۱۴۰۲ شهریور ۲۷, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۵۰)

 
 
میم حجری

 
این تعریف امام ششم از فلاسفه یونان است.
مراجعه کنید به اتمیسم
اتمیسم
(اتمیستیک)

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7720

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7734

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7741

پایان



اخوان ثالث
سیه کاران در میخانه‌ها بستند حافظ جان
خم و مینا و جام باده بشکستند حافظ جان
به مستان می‌ انگور حد‌ها می‌زنند آنان
 که از کبر و غرور و مکر سرمستند ،حافظ جان
خدا گویند و می‌گیرند جان و مال مردم را
خدا داند که بس نا‌مردم و پستند حافظ جان
خدا کی نان جان با شرط ایمان می دهد کس را...؟!
چرا اللهیون این را ندانستند حافظ جان
خدا ما را از این الله اهریمن رها سازد
یقین اهریمن و الله همدستند حافظ جان
همان اهریمن است الله و در این شک ندارم من
گواهم  ایزدی ایرانیان هستند حافظ جان
ببین شب‌ها چه تاریک است زیر پرچم الله
ببین مردم چه بدبخت و تهیدستند حافظ جان...!!!
سلامی کن به خیام آن ابرمرد از من مسکین
بگو پستان در میخانه‌ها بستند حافظ جان...

پایان
اخوان ثالث تفاوت جهان بینانه با اخوان المسلمین ندارد.
هر دو با مفاهیم مذهبی می عندیشند.
اخوان با مفاهیم زرتشتی
اخوان المسلمین  با مفاهیم فقهی ـ اسلامی



در این مناظره کیانوری حزب کمونیست ورهبری آن با رهبری متولیان دینی ودر راس آن آیت الله خمینی را یکسان معرفی میکنه واساسا به ماهیت ارتجاعی مذهب وعملکرد مذهبیون هیچ اشاره ای نمیکند، وبه ماتریالیسم تاریخی ایران توجهی ندارد، «در ماهنامه بیشتر بدانیم سال پنجاه وهشت، حزب توده، مذهبیون ورهبری آن را دمکراتهای انقلابی میداند وادامه می‌دهد در خلاء رهبری کمونیست ها حاکمیت ورهبری آن را دمکراتهای انقلابی که پایگاه طبقاتی شان خرده بورژوازی است بدست میگیرند، و بنا بر ماهیت قشری و نوسان آنها اگر به راست متمایل شوند به حاکمیتی فاشیستی مذهبی واگر به چپ متمایل شوند حاکمیتی دمکراتیک خواهیم داشت» ، در واقع حزب توده مترصد سوار شدن بر قدرت بدست آمده از انقلاب بود غافل از اینکه ماهیت ارتجاعی دین ومتولیان دینی در اشتراک منافع تاریخی با بازار و بورژوازی کمپرادور وابسته به امپریالیسم اجازه هیچ تغییری در مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را نخواهد داد.


خلقت آب؟
خصلت آب.
مش فروغ.
خصلت و ساختار  همه چیز
 دیالک تیکی است.
  ساختار خود آب
حتی
دیاک یتکی اندر دیالک تیکی است



ایشان از منافع چه کسی دفاع می کند
سیمرغ

در هر جامعه
همه اعضای همه ادارات و نهادهای دولتی
نوکر و مزدور طبقه حاکمه اند.
طبقه حاکمه ای که نامرئی است
همه جا هست و همه کاره است
ولی هیچ جا نیست.
طبقه حاکمه اصل خدا ست.
خدا
عکس انتزاعی و آسمانی طبقات حاکمه است
همین الان شعری راجع به خدا منتشر کردیم از بی نام


ما همه رباعیات خیام و منسوب به خیام را تحلیل و منتشر کرده ایم.
هر رباعی که خواستید نام ببرید
تا تحلیل کنیم. ا
فکار خیام خرافی و ارتجاعی اند.
حتی کسروی
 نقد نسبتا علمی از افکار خیام به عمل اورده است. 
درنگی در رباعی عمر خیام

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10133

پایان




هسته اتم تجزیه پذیر است.
حریف

نه.
امام ششم حق داشته است.
اتم
جزء لایتجزایی است.
با متدهای شیمیایی نمی توان هسته اتم را تجزیه کرد.
رابطه پروتون ها با الکترون ها
دیالک تیکی است
ناگسستنی است.
برای تجزیه هسته اتم
به متدهای فیزیکی نیاز است.
مثلا به بمباران نوترونی هسته اتم که در بمب اتم مورد استفاده قرار می گیرد.
آنهم در مورد اتم های رادیو اکتیو مثل اوران و غیره



طبیعتا جامعه انقلابی است و نظرات هم انقلابی و ضدانقلابی است، به همین خاطر نظرات شما و ما یکی انقلابی و دیگری ضدانقلابی است.
سارا

عجب ادعایی.
جامعه بشری
طبقاتی است و نه انقلابی و ارتجاعی
نظرات
مال حسن و حسین نیست.
نظرات طبقاتی اند.
در طویله طبقاتی
هر عرعری حتی طبقاتی است.
مثال:
آب
تحت فشار جو
در صد درجه سانتیگراد می جوشد.
این نظر کیست؟
این نظر ارتجاعی است و یا انقلابی؟
هواداران تروتسکی
نه سواد دارند
و
نه صداقت.
همه دار و دسته های جنقوری همین اند
عامی و عوامفریب اند



حوریه

سیستم پادشاهی، مسخره ترین وعقب مانده ترین نوع حکومت است که از گذشته‌های دور به جا مانده‌است، مضحک‌ترین بخش آن وراثت حکومت است.
برای به ارث بردن شاهی و شاه شدن، هیچ گونه علم و هنر و فهم و شعوری لازم نیست فقط کافی است پسر فلان خونریز جنایتکار باشی.
سیستمی ابلهانه و غیر معقول و مطرود در دنیای کنونی که حاج ممد با افتخار دوهزار و پانصدمین سالش را در ایران با جشن گرفت، حاجی سیستمی را ستایش می‌کرد که مردم در آن نقش رعیت داشتند و جان و مال و هستی شان متعلق به یک نفر بود. این یک سیستم بدوی و متعلق به دوران بربریت و دوران تاریک تاریخ بشر است. جالب اینکه امامت در تشیع  هم تقلیدی  از همین سیستم است.
امام که می‌میرد، شخص شایسته‌ای لایق رهبری نیست، رهبر باید پسر بزرگ امام قبلی باشد و همین کافی است.
جانشین حسین، امام سجاد می‌شود که هیچ چیز مثبتی در زندگیش نمی‌توان یافت، نه جنگجو بود و نه عالم و نه مست و نه هوشیار.
جانشین سجاد امامی می‌شود که از فرط چاقی در بین عرب به بقر مشهور بود.
مظفرالدین شاه قاجار یکی از پادشاهان قاجار که زندگانیش خیلی شیبه شازده خودمون است، بیچاره سالها منتظرالسلطنه بود. انسانی همچون شازده، دلیر و عالم و شایسته ولایق رهبری.

سلطنت
فرم حکومت است.

سلطنت
فرم  و قالب و قابلمه است
و مثل هر فرم و قالب و قابلمه دیگری
حاوی محتوای طبقاتی و تغذیتی  معینی است.
هم
فرم حکومت
در
انگلستان و سوئد و دانمارک ونروژ و اسپانیا
که جوامع امپریالیستی اند
که  در عالی ترین و آخرین مرحله توسعه فرماسیون اقتصادی سرمایه داری (امپریالیسم)
قرار دارند،
سلطنتی است
و
هم
در اردن هاشمی و عربستان و امارات عربی و غیره  که جوامع برده داری و فئودالی اند
سلطنتی است.
 فرم
تعیین کننده نیست.
اگرچه برابر با هیچ و پوچ هم نیست.
سلطنت پهلوی
علیرغم خریت و خیانت و غارت بی حد و حصر جامعه و قلع و قمع فرزانگان خلق و سرکوب بی رحمانه بهترین حزب توده در مقایس جهانی
مترقی تر از ولایت فوندامنتالیستی خمینی و خامنه ای و غیره بوده است.
البته
سواد سر تنت طلب ها (سران جنقوری اسلامی)
بیشتر از سطل ننه ات طلب ها و مجاهدین و غیره است




خدا
خدا، چکیده ای است
از دو صد خدا:
"خدای رعد،
خدای عشق
خدای عقل
خدای تیرگی و روشنی
خدای آب و آتش و هوا
خدای خاک و رعد و برق.»

خدا عصاره ای است
از دو صد بتان سنگی خموش:
 « منات و لات و هبل ...»

 خدا تصوری است
از نگاه چیره ای نشسته بر فراز تخت، به توده های کار
که بر سریر ذهن توده ها نشسته:
ـ در تلاش!
توده را به رسم و راه خویش برکشد.

خدا،
چکیده ای ز نخبگانِ بر فراز.

عصاره ای ز انعکاس حاکمان
درون آسمان،
که امتداد جاودانه اش
مرا به هیچ می برد.
به یک خیال مبهمی
که ابتدا و انتهای آن گم است
در فسانه ای ز رمز و راز
که این فسانه چون سراب روشنی
کویر تشنه تن مرا ز آب پر نمی کند.

خدا تصوری است ز عدل
که کومه های فقر
آرزوی پس نشسته
از نشیب رو به اوج خویش را
نه در زمین
نه در بنای نا سپاس زندگی،
که با چنین تصوری
به جستجوی رامشانه سجود می روند.

خدا تصوری است.
تصوری،
فقط تصوری.
سراینده:
"بی نام"



 استنتاج عجیب عجق ـ وجقی از ترفندی

رفتن مردم به نماز در مسجد برای دریافت خربزه ای
نه نشانه خریت مردم
بلکه نشانه ذلت مردم و ضمنا نشانه خردمندی مردم است.
مثل هجوم خلایق در اروپا به حراج های سالیانه در فروشگاه ها ست.
خلایق اروپا که خر نیستند.


قاعدتا باید بستی را برای عرشاد زنان بخورند.
ولی فقط در دست گرفته اند.
 این چه طرز آموزشی است؟
 احتمالا
هراس از ان دارند که موقع خوردن بستی
نران حزب اللهی
حشری شوند و به جان شان بیفتند



تفکر مفهومی است و نه بازی با واژه ها.
تفکر
 یا تفکر مفهومی است
 و
 یا اصلا تفکر نیست.
 (کانت)




خمینی از قول امام صادق گفته:
مس = نقره کثیف

خوب.
امام صادق هزار سال قبل این نظر خیالی و خرافی را راجع به مس داده و نه در قرن ۲۰ و ۲۱.
خمینی باید شرم کند.
علاوه بر این
امام صادق تعریفی علمی از اتم هم داده است.
حداقل تعریف علمی او را تکرار کنید تا خلایق روشن شوند.
اتم را امام صادق
جزئی لایتجرا تعریف کرده که تعریف درستی است



عمر خیام
نه به خاظر ده ـ دوازده رباعی چه بسا ارتجاعی،
نه به دلیل شعر
 بلکه به دلیل علم نجوم و ریاضی شهرت دارد


منظور سعدی از ادب چیست؟
ادب
یکی از عناصر اخلاق است.
ادب
یکی از عناصر اخلاق اشراف برده دار و فئودال و روحانی است
ادب یکی از ابزارهای ستم و سرکوب فکری و ایده ئولوژیکی طبقات حاکمه است
ادب بسان باج و خراج و بهره مالکانه و حق امام و غیره  به توده مولد و زحمتکش
تحمیل می شود.
ادب توده را به بند فکری و احتراماتی ـ طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی می کشد.
ادب
ماهیتا
ضد توده ای است.
توده بنا بر اخلاق طبقات حاکمه باید در مقابل  اعضای طبقات حاکمه
موازین اخلاقی طبقات حاکمه را بی چون و چرا رعایت کند و گرنه تحقیر و تخریب و تنبیه می شود و به بی ادبی و بی نزاکتی و لومپنی متهم می شود.
ادب
در مقابل توده اصلا رعایت نمی شود.
حتی بقال ها به تحقیربی شرمانه دهقانان و کارگران می پردازند
چه رسد به رعایت ادب.
ادب
سنتی بی محتوای طبقاتی مثبت و انقلابی است.
ادب فرمی از تظاهر و تزویر و تقیه و تئاتر توخالی و ریا ست.
ادب کردوکاری ارتجاعی است




یکی از تصورات اشتباه و اوهام ایرانی‌ها این است که تصور می‌کنند کشورها و ملت‌های همسایه از این شاعران کلاسیک مانند حافظ و سعدی و صائب و فلان ندارند
قلی وند

کجای این نظر اشتباه است؟
حتی در قرون ۱۷ و ۱۸
شهرت شعرای ایران
مثلا سعدی
در اروپا رواج داشت و خوانش اشعار سعدی توسط ادبای آلمانی مد مدرن روز بود.
شعر کلاسیک ایران
در مقیاس جهان بی نظیر است.
شعر نو در ایران هم مثلا اشعار زهری، طبری، کسرایی و غیره
در مقیاس جهانی نظیر ندارد.
حافظ از شعرای مورد علاقه فاشیسم به سرکردگی نیچه بود
نیچه حتی اشعاری خطاب به حافظ سروده است
خردستیزی حافظ برای نیچه  جالب بود.
شاملو از سوی امپریالبسم مثلا سوئد
 در اواخر عمرش
جایزه باران شده است.
امپریالیسم امریکا می خواست به شاملو کرسی تدریس حتی  بدهد
شاملو اما مدرک تحصیلی دانشگاهی نداشت.



من ـ زور از طبیعت سلطنت چیست؟
چنین مفهومی نه وجود دارد و نه معنی.
شاید  من ـ زور دهخدا
ماهیت سلطنت باشد.
راستی محتوا و ماهیت سلطنت چیست.
ای قالی بافان خرافه باف؟

من ـ زور از موهبت الهی بودن سلطنت چیز دیگری است که دهخدا نمی داند و نمی تواند بداند.
برای اینکه از الفبای مارکسیسم بی خبر است و این، عیب کمی نیست.
جهل
هرگز جای علم را نمی گیرد.
قضیه برعکس است.
زور هم جای حق را نمی گیرد.
ناحق
جای حق را و یا حق جای ناحق را می تواند بگیرد.
زور به تحمیل ناحق و با حق مدد می رساند.
ضد حقیقت هم وهم و توهم نیست.
دهخدا
قسم به خدا
که
معنی حقیقت را نمی داند



کسی
حتی حشره ای یافت نمی شود
که در داربست دیالک تیک وحدت و مبارزه نباشد.
یعنی هر موجود زنده
خواه و ناخواه
در مبارزه است.
داروین
هم متوجه ماجرا شده است و از تنازع بقا
یعنی مبارزه برای زنده ماندن
 دم زده است.

منظور برشت
مبارزه سازمان یافته در صوف حزب کمونیست و سازمان های سندیکایی و  زنان و جوانان و هنرمندان و غیره حزب کمونیست  است



در جواب سایبریهای رژیم و تروریستهای پهلوی و ایرانشهریهای فاشیست کە چشم دیدن #کوردستان را ندارند و اعتصابها را میخواهند بی ارزش جلوە دهند، این سوال مطرح میشود چرا نیروهای اشغالگر بە "زیارت امام رضا" نرفتند و مشغول طواف قبر #ژینا_امینی در #سقز هستند؟
مستوفی

کردها تنها فرق فکری و فرهنگی که با سطل ننه ات طلب ها و مجاهدین و غیره دارند
کوردستان نوشتن کردستان است
کردها مثل آنها نه سواد دارند و نه صداقت.
در جواب که نمیتوان سؤال طرح کرد
اختلاف اصلی کردها با سطل ننه ات طلب ها
تجزیه طلبی کردها
و
تمامیت ارضی (و در واقع تمامیت ارزی) طلبی سطل ننه ات طلب هاست



من یکی که واقعاً خسته شدم از دست کسانی که شعرهای خودشان یا دیگران را به خیال خود می آرایند و به عنوان شعر فروغ و سپهری و فریدون مشیری و ……. به خورد جماعت می دهند.
سوسن

شعر هر شاعر
دیالک تیکی از فرم و محتوا ست.
درست به همین دلیل
شعر هر شاعر
منحصر به فرد است.
می توان خردستیزی سپهری را تقلید کرد و به لحاظ فرم و ظاهر
چیزی شبیه اشعار سپهری سرود و یا سر هم بندی کرد.
ولی نمی توان محتوای شعر سپهری را بازتولید کرد.
شعر سپهری محتوای جهان بینانه دارد.
سپهری نماینده نوعی عرفان است.
ایندو شعر در این مطلب
چه بسا بهتر از اشعار سپهری اند
ولی فاقد گشتاورهای جهان بینانه او هستند.
ما هنوز فرصت تحلیل همه جانبه اشعار سپهری را پیدا نکرده ایم
فقط در تحلیل مطلبی او را با لورکا مورد مقایسه قرار داده ایم.
شعر سپهری غنی تر  قوی تر از شعر لورکا ست:


متاتحلیلی بر تحلیل رکن الدین خسروی از لورکا

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5673





ممنون.
در دیالک تیک اوبزکت شناخت و سوبژکت شناخت
نقش تعیین کننده از ان اوبژکت شناخت است.
چون محتوای شناخت در اوبژکت (موضوع) شناخت است.
افراد مهم نیستند.
افکار مهم اند.
بحث بر سر محتوای این شعر است.
  و نه در شاعر و مترجم و بیوگرافی آندو.



دانشجویان علم و صنعت
سواد بخور و نمیر ندارند
نمی توانند دو جمله بدون اغلاط انشایی بنویسند.
من ـ زورشان از متصور بودن زندگی بهتر چیست؟
حداقل بفرمایند که زندگی بهتری آرزو می کنند.
فاعل امروز می گویم
 یک نفر است
دیگر نباید
بگویند:
بفرستیم 
مبارزه هم پا برجا نمی شود، ادامه می یابد.



کتابفروش
خودش حتما بیسواد بوده و زباله هایی را که می فروشد، نخوانده است.
وگرنه می دانست که زباله فروش است و نه کتابفروش.
در جنقوری و حتی جهان
پس از شکست سوسیالیسم
فقط زباله تکثیر و تولید و تغذیه می شود.
جهان شده زباله دانی  فراخ و پهناور




در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه می بالد و به بار
می نشیند
دوستی ای که توانمان می دهد
تا برای دیگران مامنی باشیم
و یاوری
این است راه تو
و من
مارگوت _ بیگل
ترجمه احمد _ شاملو

در جستجوی انسان شدن در وسط راه به حقیقت و آزادی و خود می رسیم و همانجا دوستی ئی رشد می کند و میوه می دهد که توان مان می دهد تا مأمنی و مددکاری برای دیگران باشیم
راه تو و من این است.
احتمالا
«خود» را غلط ترجمه شده است
می بایستی «همدیگر» را باشد.
فقط در ان صورت شاعر و نخاطب
 میتوانند رابطه دوستی برقرار کنند
حالا چرا و چگونه دوستی دو نفر
مأمن و یاور برای دیگران می شود؟
من ـ زور اشعر از حقیقت و آزادی چیست که در وسط راه او و مخاطبش می بینند؟
حقیقت و آزادی که نریخته زیر پای این و آن؟
کسب و کار شاملو و امثالهم
منت گذاشتن مستمر یر سر این و آن است.
به هربهانه هم که باشد.


چگونه  به این نتیجه می رسی؟
شاید حریفی گوسفندی را ذبح کرده باشد
تا گوشتش را
به تساوی
بین مسلمین تقسیم کند.
من ـ زور از بیگناه چیست؟
پیش شرط بیگناهی چیست؟
مبارزه طبقاتی است
زد و خورد است
این امری طبیعی است
گناه بی معنی است.
با مفاهیم فلسفی بیندیش تا رستگار شوی
و
نه با مفاهیم مذهبی
تا کلافه شوی.



عجب لاطائلاتی
کسی که این خرافه را سر هم بندی کرده
نمی داند
که
ضد دیالک تیکی جاهل
عالم است
و
ضد دیالک تیکی ظالم
مظلوم.
 اگر همین رابطه ساده را می دانست
به طور خود به خودی
می دانست که ظلم به مظلوم دیکته و تحمیل می شود.
مظلوم
خر نیست.
ظالم
هم خردمند نیست.
این فرماسیون اقتصادی هر جامعه است که ستم را البسه قانون می پوشاند و امکان پذیر می سازد
و
 نعمات مادی و فکری و فرهنگی را به طور نامساوی بین اعضای جامعه تقسیم میکند.
آنسان که اعضای طبقات حاکمه
از همه نعمات و امکانات مادی و فکری وفرهنگی برخوردار می گردند
و
توده محروم می ماند.



دست هایش را بسته بودند
که شعر ننویسد
و سایه اش بر دیوار
شعر بود
گفت:
سایه ها همیشه عریانند
حتی اگر لباس پوشیده باشند.
دیوارها از در
بیرون رفتند
تا با دیوارهای بیشتری برگردند...
در روزهای بعد
آنقدر غذا نخورد
که روزهای بعد
بر زمین افتاد
و آنقدر لاغر شده بود
که می توانست
از لای دو ساعت عبور کند
و جوری آن لحظه را بنویسد
که زمان و زبانش یکی شوند.
در نیمه های شب
طوری به خواب رفت
که می توانست چند فردا
داشته باشد.
در روزهای بعد بود
که در سلول ها سطر پیدا کردند
در مشت ها،موسیقی
در جیب ها،کلمه
در هفته های بعد بود
که هر که را
از طناب آویختند،
شعر شد!
کسی که شعر می نویسد،تنهاست!
و او که گوشه های جوانی اش را
جویده است
و هر گلوله ای که خورده را
هضم کرده،می داند
خشمی که در خیابان ها
آفتاب می خورد
بر شاخه ها مشت خواهد داد.
سایه اش بر دیوار
سکوت کرده است!
تخیل،سکوت می خواهد
وصل کردن موهای معشوقه به باران
سکوت می خواهد
وصل کردن چشم های هم بندش
به بادام هایی که
عید امسال را تلخ می کند
سکوت می خواهد
وصل کردن سینه سرخ ها
به سینه ای که از آن بخار بر می خیزد
سکوت می خواهد
وصل کردن سیم های بمب ساعتی،
سکوت می خواهد.
کسی که شعر می نویسد،تنهاست
و آن که سال های بعد
تنهایی ات را زیر پله ای
در کتابفروشی های انقلاب می خرد
هیولای خفته را
بیدار خواهد کرد!
یعنی،کسی نمی دانست
که زندان
دری در سینه ی تو داشت
و این سطرها از همان جا گریخته؟!
و حالا هر وقت
آن ها را پاک می کنم
استخوانت از زیر شان پیداست
یعنی،همیشه دیده ام
گلوله ها شلیک می شوند و
پلک ها می افتند
گلوله ها شلیک می شوند و
درخت ها می افتند
گلوله ها شلیک می شوند و
پرنده ها می افتند.
گلوله ها شلیک شدند...
تو اما
چون آبشار
به افتادن،ایستاده ای
"گروس عبدالملکیان"


عجب خرافاتی
من ـ زور از حکومت بر جهان چیست؟
من ـ زور از حکومت و جهان نیست؟




میگم بستنی خوردن زن مگه تحریک آمیز نبود؟
سیمرغ

دارند طرز بستنی خوری اسلامی را یاد می دهند.
الگو شده اند.
عرشاد عملی می کنند.
از این نعمات
ملل دیگر جهان محرومند



نه.
شما اسلام را نمی شناسید.
ضمنا فرق «است» و«هست»را هم نمی دانید.
بهتر از اسلام  دینی وجود ندارد.
بهتر از همه مذاهب
مارکسیسم است.
که کسی ازش خبر ندارد



این ادعا که ترس
سرچشمه خرافات است،
خودش از بیخ و بن
خرافه است.
ترس
چیزی پسیکولوژیکی است
و
مثل همه چیزهای پسیکولوژیکی ثانوی است.
به همین دلیل
خودش معلول علل مادی و فکری و غیره است
و
نمی تواند سرچشمه چیزی باشد.
سرچشمه توسل به قوای ماورای طبیعی
نیاز بشر است.
توسل به قوای ماورای طبیعی
به دلایل طبیعی و جامعتی معین است
که خود ترس هم ناشی از آنها ست.
وقتی زلزله ای اعضای خانواده ات را زیر اوار گذاشته و دستت از همه کسو  همه چیز کوتاه مانده،
از خدا و غیره یازی می طلبی.
وقتی پول کافی برای معالجه مادرت نداری
حتی اگر ملحد باشی
دست به دعا بلند می کنی
از قوای ماورای جامعتی و حتی ماورای طبیعی یاری می طلبی.
وقتی شکنجه گر نفهم قسی القلب آش و لاشت می کند
برای نجات از عذاب
به مقدسات قسم می خوری که اعلامیه را پیدا کرده ای و کسی به تو نداده است.



گفتیم.
شما سواد خواندن و فهمیدن ندارید.
حضرت محمد
کلاهبردار نبوده است. 

ضمنا
همه سران همه حکومت ها
از لذات زندگی بهره برمی گیرند.
این امری طبیعی است.
خاص حضرت محمد و یا حضرت عیسی نیست.
 همین شماها همین بایدن را به دلیل دختربازی هایش افشا کرده اید.
نگاه کنید به وال های فیسبوکتان.
آن زمان طرفدار ترامپ بوده اید.



همچنان که یاد مهسا امینی را گرامی می داریم، بر حمایت خود از زنان ایران که برای آزادی و حقوق انسانی خود می جنگند، مجددا تاکید می کنیم.
 شجاعت زنان ایرانی الهام بخش من است.
ما به پاسخگو قرار دادن مقامات و نهادهای ایرانی مسئول نقض حقوق بشر ادامه خواهیم داد
کامالا هریس

آره.
اگر خیلی هنرمندی
به نقض حقوق همین کارگران و سیاهان و زحمتکشان یانکستان بپرداز.
 خرید وفروش تفنگ و فشنگ و مسلسل را در یانکستان ممنوع کن
تا هر لاشخوری به کشتار کودکان مدارس خطر نکند




هموطنان باغیرت در مراسم سالگرد مهسا_امینی
جاوید_شاه
دال دکتر

من ـ زور از غیرت چیست؟
یعنی جنقوریان به دو طبقه با غیرت و بی غیرت تقسیم بندی شده اند؟
ضمنا با غیرت ها در مراسم مهسا
چه باید بکنند؟



یا فراگیری مشقتبار مارکسیسم و یا عرعر مادام العمر.
راه سومی وجود ندارد.

 یا خود اندیشی ویا طوطی وشی.
طریق سومی وجود ندارد.

حرف ما این است.
به عوض نشخوار خرافات این و آن
خود
 بیندیشیم
 تا لیاقت آدم بودن کسب کنیم.
مارکسیسم این ساز و برگ خوداندیشی و هماندیشی را در اخیتار ما گذاشته است.
حالا خود دانید.



عجب تحریفی از حریف حواس پرتی

کسی که این یاوه را سرهمبندی کرده است
در بهترین حالت خر است
اگر خردستیز و خرپرور نباشد.
متد فکری او بند تنبانیستی است.
سکسوئالیستی است.
پورنوگرافیستی است.
فرویدیستی ـ مبتذل است.
حضرت محمد
شخصیتی انقلابی بوده است که انقلاب اسلامی (انقلاب برده داری را، گذار از جامعه کمونیستی اولیه به جامعه برده داری را) به مدد حزب الله رهبری کرده است
نیروهای مولده را توسعه بخشیده است
و
مانع زوال جامعه گشته است.
حضرت محمد و حزب الله او
ضد مطلق لاشخورهای فوندامنتالیسم شیعی و سنی و حزب الله و داعش الله بوده است.
رسالت حضرت محمد
رسالتی تاریخی بوده است:
گذار جامعه از کمون اولیه به برده داری
به مثابه اولین فرم جامعه طبقاتی بوده است.
گذاری که در اروپای سابق (در جهان باستان
مثلا در مصر و یونان و روم )
پیشاپیش
صورت گرفته است.
جنگ های قیاصر یونان و روم و فراعین و غیره
 فرق طبقاتی و ماهوی با غزوات حضرت محمد نداشته اند.
همه
جنگ های برده داری بوده اند.
هدف همه
برده سازی اقوام دیگر بوده است.
قیصر روم
حتی انگلیسی ها را برده کرده است.
مراجعه کنید به فبلم اسپارتاکوس

حضرت محمد
نماینده اشراف  برده دار و روحانی (آل عبا) بوده است
ضمنا تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بوده است،
حضرت محمد
دست از پا خطا نکرده است.
پس از مرگ حضرت خدیجه
مثل همه سران طبقات حاکمه
به ارضای حوایج غریزی خود پر  وبال داده است.
کاری که همین بیل کلبتین و بایدن و پوتین و برلسکونی و سارکوزی و غیره در زمان حیات همسرشان می کنند.





امسال، ما دوباره به کانادا، فرانسه، نروژ، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواهیم پیوست تا از قطعنامه سازمان ملل حمایت کنیم که وضعیت اسفناک حقوق بشر در ایران را برجسته کرده و خواستار عدالت و پاسخگویی است.
در انجام این اقدامات و اقدامات دیگر،
ما از همه زنان و دختران ایران دفاع می کنیم.
ما
برای زنان می ایستیم،
برای زندگی می ایستیم
و
 برای آزادی می ایستیم.
 و تعهد ما برای ایستادن در کنار زنان و مردم ایران
تزلزل نکرده و نخواهد کرد.
لیندا امریکا

اگر سمتگیری زنان ایران
انقلابی و سوسیالیستی بود،
یاز هم می ایستادید و یا می نشستید؟
وضع زنان عراق و سوریه و لیبی و ....
مگر بهتر از زنان جنقوری اسلامی است
چرا کک تان نگزیده و نمی گزد؟





مهرنوش
 
تاریخ را که می‌خوانیم متوجه میشویم اکثر مردم فکر میکردند که دیوار برلین هیچ‌گاه فرونخواهد ریخت و کودکان خود را به پدر و مادربزرگ هایشان در آن سمت دیوار نشان میدادند بله درست است حتی آن هم فروریخت

فروپاشی سوسیالیسم که خبر خوبی برای زنان و زحمتکشان نیست.
زنان و زحمتکشان
فقط و فقط به برکت انقلابات سوسیالیستی در جهان
به حقوق بخور و نمیر بندتنبانی دست یافته اند.
بدبخت زنی که از شکست سوسیالیسم
خوشحال باشد.
چنین زنی اصلا زن نیست.
زن ستیز است.



ما دهخدا نیستیم.
ما از سگان سرسپرده توده ایم.
نه
کمتر
و
نه
بیشتر.

حقیقت
 که در تخیلات و تصورات و توهمات  تو و این و آن نیست.
حقیقت
 که در افراد نیست.
حقیقت
 که در چه و فیدل و مارکس ولنین و انگلس نیست.
 حقیقت
 در خود موضوع شناخت است.
حقیقت
 مثلا در افکار است.
حقیقت (ماهیت) خر
 در خود خر است
و
نه در خرچران و خر پرور و خرسوار و خر فروش و خرشناس



ولتر:
افراد را
براساس سؤالات شان
بسنج
و
نه
بر اساس
جواب های شان.

اولا
چرا و به دلیل
سؤال 
 تعیین کننده تر از جواب است؟

ثانیا
تفاوت سؤال با جواب چیست؟

اگر ولتر به این تفاوت واقف می بود،
عندرز خود را وارونه می ساخت و می گفت:
افراد را
براساس جواب های شان
 بسنج
و
نه
بر اساس
سؤالات شان.

به دو دلیل زیر:
اولا
به این دلیل
که
سؤال
نتیجه جهل سائل است
در حالیکه جواب
نتیجه علم  و عقل  او ست.

سؤال کردن
هنر نیست.
جواب علمی و انقلابی دادن به سؤال مطروحه
هنر و شق القمر است.

ثانیا
به این دلیل
که
سؤال
به طور عینی عرض اندام میکند
و
افراد در تشکیل سؤالات
نقشی بازی نمی کنند.
جواب
اما
به طور سوبژکتیو (ذهنی و علمی و عقلی) تشکیل می یابد.



حقیقت
که در افراد نیست.
مش چنگیز
. حقیقت
 در افکار است.
پرونده سازی
کسب و کار مارکسیست ها نیست.
 مارکسیست ها
به پرونده و پرونده اسزی نیازی ندارند.
چون به شناخت افزارهای اعجازامیزی مجهزند.


حقیقت
نه در افراد
بلکه در افکار است.

هر کلمه ویا جمله ما باطل است،
 ذکرش کن و بعد بطلانش را اثبات کن
ضمنا موقع موعظه
سری به واژه نامه ها بزن.
تا معنی واژه هایت را بدانی.
بی مسما و نه بی مثما.
پطر اسم ارمنی است.
سوسو یعنی نور کوچک.
اگر دنبال اسم حقیقی و آدرس و عکس و اسم مادر و پدر و غیره کسی می گردی
باید حریف را لخت کنی
شورتش را در آوری و در دهانش بچپانی
و
دست و پایش را ببندی و سیر دل بزنی تا به دست آوری

 این خرافه منسوب به چه گوارا
 نه تشبیه است
 نه استعاره است
و
نه تفسیر.
ادعا و رهنمود است
هم ادعا خرافی است و هم رهنمود خرکی و ارتجاعی و ضد انقلابی است.
صدور فرمان اعدام سریاز در ارتش
نشانه نادانی است.
فرق هم نمی کند از طرف چه کسی باشد.
حقیقت
نه در افراد
بلکه در افکار است



انقلاب مهسا
خرافه ـ مفهوم است
اینها اعتراضات اند.
اینها  اعتراضات خودپو هستند.
حتی جنبش نیستند.
چه رسد به اینکه انقلاب باشند.
 انقلاب
تحت رهبری طبقه اجتماعی معینی
 با برنامه معین و حزب انقلابی معین صورت می گیرد.
انقلاب الترناتیو دارد.

زنان و نران جنقوری اسلامی
اصلا سیاسی نیستند.
ما اکنون نه شخصیت سیاسی داریم
نه حزب انقلابی سیاسی
نه دورنمایی انقلابی.
اوضاع وخیم تر از این است که تصور شود.
قرن ۲۱
در غیاب اردوگاه سوسیالیستی
قرن عنقلابات است.
مهسا و ندا ویان و آن
بیشک سیاسی نبوده اند.
ما بابیش از ۲۰ هزار نفر از اینها هماندیشی و منتشر کرده ایم
اینها از مرحله به کلی پرتند.
۹۹ درصد واژه های اینها
با کاف شروع می شوند و به کاف ختم می یابند.




دختر بچه ای از دهکده شناور که‌از خانه‌های آلونکی حلبی تشکیل شده. علت اینکه شناور نامیده‌میشود این است که در کناره ی رودخانه میکونگ روی تیرک های بلندی ساخته شده که وقتی در فصل بارانی رودخانه پر آب میشود، خانه ها بخاطر تیرک ها آسیب ندیده و‌شناور باقی می مانند. در آن فقل تمام رفت و آمد ها با استفاده از قایق انجام میشود.



یادش به یاد
رهبر روشنضمیر ما
سردار ما
دلاور ما
دلپذیر ما

بس نقش ها  زدند
ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر ما



هانا آرندت
بهترین پیرو و رفیق و معشوقه هایدگر فاشیست بوده است.
 به همین دلیل نازی ها نمی کشندش.
می رود امریکا و علامه امپریالیسم می شود
و خرافه های توتالیتاریسم و غیره را سر هم بندی میکند
و پوز می دهد و معروف خاص و عام می گردد.



عجب حرفی از حریفی.

سرباز
کیست؟
سرباز در هیرارشی ارتش
نازل ترین فرد است.
سرباز
مختار و صاحب اختیار نیست.
سرباز
وابسته و فرمانبر است.
سرباز
اگر دستور مافوق را
بالاجبار
اجرا نکند
در بهترین حالت دادگاهی ـ نظامی و تیرباران می شود.
معمولا
در همان محل مأموریت
توسط مافوق به گلوله بسته می شود.
چه گوارا
بیشک
خدمت سربازی نکرده است
و از  سربازخانه بی خبر بوده است.
تازه معلوم نیست که این مزخرفات از او باشند.




دعای حضرات برای مقابله با سیل حی و حاضر در مساجد
شبیه حنا پس از عروسی است که به درد گذاشتن بر ماتحت می خورد و نه به درد گذاتشن بر سر.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر