۱۴۰۲ شهریور ۲۴, جمعه

درنگی در دون ژوان در جهنم اثر «برنارد شاو» (۲۱) (بخش اخر)

 

ابراهيم گلستان

درنگی

از

مسعود بهبودی


 

۱

دون ژوان به شیطان:
دوستان تو
دستیاز نیستند، گشاده بازند.
 
دوستان شیطان به زعم برنارد شاو،
نه مددرسان،‌ بلکه ولخرج اند.
 
ضد دیالک تیکی مددرسان که گشاده باز نمی شود.
ضد دیالک تیکی مددرسان، بی تفاوت، خودپرست، خود مرکزبین و آسوسیال می شود.
 
۲
دون ژوان به شیطان:
دوستان تو
انضباط ندارند، افسار بر گردن دارند.
 
این ایراد برنارد شاو به دوستان شیطان،
به لحاظ فرمول بندی،
 بی ایراد است:
کسی که منضبط باشد، افسارش به دست خودش است و نه به دست کسی دیگر.
خیلی زیبا ست.
 
افسار بی انضباط اما باید به دست کسی باشد تا کنترلش کند.
 
البته بین بی انضباطی و کنترل و بردگی و وابستگی
حتما
نباید رابطه علی (علتی ـ معلولی) برقرار باشد.
 
کنترل و بردگی و وابستکی 
ربط تعیین کننده ای به انضباط زنجیریان، بردگان و وابستگان ندارند.
 
۳
دون ژوان به شیطان:
دوستان تو
اصلا صادق نیستند، دروغگویند
فرد فردشان تا آخرین ریشه روحشان.

این ایراد برنارد شاو به دوستان شیطان هم معیوب است.

صداقت که به معنی راستگویی نیست.

صداقت به معنی حقیقت پرستی است.

ضد دروغگویی، راستگویی است.

من ـ زور برنارد شاو از «تا آخرین ریشه روحشان» چیست؟

احتمالا

منظورش «با تمام وجودشان» است. 


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر