۱۳۹۷ شهریور ۱۸, یکشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش نهم) (۴)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
دفتر اول
بخش نهم
فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر
 
۱
بعد از آن از بهر او شربت بساخت
تا بخورد و پیش دختر می‌ گداخت

از این بیت شعر
هم
ماهیت آنتی هومانیستی خود مولانا 
آشکار می شود
و
هم
ماهیت طبیب الله آمده از عالم خواب و خیال به عالم رئال
 
طبیب الله
برای تخریب خانه عشق کنیزک به زرگر،
زرگر
را
مسموم می سازد.
 
این به چه معنی است؟
 
۲
بعد از آن از بهر او شربت بساخت
تا بخورد و پیش دختر می‌ گداخت
این بدان معنی است
که
خدا
در خدمت طبقه حاکمه است.
 
خدا
به واسطه طبیب خود
عضو مولد و زحمتکش و هنرمند جامعه
را
 
یعنی
زرگر 
را

فدا می کند
تا
پادشاهی
به ارضای حوایج غریزی خود نایل آید.
 
۳
بعد از آن از بهر او شربت بساخت
تا بخورد و پیش دختر می‌ گداخت
بدین طریق
ادعای برابری بندگان در برابر خدا
رسوا و بی اعتبار می گردد.

خدا
به
صورت طرفدار طبقه حاکمه
و
دشمن توده مولد و زحمتکش
نمودار می گردد.

قضیه
واقعا
هم
از همین قرار است:
خدا
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اعضای طبقه حاکمه (مثلا پادشاه) است.
 
۴
چون ز رنجوری جمال او نماند
جان دختر در وبال او نماند
 
مولانا
در این بیت شعر،
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به شکل دوئالیسم جمال و وبال (عداب عشق) بسط و تعمیم می دهد، تحریف می کند
و
ضمنا
وارونه می سازد:
 
یعنی
نقش تعیین کننده
را
از ان فرم (جمال) قلمداد می کند.
 
کنیزک با دیدن ظاهر زشت زرگر
از او متنفر می شود.
 
این 
توهین به توده های بی همه چیز است.
 
این 
توهین به کنیزک است.

این 
توهین به زنان (نیمه مولد و زحمتکش) جامعه است.

۵
چونک زشت و ناخوش و رخ زرد شد
اندک‌ اندک در دل او سرد شد
 
در همین بیت شعر
ضد و نقیض گویی مولانا
اشکار می گردد:
اگر عشق کنیزک به زرگر به خاطر چیزهای سطحی و ظاهری می بود،
هرگز
از پا در نمی آمد و مریض نمی گشت.
 
به همین دلیل
ضعف جسمی و رنگ و روی زرگر
بر خلاف ادعای مولانا،
نه، حس نفرت، بلکه حس همدردی در کنیزک برمی انگیزد.
 
این واکنش پسیکولوژیکی به معشوق 
را
می توان
در خانواده ها
دید:
 
هر مادری برای غلبه بر ضعف فرزندش
حتی
خواب ضروری شیرین
را
بر خود حرام می کند.
 
پدر
برای مداوای فرزند بیمارش،
حتی
اعضای اندامش
را
به جاکشان جماران می فروشد.
 
در دیالک تیک فرم و محتوا  
(جمال و وبال)
نقش تعیین کننده از آن محتوا (وبال) است.
 
البته
بی انکه فرم (جمال) هیچ واره باشد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر