درنگی
از
گویی مردمان دیگری وارد کردهاند و ما در وطن بیگانهایم.
دنیا به دست اوباش است و نیکان به گناهِ لیاقت میمیرند.
دندانم کندند تا نگویم و
چشمم تا نبینم،
اما پا را وانهادهاند که ترک وطن کنم،
یعنی که در این شهر جای خِرد نیست.
دانایی را نمیشود کُشت.
طومار شیخ شرزین
بهرام بیضایی
بهرام بیضایی عزیز
زبان را از حلقوم غلامان به در می کشند تا از اسرار پشت پرده نتوانند بگویند
و نه دندان را.
ضمنا
خیلی ها مثل تو فقط نگاه می کنند، بی آنکه ببینند.
فرق نگاه کردن با دیدن از زمین تا آسمان است.
وطن
ملک موروثی طبقات حاکمه است و نه توده سلب مالکیت بر وسایل تولید گشته.
طبقات حاکمه
اگر منافع شان ایجاب کند
حتی شاهنشهان و شیخنشیخان
را
بی وطن می سازند.
نمونه اش محمد رضا شاه بود.
دلیل پس انداز شاهان و شیخان در بانک های امپریاللیستی هم همین است.
تو از خرد و دانش خبر نداری.
کسانی حتی که خرد و خراب شده اند
از خرد و دانش خبر نداشته اند.
همه از دم فدای هیچ و پوچ شده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر