعه اهمیت بزرگی دارد.


• فرم های کهنه دولت و ایدئولوژی اغلب به حیات خود ادامه می دهند و جان سالم بدر می برند، اگر چه محتوای خود را از دست داده باشند.
• برعکس، محتواهای نو می توانند در روند توسعه اجتماعی در فرم های کهنه بروز کنند.

• انگلس یاد آور می شود، که اولین انقلابات بورژوائی نا گزیر بودند، در فرم مذهبی، در فرم متعلق به دوران فئودالیسم پدید آیند.

• سوسیالیسم نیز اینجا و آنجا فرم های سازمانی باقی مانده از دوران سرمایه داری را بخدمت می گیرد (مثلا مبادله کالا، پول، وام، سیستم بانکی و غیره)، ولی آنها را از محتوای نو پر می کند و بر اساس این محتواهای نو توسعه شان می دهد.

کنسرواتیسم (محافظه کاری) فرم های اجتماعی باعث آن می شود، که در دوره های انقلابی به موانع ارتجاعی بدل شوند، ولی علیرغم آن می توانند نقش مثبتی در تحولات اجتماعی ایفا کنند.
• تثبیت محتوا در فرم های نسبتا ثابت سبب می شود، که روند رشد نفسی تازه کند و بدون اختلال به انجام وظایف خود دست زند.

• انقلاب هائی که قادر به گذار به مرحله تثبیت دستاوردها نمی شوند، به سطح رشد قبل از انقلاب سقوط می کنند.

• فرم، ببرکت استقلال نسبی خود می تواند، محتوا را بطور فعال تحت تأثیر قرار دهد.
• مثلا دولت بمثابه فرم سازمان سیاسی جامعه، می تواند تأثیر پیش برنده و یا بازدارنده بر توسعه شالوده اقتصادی جامعه بگذارد.

XI
خطاهای ناشی از زیر پا نهادن
دیالک تیک فرم و محتوا

• بی توجهی به رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا می تواند در عمل اجتماعی و سیاسی به خطاهای خطیری منجر شود:

1
انحرافات آنارشیستی و چپگرائی افراطی

• شالوده فکری آنارشیسم و چپگرائی افراطی در این است که گویا فرم های سیاسی بوسیله محتوای اقتصادی شان تعیین نمی شوند و در پیوند با آن تحول نمی یابند و لذا می توان آنها را بطور دلبخواه تغییر داد.

2
انحرافات اوپورتونیستی

• اما کم بها دادن به نقش فعال فرم منجر به انحراف اپوتونیستی می شود.
• انحراف اپوتونیستی برای تغییر شالوده مادی جامعه به پیشرفت اقتصادی خود به خودی دل می بندد و به نقش سازمان سیاسی در راه تغییر جامعه اهمیتی قائل نمی شود.

XII
دیالک تیک فرم و محتوا در ریاضیات

• استقلال نسبی فرم در عرصه تفکر نیز دارای اهمیت بسزائی است، بویژه در ریاضیات.
• در ریاضیات می توان بر مبنای روابط و فرمول های موجود، سیستم های مفهومی جدیدی بوجود آورد که هنوز برای شان محتوا و مدل تئوریکی بوجود نیامده است.
• علاوه بر این، در اینگونه موارد نمی توان به تعیین دقیق محتوای فرم نایل آمد، زیرا ساختارهای عام ریاضی می توانند دارای محتواهای مختلف باشند.
• علت این امر در آن است که در ریاضیات فرم بمثابه جنبه ای نسبتا مجرد و عام و محتوا بمثابه جنبه ای مشخص و خاص درنظرگرفته می شود.
• از آنجا که ریاضیات عمدتا بطور مستقل توسعه می یابد، از تقدم محتوا بر فرم می توان تنها در آخرین تحلیل سخن گفت.

XIII
دیالک تیک فرم و محتوا در علوم مدرن

• شناخت روابط ساختاری و فرمال چیزها و روندها درعلوم مدرن نقش مهمی بازی می کند.
• تشخیص تشابه صوری (فرمال) میان موضوع های علوم مختلف و ایجاد مدل های مناسب، راه را برای شناخت قانونمندی های عام هموار می سازد که در مورد چیزهای مربوط به فرم های مختلف حرکت ماده و صرفنظر از محتوای آنها به یکسان مصداق دارند.

XIV
دیالک تیک فرم و محتوا در سیبرنتیک و سیستمتئوری

• در رابطه با پژوهش قانونمندی های سیستم ها بکمک سیبرنتیک و سیستمتئوری عمومی بررسی مجدد مقوله های فرم و محتوا لازم می آید.

• «فرم» و «محتوا» باید با مجموعه مفهومی «عنصر»، «ساختار»، «سیستم» و «فونکسیون» در رابطه قرار داده شوند.
• این جا ست که صحت ادعای مبتنی بر نسبی بودن فرم و محتوا و عنصر وسیستم معلوم می شود.
• زیرا سیستم می تواند به عناصر و یا زیرسیستم های سیستم های نظام بالاتر بدل شود.

• سیستم های بغرنجتر نه تنها عناصر و زیرسیستم های سیستم های نازلتر را شامل می شوند، بلکه حتی کل سیستم متشکل از عناصر و روابط مربوطه را نیز در برمی گیرند.
• مراجعه کنید به محتوا، عنصر، ساختار، سیستم، فونکسیون

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر