۱۴۰۳ دی ۱۵, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۳۶)


شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پنجم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

 

حافظ نه غلامی است که از خواجه گریزد 

صلحی کن و باز آ که خرابم ز عتابت

معنی تحت اللفظی:

حافظ شبیه غلام سرسپرده و مطیع و وفاداری به خواجه (ارباب) خویش است.

آشتی کن و بر گرد.

چون حالش به دلیل قهر کردن و خشم گرفتن تو خراب است.

 

خواجه حافظ در این بیت غزل،

مثل سعدی،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به شکل دیالک تیک خواجه و غلام و سپس به شکل دیالک تیک معشوق و عاشق بسط و تعمیم می دهد

 و

عملا و عینا

 آن را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ مسخ و مثله و مخدوش می سازد.

حافظ هم به طور غیرمستقیم، به تقدیس مناسبات جامعتی مبتنی بر بندگی و غلامی انسانها می پردازد.

 

تحریف وابستگی بنده و رعیت و غلام و کنیز و کلفت و نوکر به ارباب

به صورت وابستگی عاطفی عاشق به معشوق

بهترین طریق و ترفند برای تبلیغ و توچیه و تقدیس نظامات جامعتی طبقاتی است.

 

بدین طریق

جای خالی استدلال علمی و عقلی و منطقی و زورگویی عریان را سوء استفاده از علایق عاطفی فرمال و صوری

پر می کند.

این نوعی سرخ نگهداشتن صورت به ضرب سیلی است:

وقتی نوکر و بنده و غلامی خود را عاشق ارباب جا بزند،

دیگر از سقوط انسانی و اجتماعی و اخلاقی و شخصیتی  خود شرمنده نمی شود.

وابستگی طبقاتی در این صورت

 فرم داوطلبی به خود می گیرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر