۱۴۰۲ مهر ۸, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (۸)

 

 

پروفسور دکتر هانس کورتوم

پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

 

۳۸

 یوهان گوتفرید هردر

 (۱۷۴۴ ـ ۱۸۰۳)

نویسنده

 شاعر

مترجم

تئولوگ (فقیه)

 تاریخفیلسوف

فرهنگفیلسوف کلاسیک وایمار (آلمان)

متنفذترین نویسنده و متفکر عصر روشنگری

ستارگان چهارگانه وایمار

(هردر، وایلند، گوته، شیللر)

آثار:

بررسی منشاء زبان

ایده هائی راجع به تاریخفلسفه بشری

باد و  خورشید

متانقدی بر «نقد خرد محض» کانت

 

·    هردر در سال های ۱۷۷۳ ـ ۱۷۷۴ میلادی، در نوشته ای تحت عنوان «تاریخفلسفه ای هم برای تربیت بشریت» می نویسد:

·    «خوب است که ژان ژاک روسو و ولتر، دور از یکدیگر و چه بسا بر ضد یکدیگر، به موعظه می پردازند.

·    اغلب در پایان خطی که انسان طی کرده است، خط خاتمه می یابد، ولی نقطه آخر خط همچنان به جای خود باقی می ماند.»

 

۳۹

ایمانوئل کانت

(۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)

برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان

 

·    قضاوت کانت راجع به ژان ژاک روسو از وضوح بیشتری برخوردار است.

 

۴۰

·    او در سال ۱۷۸۶ میلادی در مقاله ای تحت عنوان «آغاز تخمینی تاریخ بشری»  می نویسد:

 

الف

·    «ژان ژاک روسو در نوشته خود راجع به تأثیر علوم و نابرابری انسانها، ،به درستی به تضاد اجتناب ناپذیر فرهنگ با طبیعت بنی نوع بشر به مثابه طبیعتی جسمانی اشاره می کند که در آن هر فرد باید خود به تعیین سرنوشت خود بپردازد.

 

ب

·    ژان ژاک روسو اما در آثار خود تحت عناوین «امیل»، «قرارداد اجتماعی» و غیره دو باره می کوشد تا مسئله دشوار زیر را حل کند:

ب

·    این مسئله را که فرهنگ چگونه باید توسعه یابد تا طبایع و غرایز بشر، به مثابه یک نوع مقید به اخلاق، بر اساس تعین خود توسعه یابند، بی آنکه تضادی با جریان طبیعی پدید آید.»

 

۴۱

یوهان گوتلیب فیشته

(۱۷۶۲ ـ ۱۸۱۴)

یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

 

·    فیشته در سال ۱۷۹۴ میلادی در نوشته ای راجع به  «سرنوشت علما» می نویسد:

 

الف

·    «به نظر ژان ژاک روسو برگشت، به معنی پیشرفت است.

 

ب

·    به نظر ژان ژاک روسو آماج نهائی بشریت فاسد و منحرف کنونی باید وضع طبیعی آغازین باشد که بشر ترک گفته است.

 

پ

·    و لذا ژان ژاک روسو همان کاری را می کند که ما به انجامش کمر بسته ایم:

·    ژان ژاک روسو می کوشد بشر را به شیوه خاص خویش تربیت کند و به سوی آماج نهائی رهسپارش سازد.»

 

۴۲

فریدریش انگلس

 (۱۸۲۰ ـ ۱۸۹۴)

 

·    انگلس بعدها از نو به گرایشات دیالک تیکی در تئوری اجتماعی ژان ژاک روسو اشاره می کند و در «آنتی دورینگ» می نویسد:

 

الف

·    «حتی تعالیم مساوات طلبانه ژان ژاک روسو، تقریبا بیست سال قبل از تولد هگل، نمی تواند جامه عمل پوشد، اگر نفی نفی هگل نقش قابله به عهده نگیرد.

 

ب

·    ما در آثار ژان ژاک روسو نه فقط شاهد جریان فکری ئی هستیم، که به جریان فکری جاری در کاپیتال مارکس موبه مو شبیه است، بلکه علاوه بر آن، اینجا و آنجا به سلسله ای از چرخش های دیالک تیکی زیر برمی خوریم که مارکس به خدمت می گیرد:

 

۱

·    روندهائی که طبیعتا آشتی ناپذیرند و تضادی در بطن خود دارند.

 

۲

·    گذار از افراطی به ضد خود

 

۳

·     و بالاخره، هسته همه آنها، یعنی نفی نفی.

 

پ

·    اگرچه ژان ژاک روسو در سال ۱۷۵۴ میلادی هنوز نمی تواند به زبان هگل سخن گوید، ولی او ۱۶ سال قبل از تولد هگل، به طرز علاج ناپذیری به مرض مسری هگلی گرفتار گشته است.

·    به مرض مسری علاج ناپذیر دیالک تیک تضاد، آموزه خرد، تئولوژیک  و غیره.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۲۹)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر