۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۴۶)

خوداندیشی

شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۷ ـ ۴۸)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

همی تا بر آید به تدبیر، کار

مدارای دشمن، به از کارزار

 

معنی تحت اللفظی:

اگر حل اختلافات با دورانیدشی صورت گیرد، نیازی به جنگ و خون ریزی نیست.

رهنمودهای سعدی در این بخش از حکایت، به رفتار شبان با گرگ خارجی مربوط می شوند،

که سعدی نام «دشمن» بدان می دهد.

رفتار شبان با گرگ خارجی باید دیالک تیک مدارا و جنگ باشد:

اگر کار به تدبیر بر آید، مدارا بهتر از جنگ است.

 

مفهوم انتزاعی «کار» را سعدی جامه مشخص نمی پوشاند و لذا اصل قضیه در پرده ابهام می ماند و خواننده نمی تواند تصور روشنی از قضیه داشته باشد.

 

ظاهرا منظور سعدی این است که اگر حل اختلافات به کمک تدبیر امکان پذیر گردد، مدارای دشمن بهتر از کشتن او ست.

 

مفهوم «برآمدن کار به تدبیر» هم مفهومی انتزاعی است.

 

آیا منظور این است که دشمن باید شرایط دیکته شده  از سوی پادشاه را بپذیرد؟

 

تا زمانی که این مفهوم جامه مشخص نپوشد، قابل بحث نیست.

 

منظور سعدی از مفاهیم «دوست» و «دشمن» هم باید نخست کشف شود.

 

ظاهرا در جامعه فئودالی هر بیگانه ای دشمن تلقی می شود:

 

سخن خویش به بیگانه نمی یارم گفت

گله از دوست به دشمن، نه طریق ادب است.

 

معنی تحت اللفظی:

توان گفت و گو با بیگانه را ندارم.

چون شکوه از دوست به دشمن

شرط ادب نیست.

 

 سعدی

بیگانه را دشمن تلقی می کند و آشنا را دوست.

یعنی

هر کس در قلمرو اشراف فئودال زندگی می کند، خواه و ناخواه آشنا و دوست است

و

هر کس در خارج از این قلمرو نفس کشد، بیگانه و دشمن است.

منطق و معیار تق و لق فئودالی برای تمیز دوست از دشمن همین است.

حافظ،

 دیالک تیک مدارا و جنگ سعدی را در هم می شکند، جنگ را دور می اندازد و مدارا با دشمن را مطلق می کند:

 

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

 

معنی تحت اللفظی:

پیش شرط آسودگی

مدارا با دشمن و مروت با دوست است.

 

نتیجه عملی این دیالک تیک ستیزی حافظ را می توان در دوران زندگی شصت و پنج ساله او به وضوح تمام می توان دید:

 

مقدمه دیوان حافظ

شهر شیراز در مدت عمر حافظ

بیش از بیست بار بین حکام مخالف، یا وارثان موافقشان دست به دست شد و هر زمان وضع اقتصادی خاصی داشت.

 

وضع اقتصادی خاص را باید از ناشر دیوان حافظ پرسید.

اما مسلم این است که با هر دست به دست شدنی، نیروهای مولده جامد و جاندار جامعه

تخریب و تار و مار می شوند:

وسایل تولید، قنوات، اراضی کشاورزی، مواد خام، مخازن و انبارهای غله و غیره صدمات جدی می بینند و علما و فضلای قوم آواره می شوند و استمرار علمی و فنی و تولیدی در هم می شکند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر