۱۴۰۳ دی ۱۳, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۳۴)


شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پنجم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

تندی و جفا و زشتخوئی

هرچند که می کنی، نکوئی

فرمان برمت، به هرچه گوئی

جان بر لب و چشم بر خطاب است.

 

معنی تحت اللفظی:

همه بد رفتاری های معشوق با عاشق، تغییری در نیکویی معشوق نمی دهد.

هر چه معشوق فرمان دهد، عاشق انجام می دهد:

جان عاشق بر لب و چشم عاشق بر امر معشوق است.

 

سعدی در این شعر

دیالک تیک طبقه حاکمه با توده

را

به شکل دیالک تیک معشوق و عاشق و عملا به شکل دوئالیسم فرمانده و فرمانبر و بعد به شکل دوئالیسم فرمانده و فدایی بسط و تعمیم می دهد.

نتیجه نظری این طرز تفکر،

تبدیل رابطه استثمارگر با استثمار شونده به رابطه معشوق و عاشق

و

نتیجه عملی آن،

تبدیل توده به فدایی طبقه حاکمه است.

 

بدین طریق

به رابطه مبتنی بر استثمار، البسه عاطفی و عشقی پوشانده می شود

و

به رابطه عاشق و معشوق، البسه ارباب و نوکر جان بر لب.

 

اکنون می توان دلیل ارتقای عشق به مقام عالی ترین هنر و ارزش و فضیلت و شق القمر پی برد.

 

این تصور و تصویر طبقاتی ـ ارتجاعی از عشق

کمترین ربطی به عشق (وابستگی عاطفی ـ غریزی یکطرفه عاشق نیازمند به معشوق رازمند نازمند) ندارد.

 

این طرز تفکر به تحریف و تخریب روابط جامعتی اعضای جامعه منجر می شود و فاتحه ای بر برابری آنها می خواند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر