۱۴۰۲ شهریور ۳۰, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۵۱)

 
 
میم حجری

  
 این لاطائلات باید نقد شوند و نه نقل.
من ـ زور ضعیفه از زن چیست که به نظرش
کمترین حقی ازش پایمال نشده است؟
داشتن چشم سالم
مگر جزو حقوق آدمیان نیست.
مگر زنان آدم نیست که تحت سیطره فوندامنتالیسم اسلامی
از نعمت دو چشم محرومند؟
همین روزها
زنان یک چشم طویله دادگاهی می شوند.
مگر زنان
بدون اجازه نران
حق شرکت در جامعه را ندارند؟
مگر ادم نیستند؟
چرا باید به ساز شوهر برقصند و خانه نشین گردند؟
چه راحت دروغ می گویید
مگر دروغگویی در اسلام تان گناه نیست؟


 
لاجوردی، نماینده مجلس: تا سه سال آینده با قانونی که تصویب کردیم، جامعه در با حجاب شدن تغییر چشمگیری می‌کند زهره‌سادات لاجوردی، نماینده تهران در مجلس: حجاب داشتن بحث امروز و دیروز جامعه نیست. از قدیم مردم به این مسئله تعصب نشان می‌دادند.

من - زور
زهرصادات (زهره سادات؟) عزیزم بگو تا خون بریزم؟
حداقل نظرخواهی نمایشی از زنان طویله بکنید تا تصویبات تان مقبولیت صوری و نسبی کسب کند.
دول امپریالیستی مثلا دولت شیطان کبیر چنین کنند.
 
 
ا
دوس دارم بگیرم بخوابم ولی مشتری نوبت داره
ماری

باکی نیست.
بهتر است استراحت کنی.
ایمیلی بفرست ویا زنگی بزن و ترمین را عوض کن.
ملل متمدن چنین کنند


 ضد دیالک تیکی تحلیل
اولا
 تجزیه است.
از سوی دیگر
ضد دیالک تیک آنالیز (تجزیه و تحلیل)
سنتز (ترکیب) است.
دیالک تیک انالیز و سنتز
از دیالک تیک های مهم تئوری شناخت مارکسیستی است.

انالیز
(تجزیه و تحلیل)

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8561

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8562

پایان

ترکیب (سنتز)

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12721

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12726

پایان




حالا اگر کسی چنین متلکی به   سیدعلی   بگوید
سیدعلی چه واکنشی نشان می دهد؟
تفاوت شاه با روح الله
و
تفاوت هویدا با سیدعلی
در انقلابی ـ بورژوایی بودن شاه و هویدا
و
در مرتجع فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی بودن  روح الله و سید علی است.
تفاوت فی مابین از زمین تا آسمان است.
بیهوده نیست که شاه و هویدا
 هنوز هم علیرغم تخریب سیستمتیک و شبانه روزی  ۴۴ ساله
محبوبیت دارند


صم بکم عمی فهم لایعقلون
لال اند و کرند و کورند و خر اند.
کریم در قرآن مجید
مارکسیسم
تئوری انتقاد است
و
نه تئوری ماستمالی.
تنها  دگم محبوب برای مارکسیست ها
حقیقت است
که تبر بر ریشه هر دگمی است.
مارکسیست ها رادیکال اندیشند.
ما دهها کتاب در انتقاد از خود و پدران خود
منتشر کرده ایم.
وقتی از خریت درازمدت خود حرف می زنیم
فقط خرجماعت منظور ما را نمی فهمند.
حالا تو نوکر سرسپرده سرمایه
به ما انگ «آن کس که نداند و نخواهد که بداند» می زنی
بی قطره ای عرق شرم بر پیشانی




جانبداری
 یکی از مفاهیم مهم در فلسفه مارکسیستی است.
خر
جانبدار نیست.
سگ
 اما عمیقا جانبدار صاحب خویش است.
سگ
 بیطرف و بی تفاوت نیست.
سگ
 فقط پارس نمی کند.
 اگر لازم دانست، پاچه هم می درد و وحشت در دل دشمن می افکند


۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4967

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4972

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4978

۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4991

پایان



خر و خردمند
در حرف های خ و ر مشترکند
و به کلام
زیبایی و شیوایی و دلنشینی  فرمال می بخشند.
 ضمنا در واژه خر
 نیروی انتقادی سنتی عظیمی نهفته است.
بیر پارا نادان کیشی جنت خدادن ایستی یر
 جنتی فرض اتمی یین دار الحمار ای دوستان



چقدر فرق و تفاوت و تضاد است
بین کسانی که مو می بینند و مو نشان خلایق می دهند
با
کسانی که باریکتر از مو می بینند
دست به ریشه قضایا می برند
و به روشنگری علمی و انقلابی خطر می گنند.

 هر طویله طبقاتی
صحنه پهناور تئاتر است
همه بازیگرند و  نقاب بر سر دارند و هر کس
چه بسا بالاجبار
  نقشی  بازی می کند تا لقمه نانی به کف آرد و به ذلت بخورد.
تنها اعضای طبقات حاکمه اند که تماشاگر صحنه تئاتر طویله طبقاتی اند
و
 بی نیاز از  نقاب اند و با کارت باز بازی می کنند.
گیر دادن به مأمور و تحقیر و تقبیح و  ترور مأمور
نشانه سطحی اندیشی، نادانی و نادان پروری است.
رادیکال بودن
دست به ریشه بردن را الزامی می سازد.
یعنی
برای کشف حقیقت
فراگیری فلسفه (مارکسیسم) الزامی است






ستارخان
 خود را سگ توده می داند.
چرا وبه چه دلیل؟
محتوای سگ توده بودن چیست؟

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید پرسید:
فرق خر با سگ چیست؟
خر هم خادم دیرین بشریت است.
 چرا ستارخان خود را خر توده نمی نامد؟


نه.
 ترفند مهمی برای تفکر:
مثال:
تحلیل چیست؟
برای جواب دادن به این پرسش
بهتر است از خود بپرسیم:
ضد دیالک تیکی تحلیل چیست.
در آن صورت می توانیم به تعریف علمی و استاندارد تحلیل خطر کنیم.



تفکر فلسفی
یعنی
گذار از خاص به عام.
گذار از نمود به ماهیت.
گذار از ظاهر به ذات.
گذار از جزء به کل.
 
حسن و ضرورت و الزام این گذار کدر این است
که حقیقت در کل و عام و ماهیت است.
 از این رو برای کشف حقیقت تفکر فلسفی واجب  و صرفنظرناپذیر است.




ای سواد فارسی
کجایی
تا شویم ما نوکرت
چارقت دوزیم
کنیم شانه خرت؟
چگونه به این نظر مطلقا غلط می رسید و عندرز می دهید؟
خر که خر نیست.
خر خردمند است.
ما عمری خر بوده ایم و اخیرا سگ شده ایم.
 این توهین به حیوانات است؟



هیچ چشم اندازی مشمئز کننده تر از تصویر پیرمردی نیست که جهان را ترک نمیکند.
جهانی که مدت هاست او را ترک کرده است.
ت، اس، الیوت

چرا؟

نفهم بودن بیماری است.
حریف

نه.
نفهم بودن طبقاتی است.
روند انعکاس  و شناخت
ربطی به صحت و سلامت فیزیکی و حتی روانی  ندارد.
 انعکاس واقعیات امور
 از فیلترهای طبقاتی می گذرد.
خیلی ها پروفسور دانشگاهند
ولی نفهم اند.
بخش اعظم تجار و توله های شان
تحصیلکرده و  میلیونرند
ولی مذهبی اند.
مهندس مهدی بازارگان
تحصیلکرده است.
مریض نیست.
خر است
و
خدا را
اثبات مته متیکی میکند.
نفهمان تاریخ
چه بسا پزشکند و نه بیمار



نه.
اینها
 سطل ننه ات طلب نیستند.
سطل ننه ات طلب ها اصلا قادر به حرف زدن نیستند
تمایلات سیاسی افراد مهم هم نیست.
 بیسوادی اینها طبقاتی است و نه معرفتی ـ نظری.
مارکسیسم
علمی معمولی نیست.
مارکسیسم
دیالک تیکی از علم و ایده ئولوژی است.
 فهم مارکسیسم بی قید و شرط نیست.
مارکسیسم را نمیتوان مثل فیزیک  و.شیمی و علوم دیگر
تدریس کرد.
برای اینها
مبارزه طبقاتی قابل فهم نیست.
اینها  می توانند میان هیتلر و استالین علامت تساوی بگذارند.
این ترفند ایده ئولوژیکی امپریالیسم است:
 ماستمالی ماهیت طبقاتی افراد و احزاب و مطلق کردن مشخصه ظاهری مشترک فی مابین شان.
اکنون هم همین روند و روال و همین فوت و فن و ترفند تحریف
اکیدا رعایت می شود.
رهبر حزب کمونیست چین با   پوتین یکسان جا زده می شود.
فیدل کاسترو با پینوچه یکسان تلفی می شود
همه دیکتاتور محسوب می شوند.
خودشان و نوچه های شان
بدو ناستثناء
دموکرات قلمداد می شوند.



بحث بر سر چیست
مش برزین؟
بحث بر سر  فرم و فرمالیسم و قیافه و ظاهر افراد است؟
مطمئنی که چند سال دیگر
قیافه خودت بدتر و کریه تر از اینها نخواهد شد؟
مطمئنی که اینها دیروز
جوانان دلربا نبوده اند؟
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
مش سعدی




کامنت ما را
دوباره
با اندکی دقت بخوایند.
تحلیلی علمی و طبقاتی است.
شهریار و نیما
شعرای عقب مانده از قافله تمدن بوده اند.
نیما مخالف سرسخت شهر و پیشرفت و تمدن
و
طرفدار سرسخت دهات و زندگی دهاتی است.
شهریار سودای برگشت به عهد فئودالیسم را در سر دارد.
ما بخش اعظم حیدر بابایش را تحلیل کرده ایم.
 هدف
کشف و افشای حقیقت است تا جامعه رشد کند و طویله نشود.
دوستی نیما و شهریار به دلیل  شیره ای بودن و مرتجع بودن هر دو بوده است.
دوستی سیاوش با نیما و سایه با شهریار
به دلیل شاعر بودن شان بوده است.
یعنی بیشتر درونمایه دارد.


شاید من کارگری کودن باشم
مش جعفر

بیشک و تردید
نه
 تو کارگری
و
نه
کارگران کودن اند.

وجه مشترک تو با کارگران
جانبداری از منافع طبقاتی خویش است.
کارگران
دشمنان طبقاتی امثال  مسیح علی نجات اند
بر خلاف تو که هوادار علی نجاتی.
ضمنا
ابراز نظر
فضولی محسوب نمی شود.
فرق بشر با خر
در
ابراز نظر است.



گذار از خریت به سگیت
کار کمی نبوده است.
خیلی ها خر زاده می شوند و خر می میرند.
سعی کن به روز آنها نیفتی



کسی که این یاوه را سر هم بندی کرده است،
توان تفکر علمی نداشته است.
درست به همین دلیل
جامعه را به سه طبقه قلابی و کذایی
طبقه بندی می کند:
طبقه سیاستمدار
طبقه ثروتمند
طبقه فقیر

چنین کسی یا نادان است
و
یا نادان پرور.
سیاستمداران
نمایندگان طبقات حاکمه اند.
نوکران سرسپرده  طبقات حاکمه اند.
جنگ ها هم مبارزه  میان طبقات اند.
فرمی از مبارزه طبقاتی اند.



خر
نمی تواند انقلاب کند.
بدون شعور انقلابی
جنبش انقلابی محال است و خواب و خیال است



پیشنهاد می کنم فیلم الجزایر را ببین تا به اهمیت ترور پی ببری
تروریست


من ـ زور؟
مگر ما خریم که محتاج دیدن فیلمی باشیم.
ما
اولا
دریایی از علم بشری در اختیار داریم
ثانیا
ما
مغز داریم و می اندیشیم.



سگ توده خواندن خود از ستارخان است. تو از تاریخ طویله ات حتی خبر نداری



تو از لنین و مارکسیسم ـ لنیینسم  
کمترین اطلاعی نداری.
تو و  امثال بیشمار تو
لاطائلات امپریالیسم و فوندامنتالیسم و فاشیسم را کورکورانه نشخوار می کنید.
هومانیسم و ناتورالیسم
رادیکال تر از مارکسیست ـ لنینیسنت ها مدافعی ندارد.




من ـ زور از بیداری چیست
و
بیداران کیانند؟
مخالفت خرکی با مذهب
نه نشانه بیداری
بلکه نشانه خریت و نادانی  است.



برای درک این اندیشه برشت
باید پرسید:
مذهبی جماعت
 نظر به کجا دارند؟
یاری از کجا می جویند؟
کجا را مسبب رنج و شادی  بشر می دانند؟
آسمان را.
برشت گزارش مید هد که در رنج و شادی بشر
آسمان همان بوده که بوده است.



تو سواد خواندن و فهمیدن نداری.
ما که ادم نیستیم.
ما سگیم
 و
 حرف های ما
پارس اند.

پارس به زبان پارسی اند.



این کامنت ها
نتایج هماندیشی با همنوعانند.
حریف مطلبی راجع به رونالدو نوشته است.
 ما هم از خاص به عام رفته ایم.
تفکر فلسفی
همین است.
 گذار از خاص به عام.
گذار از نمود به ماهیت.
گذار از ظاهر به ذات.
گذار از جزء به کل.
حالا بگو چرا و به چه دلیل.
حسن و ضرورت و الزام  این گذار کجا ست؟


خیال می کنی ما خریم؟
قیاس به نفس مفرما.
 ما سگان سرسپرده توده ایم



بحث بر سر تو و امثال تو که نیست.
بحث بر سر افکار است.
 تو را و هر کس دیگر را هم می نوان
تماتیزه کرد و مورد بررسی قرار داد.
ولی برای ما افکار مهمند
 و نه افراد.
بدبختی جنقوریان
بی اعتنایی به افکار و چسبیدن خرکی به افراد است.
شعر را اصلا نمی فهمند
ولی
برای شاعر
هورای خرکی و الکی  می کشند.
 افراد می توانند تجدید نظر کنند.
بمیرند.
 افکار اما می مانند و  مؤثر می افتند.




بحث بر سر فوتبال و نقش فوتبالیست ها به طور کلی است.
هدف ما  تعیین تکلیف به این و ان نیست.
 اندیشیدن بیاموز تا  هم آدم شوی و هم رستگار شوی



استراتژی  امپریالیسم
از گردنه دیالک تیک تجزیه و ترکیب کشورهای چندین قومیتی و ملیتی می گذرد.
مثلا
ترک ها از کشورهای مختلف مثل ترکیه و ایران و ترکمنستان و ج. خ. چین و روسیه و غیره
باید تجزیه شوند و ترکستان بزرگ تشکیل یابد.
کردها هم به همین سان
بلوچ ها هم به همین سان.
بغرنجی مسئله اینجا ست که
خودمختاری خلق ها
گام مثبت مهمی در راستای توسعه نیروهای مولده است
ولی
این دیالک تیک تجزیه و ترکیب
از دریایی از خون می گذرد.
تنها راه حل انقلابی این مسئله
راه حل لنینی است
در این کشورها
حزب توده باید به قدرت رسد
تا وحدت خلق ها با خودمختاری خلق ها توأمان امکان پذیر گردد.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور



آفتاب آمد دلیل آفتاب؛
دو نگین درخشان ادب و فرهنگ پارسی و یکرنگی دوستانه عکسی یادگاری  
- استاد محمدحسین بهجت تبریزی ؛ شهریار شعر و ادب کلاسک فارسی
- علی اسفندیاری؛ نیمایوشیج بنیانگذار بنای نوسرایی در ادب فارسی
رابی

دوستی نیما و شهریار
دوستی مبتین بر شناخت و شعور نیست.
دوستی  مبتنی بر منفعت مشترک است.
به قول قدما
معتادان به تریاک
عاشق سینه چاک همدیگرند.
چون مهمترین هدف و آماج و آمال شان
تهیه تریاک و شیره و مخلفات و مصرف آن است.
نیما
طولانی ترین شعرش را
خطاب به شهریار شیره ای سروده است.
نیما
فاقد جهان بینی است.
اما
شهریار شیره ای
فئودال زاده ای است
که
شاعر فئودالیسم و خرده بورژوازی بازاری است.



بحث بر سر افراد که نیست.
بحث بر سر افکار است.
 بحث بر سر رباعی عمر است.
تحلیل ما می تواند باطل باشد.
تو اگر ذره ای مغز اندیشنده  در کله داری،
متاتحلیلی بر تحلیل ما بنویس.
 تو واقعا هم جراج جنقوری هستی
که چاقوکشی می کنی.
همه کامنت های تو لومپنی اند و نه علمی.
عرعرند و نه اندیشه



فوتبال و فوتبالیست ها و غیره
همان گلادیاتورهای جهان باستانند.
از سویی
 برای تفنن و سرگرمی توده اند
و
از سوی دیگر
آلترناتیوی برای مبارزه طبقاتی و پهلوانان انقلابی اند.
 چه بسا به مقام و سمت و پست  رهبری می رسند.
علی دایی و کریمی و غیره رهنمود می دهند.



تو
نفهمی
و
نمی فهمی که ما خر نیستیم.
ما حدود ۲۰ سال قبل   
 مثل تو بوده ایم.
در این ۲۰ سال
اما
از خریت مرده ایم
سگ گشته ایم
و مطالب ما
 پارس های ما هستند.
کسی هم از پنبه در گوشان
نمی شنود.
 اگر هم امثال تو احیانا بشنوند،
نمی فهمند.
نفهمی دلیل طبقاتی دارد و علاج ندارد.




امروز جلو آرایشگام زنو مردی کتک کاری شدیدی کردن مرد میگفت باید گوشیتو بدی ببینم با کی حرف میزدی زنه هم نمی‌داد ما فک کردیم زنو شوهرن تا همسایه که می‌شناخت گفت نه رفیق بودن زنه هم شوهر داره انگار زنه با یکی دیگه دوس شده
بعد پسره داد میزد فک کردی من د ی و سم بهم خیانت کنی
ماری

به نره می گفتی:
دیوث را دیوس تلفظ نمی کنند.
ضمنا
معتی دیوث چیز دیگری است.
دیوث زتش را به نران دیگر اجاره می دهد.
زن خودرو
جنده نیست تا نرش جاکش باشد



ما به خطاب قرار دادن رفتارهای بی ثبات کننده ایران ادامه خواهیم داد، تمام.
صدای امریکا

این هارت و پورت به چه معنی است
و ضمنا به چه زبانی است؟



دو مزدور کثیف، توسط دلاوران شورشی مسلح ،به درک واصل شدند
مسلسل اتشین زبان گویای ماست
علیه فاشیست های رنگارنگ
پاسخ شیخ اتش است و بس
مزدوران

با ترور
طویله
به جامعه تبدیل نمیشود.

با نفی فیزیکی این و یا ان مهره
طبقه حاکمه از بین نمی رود.
تقویت می یابد.

با ترور این و آن،
طویله
طویله تر می شود و سکنه طویله خرتر می گردند.

تروریست ها غیر از ذره ای مغز اندیشنده درکدوی کله
نه
 کم و کسری دارند
 و
نه
 فرقی با طبقه حاکمه ترویست




ژیلا صادقی مجری سابق تلویزیون: من پاسپورت آمریکا دارم. چرا باید کشورم را ترک کنم و به کشوری بروم که بزرگ‌مرد کشورم را کشته است؟
همشهری

مگر نوه ها و نتیجه ها و توله های خود آخوندها ساکن امریکا نیستند؟
چیستند؟
خاین اند؟
مگر زنان بسیجی
برای عرشاد سیاه پوستان به امریکا نمی روند و از تعداد سیاهان ختنه کرده
آمار نمی گیرند.
اینها همه خایند و تو تحفه ای و خادمی؟





چگونه به خودت حق می دهی
که به ما تعیین تکلیف کنی
 وقتی که فرق جهان با جهان بینی را نمی دانی؟



اگر تو همه زورت را بزنی
 و
 در ۲۰۰ هزار مطلب ما
یک مورد پیدا کنی
که ما ادعایی کرده باشیم
ما مثل تو خر می شویم و عرعر می کنیم.




هیچ خلقی را نمی توان به باشرافت و بی شرافت طبقه بندی کرد.
مثال:
رضا شاه اراضی این و آن را به زور تصاحب کرده است و ۵ درصد اراضی کشت کشور را
از ان خود کرده است و به فئودال بزرگ مبدل شده است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.
نانوایی را به جرم فقدان ارد
برداشته و در تنور سوزان افکنده است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.
محمدرضا شاه میلیاردها دلار از ثروت کشور را به حساب های خصوصی خود در بانک های امپریالیستی منتقل کرده است و رشد نیروهای مولده را
متوقف ساخته است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.

انسان
موجودی نوعی است
به همین دلیل
تقسیم ناپذیر است.
انسان ها  را نمی توان به  باشرافت و بی شرافت طبقه بندی کرد
برابری انسان ها
خدشه ناپذیر است.
فقط جریانات ارتجاعی
مثل فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
به بهانه های الکی و خرکی از قبیل نژاد و مذهب و رنگ پوست و جنسیت و غیره به باشراف و بی شرف  
 به عالی و پست
 طبقه بندی می کنند.


حیوانات نیای ما هستند.
بشر از آسمان نازل نشده است.
خرافه خلقت
خرافه است
چیزی از نیستی قابل خلق نیست.
عدم
موجود گردد، این محال است.
وجود (ماده) از روز اول لایزال است
شیخ شبستر
بشر روزب میکرو ارگانیسم، باکتری،  نبات و بعد جانور بوده است که در روند تکامل میلیون ها ساله به اینجا رسیده است.
مولانا هم می داند
معلوم هم نست که از کجا می داند.
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نبات) مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و ادم شدم
ای بسا سگا که هوشمندتر، ناتورالیست تر و هومانیست تر از بشر اند.
ما ریل های متعددی شر کرده ایم
که سگ ها به حمایت از پیران و کوران و حتی مردگان (سگان مرده) می پردازند
سگ ها و مرغ ها و خروس ها وخرها و گاوها
در رابطه با بشر می اموزند و توسعه مییابند



گفتگو
دو زن: با حجاب و بی حجاب
یکی مخالف حجاب و دیگری مدافع آن
یکی مزد بگیر و خبرکش و دیگری سوژه مزد بگیر برای مواجب
-------
گزارش‌های لحظه به لحظه و معمولا مستند به تصاویری که از خیابان‌ها می‌رسد حکایت دارد که خانم‌هایی با چادر تمیز و مرتب با یک دستگاه تلفن همراه ظاهر می‌شوند و عکس می‌گیرند از دختران. صحنه به طرز غریبی وسعت یافته. به این ترتیب که دخترها هم دوربین را در می‌آورند و از گروه مقابل فیلم می‌گیرند. معمولا بحثی در می‌گیرد که شاید من راضی نباشم عکسم دست کسی بیفتد. معمولا جواب یکسان است «من هم راضی نیستم که عکس از من بگیری»… نمونه دیگر وقتی است که محجبه‌ها به عکاسان مقابل توصیه می‌کنند کمی صبر کند که «عینکم را بزنم». جواب: مگر تو صبر کردی که من دستمالی به سرم ببندم».
می‌گویند در بیشتر اوقات این مکالمات با صلح و صفا تمام می‌شود. از جمله این که بنا به گزارش خانم با چادر مشکی تمیز که عکس می‌گیرد «عکس شما که اشکالی ندارد، لابد در اینستاگرامتان هست ولی عکس من مشکل ساز است آقایمان خوشش نمی‌آید» جواب «من هم بابام خوشش نمی‌آید ولی هیچی نمی‌گه»، عکاس می‌گوید «خوش به حالت بابات خوبه دیگر…» جواب: «تازه یک میلیون هم تو حسابم ریخته و گفته اگر مزاحمت شدند اینا را بده و بیا…»، دختر جوان تکرار می‌کند «اگر هم خدای ناکرده احتیاج داشتی به من تلفن کن برایت کارت به کارت می‌کنم»….
به نقل از نوشته مسعود بهنود در بی بی سی

 دو زن:  با حجاب و بی حجاب
یکی مخالف حجاب و  دیگری مدافع آن
یکی مزد بگیر و خبرکش و دیگری سوژه مزد بگیر برای مواجب

این اندیشه (حکم، جمله)
فی نفسه
انیدشه والای شاهکاری است:
این اندیشه (حکم، جمله)
حاوی دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
به توان ۳ است:
زن محجب
هم سوبژکت (عکس بردار) است و هم اوبژکت طبقه حاکمه (جاسوس و خبرچین) است و هم اوبژکت زنان بی حجاب برای افشاگری دیجیتال است
زن بی حجاب هم اوبژکت (که ازش عکس گرفته می شود) است و هم سوبژکت است (که از عرشادی ها عکس می گیرد تا افشا کند)
حجاب
اسباب تأمین معاش برای بخشی از زنان  است
یعنی  بخشی از زنان
ممر درامد بخش دیگر زنان اند.
اگر زنان بی حجاب نباشند
زن محجب
بیکار می مانند و گرسنگی می کشند.
به همان سان که اگر مجرمین سیاسی نبودند، ساواکی ها چاره ای جز چاقوکشی و آدمکشی برای معاش بخور و نمیر  نداشتند.
این هم چیزی جز دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت نیست




چی دارید در تاریخ چندهزارساله؟
ایران امپراطوی ئی  بوده است
 که تجزیه شده است.
 مثل یونان و روم و چین و غیره.
یک مشت خرابه های تاریخی بیستون و غیره باقی مانده است.
 این چیزها که به معنی تمدن نمی شوند.
 ایرانیان اکنون چه بسا حرف زدن حتی بلد نیستند.
آبرو می برند.



وجود مقدم بر سجود است
رسول اکرم
نان مقدم بر ایمان  و چه بسا حتی مقدم بر جان است.
با مواد غذایی حیوانات وحشی را
مثلا شیر و پلنگ و ددان دیگر را هم می توان به دام انداخت.
کشیدن گرسنه ای و محتاجی به ترفند مواد غذایی به مسجد که چیزی نیست.
اگر تبلیغات این اجامر را در آغاز جنگ با صدام
به یاد اورید
به مدد کنسرو های گوشت و غیره
توده گرسنه را به جبهه کشیده اند.
یعنی نان را برای گرفتن جان
وسیله قرار داده اند.
خیلی از جوانان محروم از سکس را با صیغه های فوری
به آنجا فرستاده اند که عرب نی انداخته است.
اکنون حتما هزاران زن بی شوهر و بچه  بی پدر وجود دارد.



من ـ زور از بزرگی خودتان چیست؟
اگر نفت و گاز و غیره را نداشته باشید
فرقی با کشورهای دیگر جهان سوم نخواهید داشت.
از هر لحاظ عقب مانده اید.
تنها چیزی که داشتید
شعر بود
اکنون در زمینه شعر هم
حتی  از افغانی ها هم عقب مانده ترید.



چی شعار مدرن است؟
ماتریالیسم تاریخی؟
ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی
 جزء تفکیک ناپذیر فلسفه مارکسیستی است.
 تو مثل لاشخورهای مرتجع فوندامنتالیستی و فئودالیستی و  امپریالیستی
مرتب از جنایات لنین و غیره هارت و پورت میکنی.
تو از تاریخ اتحاد شوروی کمترین خبری نداری.
 تو اصلا نمی دانی انقلاب پرولتری چیست.




هیچ خلقی را نمی توان به باشرافت و بی شرافت طبقه بندی کرد.
مثال:
رضا شاه اراشی این و ا نرا به زور تصاحب کرده است و ۵ درصد اراضی کشت کشور را
از ان خود کرده است و به فئ<دال بزرگ مبدل شده است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.
نانوایی را به جرم فقدان ارد
برداشته و در تنور سوزان افکنده است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.
محمدرضا اشه میلیاردها دلار از ثورت کشور را به حساب های خصوصی خود در بانک های امپریالیستی منتقل کرده است و رشد نیروهای مولده را
متوقف ساخته است.
فرد باشرافتی بوده است و یا بی شرافت.


انسان
موجودی نوعی است
به همین دلیل
تقسیم ناپذیر است.
انسان ها  را نمی توان به  باشرافت و بی شرافت طبقه بندی کرد
برابری انسان ها
خدشه ناپذیر است.
فقط جریانات ارتجاعی
مثل فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
به بهانه های الکی و خرکی از قبیل نژاد و مذهب و رنگ پوست و جنسیت و باشراف و بی شرف  و غیره به عالی و پست طبقه بندی می کنند.



انسان
موجودی نوعی است
به همین دلیل
تقسیم ناپذیر است.
انسان ها  را نمی توان به بزرگ و کوچک طبقه بندی کرد
برابری انسان ها
خدشه ناپذیر است.
فقط جریانات ارتجاعی
مثل فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم
به بهانه های الکی و خرکی از قبیل نژاد و مذهب و رنگ پوست و جنسیت و غیره
انسان ها را به عالی و پست طبقه بندی می کنند.



هارت و پورت شروع شد.
تو اصلا نمی دانی که تفاوت «هر» با «بر » چیست.
چه رسد به اینکه بدانی  
کمونیسم چیست.
دموکراسی چیست.
خیال می کنی
ماتریالیسم کتاب است



نه.
فوتبال
 مذهب است.
فوتبال
 یکی از مذاهب مدرن است.
فوتبال
 اه و افیون پرولتاریا ست.
هم امید واهی می دهد و به مبارزه و مقاومت سوق می دهد
تیم های فوتبال را به جام هم می اندازد.
و
هم تخدیر می کند.
پیدا کنید مذاهب مدرن دیگر را.
بازی های فوتبال و تنیس و غیره
آلترناتیوی برای مبارزه طبقاتی اند

درنگی ماتریالیستی ـ تاریخی در فوتبال

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11570

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11571

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11574

۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11584

۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11587

۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11592

۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11596

۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11637


هی چارلی
دنیا که فقط مملو از شر نیست.
دنیا میدان کار و پیکار میلیاردها زحمتکش هم  است.
زحمتکشانی که نه شب خواب و نه روز آرام دارند.



یاسمین پهلوی سرود ای ایران رو بلد نیست! فقط کسی می تونه مشهورترین قسمت سرود «ای ایران» رو بلد نباشه، که چهل سال نه به ایران فکر کرده باشه و نه حتی اخبارش رو خونده باشه...
مهر

نه.
دلیلش چیز دیگری است.
سطل ننه ات طلب ها
سواد ندارند.
سواد سر تنت طلب ها بیشتر از سطل ننه ات طلب ها ست.
این بدبختی کمی نیست.
بقیه احزاب و سازمان ها هم وضع بهتری ندارند.
جهان و جنقوری
در حال تبدیل شدن به طویله است



آبش را نوشیده
و نانش را خوردید.
در دنیا
چیزی عزیزتر از وطن آیا هست؟
آقایان!
چگونه این وطن را تکه‌تکه کردید؟
آن را ذره ذره از هم دریدند
از زلفانش گرفته
و بر زمین کشیدند
آن را برداشتند
و به کافر گفتند: "بفرمایید..."
آقایان!
این وطن را چگونه تکه‌پاره کردید؟
دستانش به زنجیر کشیده شده،
وطن
عریان و برهنه
بر زمین پهن شده،
بر سینه‌اش دژخیمی نشسته،
آقایان!
چگونه این وطن را از هم دریدید؟
روزی می‌آید
که دوران به دورِ راستی می‌چرخد
روزی می‌آید
که حسابتان آشکار می‌گردد
روزی می‌آید
که از شما پرسیده می‌شود:
آقایان!
چگونه این وطن را تکه‌پاره کردید؟


ناظم حکمت




والله
ما که در دور و بر خود آدم نمی بینیم
تا بی اعتنا به مهرو قهرش
قدرش را بدانیم.
ما که هیچ
حتی فرنگی ها در روی زمین ادم نمی یابند و برای پیدا کردن ادم میلیاردها دلار حیف و میل می کنند تا بلکه  کاینات آدمی پیدا کنند.
فرنگی ها که سهل است
حتی اساتید دانش کاه صندلی شریف
سودای سفر به کرات اسمانی دارند
تا آدمی پیدا کنند وبا او نماز جماعت بخوانند
جنقوری شده طویله
قحط آدم است و از نماز جماعت خبری نیست که نیست.


برو بابا.
انقلاب رهایی بخش کبیری  در روسیه رخ داده که در عر ض ده روز جهان را تکان داده.
تو حالا بسان دهاتی ها دنبال قاجاری



و به هنگام رنج و شادی، آسمان در جای خویش بود .
برتولت برشت

محتوای شناخت هر کس و هر چیز و هر هر اندیشه ای
 در خود آن کس و ان چیز و آن اندیشه است
 و نه در کله هر کس و ناکس.
 مثال:
خریت خر
در خود خر است  ونه در کله خرچران ویا خرسوار.
سعی کنید منظور برشت را از این اندیشه استخراج کنید.



مان دلا
اصلا نمی داند که ازادی چیست.
بیسوادی او نشاندهنده این است که زندان کشیدن صرف بر فراست کسی نمی افزاید.
تفاوت جواهر لعل نهرو با مان دلا از زمین تا آسمان است.
اتفاقا
خودش
خودش را به امپریالیسم فروخته است و خرمن هورا درو کرده است



علامگان تحفه جنقوری اسلامی را باش.
من ـ زور از روان شناختی چیست؟
امیرخان.
مسائل جامعتی
چه ربطی به روانشناسی دارند.
 مگر در دهات شما
زمین را با چرخ خیاطی شخم می زنند
که
انقلاب دموکراتیک (ضد فئودالی) و ملی (ضد امپریالیستی) آذربایجان را با روان شناسی بند تنبانی بررسی کنند تا ظروفچی ها کیف کنند و هورا بکشند؟




و به هنگام رنج و شادی، آسمان در جای خویش بود .
برتولت برشت

منظور برشت در این جمله چیست؟




در تاریخ سیاسی ایران، پیشه وری و قاضی محمد چپ شمرده نمی شوند. آنها ناسیونالیست-قوم گرا به شمار می آیند.
فرزاد ظروفچی

اولا
تعریف مفاهیم از هر نوع
کمترین ربطی به تاریخ سیاسی طویله ای ندارد.

ثانیا
پیشه وری کمترین تناسخ طبقاتی و  ایده ئولوژیکی با قاضی محمد ندارد

ثالثا
پیشه وری
مارکسیست ترین سیاستمدار و سرسخت ترین کمونیست  کشور بوده است
به احتمال قوی
از اعضای رهبری حزب کمونیست ایران بوده است.
 در مدت حکومت یکساله فرقه دموکرات آذربایجان
به اندازه صد سال
روشنگری علمی و انقلابی  در آذربایجان صورت گرفته است.

چسباندن برچسب قومگرا بر پیشانی پیشه وری
نشانه ذلت فکری ظروفچی های چپنما  است.


عیسی را بهودیان به صلیب کشیدند.
فرشید صدر

عجب لاطائلاتی
حضرت عیسی را
نه یهودیان
بلکه اجامر امپراطوری روم به صلیب کشیده اند.
یکی از حواریون عسی به نام یهودا او را به رومیان لو داده و کیسه ای پول گرفته و بعد  از فرط پشیمانی
خودش را حلق اویز کرده است




میان سوبژکت و سیستم
(میان اعضای جامعه و طبقات اجتماعی و مناسبات تولیدی) رابطه دیالک تیکی هست و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
 از ان سیستم و زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) است



جهان در حال تغییر است.
ساکت نباش.
حریف

جهان در حال گندیدن است.
گندیدن به معنی تغییر منفی است
 و
 نه تغییر مثبت و امید بخش.

خلایق هم اگر ساکت باشند
سنگین ترند.
اگر عن گلاب نکنند
هنر کرده اند.



چرا علی کریمی از گفتن یک جمله کامل و بدون اشتباه هم ناتوان است؟
همشهری

اولا
حریف
فوتبالیست است و نه ژورنالیست.
ثانیا
ژورنالیست های جنقوری
بهتر از فوتبالیست ها نیستند.
سکنه جنقوری
در این ۴۴ سال
با سرعت نور
عقب عقب دویده اند
و
بر فکر و فراست و فرهنگ
آفتابه برداشته اند.
مگر اخوندها جملات کامل و عاری از اشتباه موعظه میکنند تا فوتبالیست ها هم موعظه کنند؟
اصلا
من ـ‌زور همشهری
از جملات کامل و بدون اشتباه چیست؟
اثلا من ـ زور از اشتباه چیست؟



بر این باورم
*فکر کنیم . به دنبال چرائی ها تا درک ریشه ای چرائی های در تحلیل ها و مواضع اتخاذی به دور از اصول این کادر مرکزی موجود اشغالگر*با تعهد به مردم و تاریخ مثبت حزب توده ارانی و روزبه باشیم . آیا پدیده نفوذ شهریاری مرد هزار چهره ساواک در حزب این بار توسط پدر سازمان مخوف ساواک یعنی m.i.6 --c.i.a بشکل نفوذ عوامل خود به درون حزب برای بی محتوا ساختنش امکان پذیر نیست ؟.... ما اعضا سابق و هواداران با عشق نهادینه شده به آرمان و برنامه حزب روزبه و دربدر گشته حق داریم که بشما محمد دستباز و نوید شمالی که حزب را بدین روز انداختید شک داشته باشیم ؟

این حرف های حریف را می توان تحلیل کرد. حریف حتی حرف زدن بلد نیست. در بهترنی حالت عوامفریبی عامیانه می کند. مثل خود شما ست. جهان بینی به چه معنی است


خر بودن و خر ماندن و عرعر خرکی کردن ننگ آور است



عشق
نشانه خریت
و
ناشی
از
خریت
 است.
کمونیسم
نهایت فراست است.
کمونیسم وحدت هومانیسم متکامل و ناتورالیسم متکامل است




عجب خرافاتی.
جامعه
طبقاتی است
لامصب.
کسی از توده اجازه نمی گیرد تا پالان بر پشتش نهد و سوارش شود.
بلایی بر سر توده می آورند که با زن و بچه اش
داوطلبانه تن به بردگی مشتی لاشخور می دهد تا نان بخور و نمیری به دست اورد و زنده بماند.
درد توده را کسی داند که توده ای باشد.

کسی که این لاطائلات را سر هم بندی می کند،
از مارکسیسم به کلی بی خبر است.




سگی از کنار شیری رد می شد چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست . شیر بيدار كه شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست . در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر به خر گفت : اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می دهم . خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
‎شیر چون رها شد، خود را از خاک و عبار خوب تکاند، به خر گفت : من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم .
‎خر با تعجب گفت : ولی تو قول دادی . شیر گفت : من به تو تمام جنگل را می دهم زیرا در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزش زندگی کردن ندارد

فاشیسم رفته در خون عیرانیان بدبخت.
شیر کمترین فرقی با سگ و خر و گربه ندارد.
همه موجودات منحصر به فردند و کامل اند.



برای جلادی که حکم این کشتار داد
مجازات می­خواهم!
برای آن که فرمان آتش داد
مجازات می­خواهم!
برای آنان که از این جنایت دفاع کردند
مجازات می­خواهم!
برای خیانت­کاری که به قیمت خون دیگران مقام یافت
مجازات می­خواهم!
من مجازات می­خواهم!
نمی­خواهم حتی درون خانه­ هاشان در امان باشند
می­خواهم در همین مکان،همین میدان، محاکمه شوند
مجازات می­خواهم!
من مجازات می­خواهم!
"پابلو نرودا"

پابلو نرودا
جلاد می بیند و بس.
جلادان سلسله مراتبی می بیند و بس.
ژنرال و سرهنگ و سروان و سرگروهبان و سرباز می بیند و بس.
ولی طبقه نمی بیند
طبقه ای که جلادان مزدوران شان هستند.
این عیب کمی نیست.
فرق یک دهاتی بیسواد با نرودا چیست؟
درست به همین دلیل
امپریالیسم
برای لاطائلاتش جایزه نوبل موبل می دهد.


ما این جمله گلشیفته را تحلیل خواهیم کرد.
 
این جمله او
سرشار از معنا ست.
بحث در زمینه  دیالک تیک لخت شدن و لخت کردن
دراز است.
خواهیم دید.



یک نفر لخت شد و ایران بیدار شد
ایران را لخت کردند
ولی حتی یک نفر بیدار نشد.
گلشیفته

این جمله گلشیفته
جمله ای معمولی نیست.
جمله ادبی ـ هنری سرشته به طعنه و طنز  است.
واژه های این جمله
حاوی مفاهیم و  معانی مختلف  اند.
گلشیفته
واقعا
شحصیت هنرمندی است.
تدوین چنین جمله ای کار هر کسی نیست.
این جمله گلشیفته
باید تحلیل مارکسیستی شود.
ما فکری نمی کنیم که گلشیفته
مونارشیست (سلطنت طلب) باشد.
هیچ مونارشیستی در جهان
حتی
نمی تواند چنین اندیشه ای را تبیین دارد.
مونارشیست ها تنها چیزی که ندارند
ذره ای مغز اندیشنده است.
اصلا معاصر نیستند.
فرح پهلوی
 فرصت طلبانه خود را به گلشیفته چسبانده است و نه برعکس.



فضای رعب و وحشت،
توان تفکر انسان را حتی بیشتر از توان عمل او فلج و عقیم می‌کند.
 طلسمی را که جوِ رعب و وحشت بر تفکر آدمی غالب می‌کند، نه از راه فکر کردن، بلکه صرفاً از راه آزادی می‌توان شکست.
هانا آرنت

این ادعای هانا
مملو از ایراد است.
هانا از دیالک تیک اندیشه و عمل بی خبر است.
هانا نمی داند که بدون تفکر پیشاپیش
نمی توان کاری  کرد
فرق خر با بشر همین جا ست.
هر کار بشر از سر می گذرد.
عمله و بنا قبل از بنای طویله
اندیشه طویله را
مدل فکری طویله را
در ذهن خود می سازند
بعد با خاک و اب و سنگ و غیره
بدان مادیت و شیئیت میبخشند
و
نهایتا طویله ای تشکیل مییابد که شبیه مدل طویله در ذهن آنها ست.
رعب و وحشت
نه با ازادی انتزاعی کذایی
بلکه با مقاومت و مبارزه انقلابی
رنگ می یازد.
ضمنا
دیکتاتوری
نظام نیست.
دیکتاتوری فرمی از حکوکت
فرمی از تلاش برای حفظ نظام است.



وقت و هزینه و مبارزه ای که باید با جمهوری اسلامی بشود صرف زدن کسانی مانند مهتدی و حامد اسماعیلیون و شورای گذار و مسیح علینژاد می شود ! اینها هم هر کدام ساز خودشان را می زنند ! با این اپوزیسیون نمی شود انقلاب کرد ! همه آن شور ایجاد شده بعد از منشور مهسا دود شد و به هوا رفت
ظزوقچی

ظروفچی ها دیروز در لندن
با مخالفین خود
همان می کردند که شعبان بی مخ با رهگذران کرده بود
 
جنقوری کثافت اسلامی
 فقط یکی از دشمنان توده مردم است.
همه در فکر پر کردن کیسه خلیفه خویشند.
طرفداران خلق
خفته در خاوران های شاه و شیخ اند.
نفرین به باد باد
نفرین بر آن که رسم ستم را نهاد باد



ماهی سیاه صمد را ما تحلیل کرده ایم.
لاطائلات صمد
دستکمی از لاطائلات آل احمد (مراد صمد) و اخوندها ندارند.
برکه برای ماهی کوچولو
حکم دریا را دارد.
درست به همین دلیل
خر نیست تا به فکر دریا باشد.
صمد و دار و دسته اش
مشتی عامی عوامفریب بوده اند.
زورشان به خردسالان بی خرد خلق بدبخت رسیده است.

 اولدوز و کلاغ ها
صمد بهرنگی

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8489

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8494
    •    




    •    






ساواک کم جنایت نکرد
حالا
دمکرات شدند تا سرملت کلاه
بگذارند
محمود خرابی

بدبختی جنقوریان در بیگانگی با تعریف ساده ترین مفاهیم
و
به همین دلیل
در ناتوانی از تحلیل ساده ترین مسائل است.
فرق هم نمی کند که نوچه کی باشند و زیر علم چه جریانی سینه و زنجیر بزنند.
طبرزدی
نمی داند که تعریف دیکتاتوری و یا استبداد چیست و محمود خرابی نمی داند که تفاوت ساواک با ساواما چیست.
هر دو خیال می کنند که با اخ و تف ویا با فحش و بد و بیراه
 سر و کار دارند.
بی دلیل نیست
که
خیلی از خران جنقوری
به محض شروع به هماندیشی
از جنایات لنین و آن و این عرعر می کنند.
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟



حالا آخوند بازنشسته نشه و استعفاء هم نده مثلاً چه کار مثبتی ازش برمیاد؟
ه دله گی، مفتخوری و به انگل بودن ادامه میده!
بتول

مسئله سنت زیست روحانیت است.
این مسئله باید تحلیل فلسفی و فقهی شود.
باید دید که دلایلش چیست؟

ضمنا
فقط روحانیت نیست.
بایدن
اصولا
باید
بازنشسته می شد.
حریف نمی تواند روی پای خود بایستد
حتی موقع حرف زدن
باد معده اش را کنترل کند
با این حال میخواهد دوباره نامزد ریاست جنقوری شود.
ترامپ نیز به همین سان.
پوتین هم به همین سان.
مرگل
نمی توانست  روی پای خود چند دقیقه بایستد تا سرود شاهعنشاهی تمام شود.
دلیل حفظ آنها در قدرت چیست؟
در اتحاد شوروی کسانی قبل از گربه چف رئیس حزب  شدند که لب گور ایستاده بودند و پشت سر هم به گور می افتادند.
روی این مسائل باید کار کرد.
تا سنت بشکند.



گلشیفته فراهانی یک زن احمق و خودشیفته است که باید به هر طریقی دهانش را پوزبند زد.
بتول

افکار افراد
اولا
انعکاس جایگاه اجتماعی آنها ست.
خیلی از افکار خیلی از افراد
به دلیل موقعیت و مقام اجتماعی شان سر هم بندی می شوند.
همان کسانی که پس از پیروزی عنگلاب اسلامی
جاوید شیخ گفتند
قبلا جاوید شاه می گفتند.
افکار افراد چه سبا بسته به افکار طبقه حاکمه
داوطلبانه
مانی پولیزه می شود.
از این رو
 افکار افراد را نباید جدی گرفت
 
 افکار افراد
ثانیا
انعکاس خاستگاه طبقاتی آنها ست.
به همین دلیل
طرز تفکر ارباب با رعیت و کارگر تفاوت و تضاد دارد.
طرز تفکر در کاخ با طرز تفکر در کوخ
متفاوت است.
 افکار افراد
را می توان به جالش علمی و انقلابی کشید
ولی نباید به افراد پوزه بند زد.
در این صورت هماندیشی میان اعضای جامعه مختل می گردد
و جامعه طویله می شود.
بهتر از هماندیشی برابرحقوق
شیوه همزیستی متمدنانه تری وجود ندارد.




مرتضی مطیعی، امام جمعه سمنان : همه کسانی که با بنده در دوران دبیرستان بودند و دکتر و مهندس و مدیر شدند، بازنشسته شده‌اند، اما افتخار روحانیت این است که کار ما تعطیل‌بردار نیست.

فقط در اسلام نیست.
قضیه در همه ادیان از این قرار است.
مثلا پاپ ها استعفا نمی دهند.
بازنشسته نمی شوند.
از تخت واتیکان مستقیما به گورستان برده می شوند.
پاپ لهستانی مرتجع
قادر به نگه داشتن سر بر تن نبود
ولی با این حال رقتبار
دست بردار نبود
استثناء پاپ آلمانی بود که استعفا داد

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر