۱۴۰۲ شهریور ۱۵, چهارشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۴۶)

 
 
میم حجری

 


شک آغاز تفکر است
سوسن

منظور از تفکر چیست؟

خلایق خر در همه زمینه ها شک می کنند
بدون آنکه توان تفکر داشته باشند.
فقط گیج و سر در گم و کلافه می شوند.

تفکر
فرمی از کار است.
تفکر یعنی کار فکری.
برای هر کار فیزیکی
مثلا برای کشت و زرع
وسایل کار و فراگیری فوت و فن کاربست وسایل کار و آشنایی پیشایپش با مصالح کار الزامی است
شک که به تفکر منجر نمی شود.
اسکپتیسیسم
شک گرایی
یکی از مکاتب فلسفی ارتجاعی است


اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شک گرایی) و نئواسکپتیسیسم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8317

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8268

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8286

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8300

۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8307

۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8311

۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8316

پایان




وطن،
جایی نیست که آدمی در آن زاده می شود،
وطن آنجاست، که هیچگاه، فکر فرار از آن ، به ذهنت خطور نمی کند..
نجیب محفوظ
نویسنده مصری

عجب تعارفاتی.
محتوا و مفهوم واژه معروف وطن
بسته به فرماسیون اقتصادی ـ جامعتی تعیین می شود.
توده
در جوامع طبقاتی
مثلا در فرماسیون اقتصادی برده داری، فئودالی، سرمایه داری
وطن ندارد.
مهر وطن را زمانی بر پیشانی توده می کوبند
که وطن طبقات حاکمه
به خطر می افتد و برای دفاع از آن خون و زخم و زجر و ذلت لازم می آید.

در همان نیزارها
که فرزندان مردم برای دفاع از وطن لاشخورها
در مقابل دشمن بر خاک افتاده اند
چندی بعد فرزندان همان توده به خاک و خون کشیده می شوند.
توده
زمانی صاحب وطن می شود که توده فرمایی یعنی دموکراسی حقیقی برقرار شود.
یعنی حزب توده به قدرت رسد.
فرار
معیار نیست.
از بهشت هم می توان در شرایطی پا به فرار گذاشت
زلزله ای، اتشفشانی،‌ سیلی و سلطه وسیطره ای کافی است


ما با انواع مختلف شناخت و شعور سر و کار داریم:
فلسفه یکی از انها ست:
انواع مختلف شناخت و شعور بشری
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12998



شک
آغار راه حقیقت است.
روژین


چرا باید شک
اغاز راه کشف حقیقت باشد؟

منظور از حقیقت چیست؟

خرجماعت
به همه چیز شک می کنند
بی انکه به صدها فرسنگی حقیقت برسند


استثناء همیشه هست.
تعیین کننده
در
دیالک تیک استثناء و قاعده
اما
قاعده است و نه استثناء



من ـ زور از «ما» کیانند؟
ما نه گلی داریم تا به گوری ببریم
و
نه فاتحه سمور و مور و موش کوری را خوانده ایم
و
علیرغم آن
حتی گوری و سنگ گوری در خاوران های شهان و شیخان
به نصیب نبرده ایم.


بهشت و دوزخ در زمین است
و
میلیون ها تن خود را به بر و بحر مهلک می زنند تا خود را به دروازه های بهشت برسانند.
ملائکه عذاب اما آنها را به بهشت برین بر پهنه زمین راه نمی دهند.
خیلی از آوارگان به بهشت رسیده را حتی سوار هواپیما می کنند و به دوزخ خود برمی گردانند.
و
اگر احیانا نگهداشتند
خیمه های شان را
حوریان وغلمانان فاشیست بهشت به اتش می کشند و یا علنا خودشان را ترور می کنند تا توبه کنند و فکر بهشت را از کله بیرون رانند.
مذهب
راه حلی برای تضادهای طبقاتی ندارد
ولی حداقل در صدد تعدیل بخور و نمیر آنها ست
تازه
اگر توسط فوندامنتالیست ها وفاشیست های مذهبی نما
به ضد خود استحاله نیابند.
دین ستیزان کذایی با دین گرایان سنتی
تفاوت جهان بینانه ندارند
هر دو عوامفریبانند و نه روشنگران و حامیان و رهنمایان آوارگان



ناهید کبیری


با من تا آخرین جرقه ی آتش
بنشین
بنشین
بنشین
ب ن ش ی ن...
وَ شعرِ شب زده ام را تماشا کن
که از جاز نوازانِ خیابانِ " باک هدِ " اتلانتا
سیاه تر شده است
مرا پرنده ی کوچکِ باران
مرا پرنده ی کوچک باران
به سرزمینِ تو
پایبند کرده است
مرا پرنده ی کوچک باران
مرا پرنده ی کوچک باران
مرا...
از مزارِ روز که گذشتی
گلِ آفتاب را
بر سینه ی مرداب
تماشا کن!



وقتی خانم ها شیفت شب نتونن بگیرن بخش عمده ای از کار ب عهده مردان میافته در صورتی که تعداد نیروی کار مرد ب اون نسبت نیست و این باعث حذف زنان شاغل و جایگزینی نیروی مرد میشه در واقع کلا با کار زن مشکل دارند ولی نمی خوان فعلا مستقیم بگن .
روشنا

آره.
پیشنهادات خرکی اینها قابل اجرا نیستند.
ولی
ما از حذف شیفت شبانه زنان
استقبال میکنیم.
شیفت شبانه
دمار از روزگار کارگر در می آورد
به لحاظ جسمی و روحی و روانی عمیقا تخریب میکند.



«آن آقا و همسرش در زندان هستند وقتی ما کار می کنیم ، اثر تولید می کنیم، به سفر می‌رویم، بچه‌دار می‌شویم‌، می‌خندیم و غر می‌زنیم و هر از گاهی اختلاسی کشف می‌کنیم و … در تمام این احوالات، در تمام این سال‌ها، آن آقا به خاطر ما در زندان است.» یادآر
فره

کسی به خاطر کسی در زندان نیست.
سکنه جنقوری باید از این منتگذاری های خرکی دست بردارند.
مبارزه
در جامعه طبقاتی
طبقاتی است.
کسی عاشق چشم و ابروی دیگری نیست
زندانیان در جنقوری
چه بسا اصلا سیاسی نیستند



خلایق
جای تعریف را با تعارف پر کرده اند.

هماندیشی باید مبتین بر دفاع از مواضع نظری خود به هر قیمت باشد
تا حقیقت کشف شود.
مثال:
دوستی بر اساس منافع مشترک میان انسان ها تشکیل می یابد.
اگر منافع مشترک از بین بروند، دوستی رنگ می بازد و حتی قطع می شود.
چه بسا دوست می شود دشمن.
رفاقت
به دلیل وجود منافع طبقاتی ـ آرمانی ـ ایده ئولوژیکی ـ استراتژیکی میان افراد تشکیل می یابد



عجب لاطائلاتی.
دنیا و یا جهان و یا جامعه
طبیعت دوم است.
طبیعتی است که روح (اندیشه) در آن نفوذ کرده است و روحمند شده است
تحقیر جامعه
نشانه خریت و خردستیزی و خلق ستیزی است.
جامعه
بزرگترین دستاورد بشریت مولد و زحمتکش است و دستاوردی فخرانگیز است
زندگی بزرگترین نعمت هستی است.
آنچنان زیبا ست
این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت.
ارتجاع فئودالی
هنری جز تحقیر دنیا ندارد.
خواجه خردسیتز شیراز هم
دنیا را به عفریته ای هزار شوهر کش تشبیه کرده است.
به عروس هزار داماد



بحار العن وار
خرافه نامه است.
بعید است که امام ششم از این مزخرفات گفته باشد
امام ششم با سوادترین ائمه بوده است
سوادش صد هزار بار بیشتر از امامان حسن و حسین بوده است




عجب اوپوزیسیونی جنقوری اسلامی دارد
که دلش به ترور مهره ای از مهره های طبقه حاکمه خوش است

گر مسلمانی همین است که برزین دارد
وای اگر از پی امروز بود فردایی

جای تروریسمی را تروریسمی دیگر خواهد گرفت
و
در طویله به لولای سنتی و همیشگی مولا خواهد گشت
و
خاوران های دیگری بر خاوران های شاه و شیخ افزون خواهد شد



سگ برینه تو دهن اونی که اولین بار هر مشکلی پیش اومد گفت ببینید در غرب و آمریکا هم همینه پدسگا شما مگه شعارتون نه شرقی نه غربی نبود چرا وقتی گوه میزنید الگوتون میشه آمریکا؟ اونوقت بقیه کارای اونا میشه اخ بقیه میشن غرب‌گدا
فره

این حرف ها باید تحلیل شوند.
آیین تشیع
آیین تقیه و تظاهر و تزویر و توطئه و تقلید و تئاتر و خنجر از پشت و ریا ست.
اینها تنها چیزی که ندارند
صداقت است.
توله و نوه و نتیجه همان بانی شعار شیطان بزرگ
در کشور شیطان بزرگ به سر می برند و نه در خطه الله بزرگ
با بادی گارد و مینی ژوپ و ..




کربلا رفتن شون، همراه با عکس و فیلمه.
ترکیه ملک خریدن شون در خفا
سیمرغ

جهان کنونی
جهان فرم ها و فرمالیته ها و فرمالیسم ها و فیلم ها
به نیت خودفریبی و عوامفریبی است.
همه چیز و همه کار همه سکنه کره زمین
بی محتوا ست.
میلیاردها ساعت از وقت گرانبهای مردم همه روزه
صرف تماشا و تهیه و انتشار عکس می شود.
خلایق با استی کرها می عندیشند و عرعر میکنند.
حرف زدن را حتی از یاد برده اند.
همه برای فیلم کردن این و آن
فیلم بازی می کنند.
برف باید خود برف
باشد
و
نه حرف.

استنباطات شخصی راجع به برف
تعیین کننده نیستند.
بیانگر ماهیت و حقیقت برف نیستند.
اگرچه برابر با هیچ و پوچ هم نیستند.

مثال:
ماهیت و حقیقت خر
در خود خر است و نه در خرچران و خرسوار و خرپرور و خرفروش و خرشناس.
این مفاهیم در دیالک تیک های معروف
آشنا و بیگانه
دوست و دشمن
عاشق و معشوق
رفیق و خصم
باید قبل از همه
تعریف عینی شوند.
چون از دیرباز تحریف شده اند و بلبشوی فکری راه افتاده است.



کسی از شما چیزی پرسید؟
من سوالی کردم؟
کسی از شما نظر خواست؟
باید همه‌چیز را توضیح داد؟
من به علمیت شما احترام قایل هستم، ولی نباید به هرچی چنگ و دندان انداخت.
عمله امپریالیسم

ما که آدم نیستیم
تا کسی ازش چیزی بپرسد و یا راجع به چیزی نظر بدهد.
ما سگان بی اجر و مزد توده ایم.
حتی خران خر تر از خر می دانند
که
سگان
به علایق و سلایق کسی
اعتنایی نمی کنند.
برای اینکه خر نیستند
خود اندیشند.
خطررا بو می کنند و آژیر می کشند.

شما عوامفریبی میکنید و ما هم پارس می کنیم.
اگر دلتان نمیخواهد
دست از عوامفریبی بردارید ویا سگان قند هار را عن فرند کنید تا به عملیات عوامفریبانه خود ادامه دهید و اجر عظیم ببرید

عجب هارتی
عجب پورتی.
اولا
مردم خر نیستند تا اهل تقلید خرکی باشند.
حتی خر
خر نیست.

ثانیا
رهشناسی مردم
صدهزاربار علمی تر و عینی تر از چه شناسی روشنفکران هپیلی هپو است.

ثالثا
توده در دیالک تیک طبقه حاکمه و توده وجود دارد.
اگر کسی بی اعتنا به توده و راه توده باشد
خواه و ناخواه
پیرو طبقه حاکمه و راه طبقه حاکمه خواهد بود.

رابعا
متمایز بودن انتزاعی
هنر و شق القمر نیست.
مثلا
مجانین و لات ها و لاشخورها
متمایز از بقیه خلایق اند.

هنر و شق القمر
خردگرا و حقیقت گرا بودن است
و
خردگرایی و حقیقت گرایی با توده گرایی پیوند ارگانیک و ناگسستنی دارد.
خر
نمی تواند توده ای باشد
طویله هم نمی تواند حزب توده باشد



ممکن است کسی را به اشتباه زندانی کنند ولی هیچکس را اشتباهی آزاد نمی کنند.
براستی حکمتی است در آزادی ما و چه زیباست احساس آزاد بودن.
سوسن

من ـ‌ زور از آزادی چیست؟
احساس آزادی
چیزی سوبژکتیو است
و ربطی به آزادی و آزاد بودن حقیقی ندارد

ضمنا
اشتباه همیشه صورت می گیرد.
مثال:
سرسخت ترین عضو حزب توده را ساواک گرفت و اشتباها آزاد کرد
و
او
یکی از نویسندگان و شعرای کیهان شد.
همان ساواکی که کودکان مدارس را به دلیل خواندن اوسنه بابا سبحان به زندان می انداخت و بیچاره می ساخت.
سیدعلی ولی همان توده ای را علیرغم حمایت از فوندامنتالیسم کثافت اسلامی
به روزی انداخت که در زندان اوین دست به خودکشی زد تا رسوا نشود.
ما باید قبل از دادن شعارهای تخلیلی
تعریف مفاهیم را به هر مشقتی فراگیریم.
کسب و کار ما ۲۳ سال است که ترجمه تعریف مفاهیم و تمرین کاربست درست آنها است





کسانی که تظاهر عوامفریبانه به انتقاد از دین و مذهب می کنند
یا خرتر از اخوندها هستند
و
یا همان جهان بینی اخوندها را دارند.
هومانیته (انسانیت کذایی) که الترناتیو و بدیل بهتری برای دین و مذهب نیست
هومانیته (انسانیت کذایی)
یکی از عناصر اساسی دین و مذهب است.
مخالفت نیچه فیلسوف عجب وجق فاشیسم و امپریالیسم با دین و مذهب و عقل و اخلاق و پرولتاریا
به همین دلیل بوده است.
دین و مذهب
نیست و نابود سازی ۶۰ میلیون نفر به یه دلیل تعلقات نژادی کذایی و ملی و غیره دیگر در خارج از طویله آلمان و ۶ میلیون شهروند یهودی و کولی و کمونیست در داخل طویله را هرگز مجاز نمی دارد.
بی شرمی فاشیسم این است که همین دین و مذهب را برای دفاع از منافع بورژوازی
در اسپانیا آلت دست قرار میدهد و در وحدت با کلیسا
منویات فاشیسم را جامه عمل می پوشاند ویا در طویله ای دیگر
امام زمان را در خواب میبیند.



آره.
درد بیچارگان کسی داند که به بیچارگی دچار آید.
هر طویله طبقاتی
منجلاب هزاران تضاد است.
یکی از این تضادها درا ین منجلاب
تضاد میان اقوام و قبایل و خلق ها ست.
ستم ملی را زمانی می توان حس کرد که جزو یکی از خلق های طویله باشی.
تحمل ستم ملی در آذربایجان در طول قرن ها
که هنوز چیزی نیست.
همین سکنه همین تبریز
تفننی جز تمسخر سکنه قاره های دیگر از اردبیل تا مرند و مراغه را ندارند.


نه.
دلیل فقدان دشمن
همان دلیل فقدان دوست است.
خر
نه دوستی دارد و نه دشمنی
خر
بی همه چیز مطلق است
و
تنها سودایی که در سر دارد،
عرعر لاطائلات هر ننه قمر و دده دمر است



قسم به قبر قمر بنی ارامنه
که
کارو معنی آزادی را نمی دانست.
به همین دلیل
در پی بیرون کشیدن نعش ازادی از قبر قمر بود


بحث
در اینجا
بر سر چیست؟
لحث اینجا بر سر مفهوم مبارزه طبقاتی است.
ای هارت و پورتیست های هپیلی هپو

من ار او پرسیدم:
هوش خر سیری چند؟



عریان فالچی و تولد نافرمانی

نافرمانی
که
هنر و شق القمر نیست.
نافرمانی
واکنشی طبیعی و غریزی به فرمان صادره است.
هر خری حتی نافرمان جیلی و لدنی و جبری است.
به همین دلیل
چوب و چماق و ترکه و تازیانه را افریده اند تا رامش کنند.
با نافرماین خرکی
هیچ خری مختار نمی شود.
عریان فالچی
خرپرور است و نه خردگرا و رهنما.
هنر
خوداندیشی است



سردم دار این حکومت یک آدم عقب مانده بود که روشن فکرهای آن دوره اعم از چپ و راست به دنبال وی رفتند
حریف

کسی که چنین می عندیشد
عقب مانده تر از سردمدار عقب مانده جنقوری عقب مانه است.
تاریخ را توده می سازد و نه روشنفکران چپ و راست
توده اما تاریخ را تحت رهبری سوبژکت تاریخ می سازد
اگر حزب سوبژکت تاریخ
تار و مار شود
توده دنبال هر لاشخوری می افتد و از چاله شاه بیرون می آید و به چاه شیخ می افتد.
الفبای مارکسیسم بیاموزیم تا خرافه نبافیم



هیچ کس به ما نیاموخت که چگونه آزاد باشیم.
فقط به ما آموخته شد که چگونه برای آزادی بمیریم.
سوتلانا الکسیویچ
من ـ زور حریفه در این شعار چیست؟
آزادی و یا اختیار به چه معنی است؟
آزادی = آگاهی به قوانین و قانونمندی های (جبر) مربوطه.
خر نمی تواند آزاد و یا مختار باشد.
پیش شرط گسب آزادی
خروج پیشاپیش از خریت است.
آزادی عملی (آزاد زیستن کذایی)
مستلزم آزادی نظری است.
آزادی نظری
مستلزم کسب لیاقت خوداندیشی است.
کسب لیاقت خوداندیشی
مستلزم هماندیشی است.
هر هماندیشی
صدها بار بهتر از نشخوارطوطی وش خرافات این و ان است



نه به جنقوری اسلامی
شعار ناقص عوام فریبانه ای است.

نفی هر چیزی یاید معین باشد و نه نامعین.
مثال:
تخریب خانه خود
نفی نامعینی است.
نتیجه اش افتاد نبه روز سگان ولگرد و خفتن زیر پل ها و پیاده روها ست.
قبل از تحریب خانه
باید خانه بهتری ساخته شود و یا حداقل طرح تشکیل خانه بهتری ریخته شود و مصالح ساختمانی و سازمان سازندگان تشکیل یابد.



چو مرغی را نباشد آب و دانه
دگر معنی ندارد آشیانه
ثالث بنابی

آره.
نان و آب
مقدم بر مسکن و پوشاک و بهداشت است.
ولی
خوراک ـ پوشاک ـ مسکن و بهداشت
از الزامات اساسی زندگی برای هر موجود زنده اند.


خلایق بر سر دو راهی زیر ایستاده اند:
یا فراگیری الفبای مارکسیسم و یا خرافه گرایی و خرافه بافی مادم العمر


ما عربی نمی دانیم
ولی این ترجمه به احتمال قوی
معیوب است:
ویرایش:

و ما
جز زندگی زندگی زندگی آسا
‏رؤیایی نداشته ایم.

یعنی رؤیای ما
داشتن زندگی به معنی واقعی کلمه بوده است و بس.




کمونیزم یعنی بشریت متکامل.؟

عجب تحریفاتی.
کمونیسم
یک فرماسیون اقتصادی است که پس از سوسیالیسم تشکیل می یابد.
کمونیسم = هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل
کمونیسم اولیه هم همین بوده است:
بشریت در هارمونی و هماهنگی با طبیعت و همدیگر به سر می بردند.
منظور از بهشت برین در کتب مقدس
هم
کمونیسم اولیه بوده است.
کمونیسم یعنی دموکراسی واقعی
کمونیسم یعنی فرمانفرمایی توده های مولد و زحمتکش



بانک ها ویا تانک ها؟



نماینده ولی فقیه در استان اصفهان:
حضور روحانیون در سرتاسر بدنه دولت از جمله بانک ها یک ضرورت است

سران جنقوری
معنی ساده ترین مفاهیم را حتی نمیدانند.
مگر بانکها جزو بدنه دولت اند؟
همانطور که تراکتورها نتیجه توسعه و تکامل گاو نر و گاوآهن و خیش و مخلفاتند
بانکها هم نتیجه توسعه و تکامل صرفی های سابقند
و
چه بسا خصوصی اند
و
کمترین ربطی به دولت ندارند.
تانکها بیشتر از بانک ها جزو بدنه دولتند




چرا. خلایق چه بسا آشنا را با دوست و رفیق عوضی می گیرند. تعریف روشنی از روابط عاشقانه ندارند. شما بیشک فرق دوست با رفیق را نمی دانید. اگرچه باسوادترین شخص و شخصیتی هستید که ما تاکنون آشنا شده ایم



این هارت و پورت شعبان
نشانه بدبختی و بیسوادی شرم انگیز سطل ننه ات طلب ها ست
اولا
لات ها و لاشخورها
کسی را بر سر کار نمی اورند و سرنگون نمی سازند.
لات ها حتی قادر به تمیز «هر» از «بر» نیستند.
لات ها همیشه آلت دست ارتجاع می شوند.
شاه را طبقات ارتجاعی مثلا اشراف فئودال و روحانی و سرمایه داران و امپریالیسم امریکا
روی کار می آورند
یعنی دیالک تیکی از ارتجاع داخلی و خارجی.
بخشی از همان ارتجاع
همان شاه را سرنگون می سازند
و
شیخ را روی کار می آورند و جامعه را به طویله و جنگل تبدیل میکنند.
ضمنا
ثروت جامعه چپاول می شود.
رشد نیروهای مولده متوقف می گردد
مداحان
استاد دانش کاه می شوند
و
اساتید دانشگاه ها
شقه شقه می شوند و در خاوران جلوی ددان درنده افکنده می شوند


عجب تحریفاتی.

مبارزه طبقاتی
مفهومی ماتریالیستی ـ تاریخی است
که فرمی از بسط و تعمیم مبارزه اضداد است
که یکی از مفاهیم ماتریالیسم دیالک تیکی است.
مبارزه اضداد
در تار و پود هستی شعله ور است:
مثال:
مبارزه میان پروتون و الکترون
مبارزه میان جذب و دفع
مبارزه میان اکسیداسیون و احیا
مبارزه میان داد و ستد
مبارزه میان موش و گربه
مبارزه میان پلنگ و گوزن
مبارزه میان گاو و شیر

مبارزه طبقاتی
یعنی مبارزه میان طبقات اجتماعی که صدها فرم دارد.
هر اعتصابی فرمی از مبارزه طبقاتی است.
هر پارس ما سگان در همین جا
مثلا همین پارس ما
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
ترجمه مفاهیم مارکسیستی مثلا انقلاب و دولت و قدرت و غیره
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
دایرة المعارف روشنگری بخوانید تا عزرائیل موقع قبض روح
عذاب تان ندهد
از ما گفتن.



هی ماندلا
به عوض عندرز دادن
بیندیش.
توده در ذلتی بی حد و مرز زندگی می کند.
هر ثانیه کارگری می میرد
هر لحظه زحمتکشی
از فرط خستگی
علیل و ذلیل می شود.
حکومت ضد آپارتاید از در عقب
کارگران اعتصابی منابع افریقای جنوبی را به رگبار گلوله میبندد.
توده هر لحظه در معرض خطر سقوط به اعماق است.
ماهی مرده
چیه؟
کدام آسودگی توده زحمت دارد؟


فروید کیست و تخصص فروید چیست؟
فروید روانکاوی امپریالیستی ـ بند تنبانی است.
روانکاو که تخصص لازم برای ابراز نظر در زمینه ها و عرصه های دیگر جامعه را ندارد.
روانکاوی
برای شنیدن کابوس های زنان و نران طبقات اجتماعی انگل
تخلیه فشار روحی و روانی انها
و خالی کردن کیف پر پول آنها است
و
نه برای تحلیل مسائل جامعتی.
با قابلمه که نمی توان خیاطی کرد
با چرخ خیاطی که نمی توان زمین را شخم زد






حذف شیفت کاری شب برای بانوان در راستای فرزندآوری
سیمرغ

ایراد پیشنهاد او کجا ست؟
بی اعتنا به نیت او
حذف شیفت شبانه برای زحمتکشان زن که ایده بدی نیست.
زنان در هر صورت
بار مضاعفی را بر دوش می کشند.
هم در خانه جان می کنند
هم
در خیابان
هم در کارخانه
هم در بیمارستان
و
هم
در مزارع و مراتع و تیمارستان و شیرخوارگاه و کودکستان و غیره




درد دل و دلدرد را نمی توان خاک کرد
مش چارلی.
درد دل را باید با حبیبی
و
دل درد را باید با طبیبی
در میان گذاشت
تا هم تخلیه فشار روحی و روانی شوی و هم درمانی به دست آوری و ترک دلدرد کنی و خوش باشی.






آیا واقعاً جغد شوم است؟ در متن های کهن باستانی جغد را "هو مورو" می خواندند یعنی پرنده دانا؛ در کتاب های قصه نیز این پرنده عینک به چشم دارد و به بقیه حیوانات پند و اندرز می دهد. اما شومی جغد، بعد از ورود اعراب به ایران بر سر زبان ها افتاد.
عشق لیلی

بیچاره اعراب.
فاشیست های جنقوری اسلامی
دیواری کوتاهتر از دیوار اعراب برای بالا رفتن و هل من مبارز عرعر کردن
نمی شناسند.
دلیل شوم تلقی کردن بوم
این است که بوم در شرق
اغلب در خرابه ها به شکار موش و مار و غیره می پردازد
اعراب بیچاره تقصیری ندارند


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر