۱۳۹۵ آبان ۲۲, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (364)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

خاتمی هم
فرقی با نیچه و دیگر لاشخورهای بربریت و فاشیسم ندارد.

1
فوندامنتالیسم برادرخوانده فاشیسم است.

2
بت پرستی
خوی و عادت نیست.

3
ولی پس از تکرار هر چیزی
آن چیز
به عادت تبدیل می شود.

4
بت پرستی
ناشی از بیگانگی از خویش (از خودبیگانگی) است.

5
از خودبیگانگی
ناشی از مناسبات تولیدی سرمایه داری است.

6
در مناسبات تولیدی سرمایه داری
مناسبات اجتماعی و فراورده های تولیدی (کالا)
در ذهن اعضای جامعه
به مثابه قوای ماورای انسانی
جلوه گر می شوند.

7
و لذا بسان بتی مورد پرستش قرار می گیرند.
فتیشیسم کالائی

8
ولی اگر تیز بنگریم
مردم نه، خود کالا را
بلکه کار را که در کالا نفوذ کرده
یعنی ماهیت انسانی خود را
می پرستند.

9
کار ماهیت انسانی آدمیان است.

10
کالای مادی و هنری
نتیجه نفود نیروی کار در طبیعت اول است.

11
خانه
به عنوان مثال
آمیزه ای از سنگ و سیمان و آب و آهک و آهن
و نیروی جسمی و روحی و روانی (نیروی کار) عمله و بنا و معمار است.

آره.
واقعا قضیه از همین قرار است.

1
ترس عیب نیست.

2
ترس یکی از تسلیحات غریزه و عقل
برای حفظ نفس است.

3
بی باکی نشانه خریت است.

4
بی باکی را طبقه حاکمه فئودالی
به درجه فضیلتی ارتقا داده است.

5
اینکه سربازان سپاه کار
برای غلبه بر دشمن باید از دار و ندار مایه بگذارند
ربطی به ترس و تهور ندارد.

6
نیهلیسم
کسب و کار طبقات اجتماعی بی فردا ست.

7
سربازان سپاه توده
باید به هر ترفندی از مرگ بی موقع
جان بدر برند.

8
به قول برشت
باید عمر شان طولانی تر از عمر شر باشد.

به سؤال مطروحه جواب بده
فحش دادن کار لات ها و لاشخورها ست.
فرق فوندامنتالیسم اسلامی (صدر اسلامیستی)
و یا سطل ننه ات طلبیستی (کوروشیستی)
با گرایشات شووینیستی (پانیستی) چیست؟

عیال و عطا

هیچ حرکتی بی شرمانه تر و تهوع آورتر از دستی نیست که قلمش
در تمجید از ستم
و در دریوزگی از ستمگران
به چرخش در بیآید،
حقیقت را زیر جوهرش پوشش بنهد
و نوکش را تراوشی باشد که ارزش ها و کرامت انسانی را لوث کرده و به آلودگی ترسیم کند.
عطا

در این طرز نگرش عطا
ایراد جهان بینانه ای کمین کرده است.

1
این ایراد
ـ در تحلیل نهائی ـ
همان دگم موسوم به
دوئالیسم خیر و شر
است که کریم در قرآنش فرمولبندی
و شاملو در اشعارش استه تیزه کرده است.

2
آدم ها را بنا بر جایگاه اجتماعی شان
و بمراتب دقیق تر
بنا بر پایگاه طبقاتی شان
می توان ارزیابی کرد.

3
قلم و قدم هر کس
تابع جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی او ست.

4
این را حکیم آلمانی
ـ لودویگ فویرباخ ـ
صد ها سال قبل کشف کرده
و
در بلند ترین مناره های جهان
جار زده است:
طرز تفکر در کاخ با طرز تفکر در کوخ
متفاوت است.

5
دلیش این است که طرز تهیه نان سفره
توسط سکنه کاخ و کوخ متفاوت است.

6
آنچه برای کوخ نشینی «شرم انگیز» و «تهوع آور» می نماید،
برای کاخ نشین فخر انگیز و فرحبخش است.
فضیلت است.
 
 
ترامپ و هلری
اگوئیسم را به درجه یکی از سجایای اخلاقی ارتقا می دهند و خرمن رأی خلایق را درو می کنند.
این دو موجود
هیچ هنری جز  
غارت بی رحمانه و انباشت بی شرمانه سرمایه 
نداشته اند.

7
این قانونمندی دیالک تیکی وجود اجتماعی و شعور اجتماعی است:
طرز زیست تعیین کننده طرز تفکر است.
قاعده همین است.
استثناء
در دیالک تیک استثناء و قاعده
تعیین کننده نیست.

8
بهتر هم همین است.
و گرنه علم الاجتماع
قطعیت و قاطعیت اش را از دست می دهد
و شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی
محال می گردد.

9
بزرگ ترین کشف مارکس
همین بوده است:
تز «درک ماتریالیستی تاریخ و یا جامعه»

جوانان و پیران عیران
آن دسته از خران اند که عقب عقب دویدن توانند.
از این بابت در جهان
همتا ندارند.

ما هم برای مجید دعا کردیم
که زحمت تحریر قرآن را به خود داده است.

1
کوروش گرائی
فرمی از فوندامنتالیسم (بنیاد گرائی) است

2
فرم ناسیونال ـ مونارشیستی («ملی» ـ سطل ننه ات طلبیستی) صدر اسلام گرائی است.

3
کوروشگرائی رادیکال تر (ریشه گرا تر) از صدر اسلام گرائی است.

4
فوندامنتالیسم کوروشیستی
عتیق تر و عتیقه تر از فوندامنتالیسم اسلامی است.

5
دلیل رونق فوندامنتالیسم
اگر خریت خلایق نباشد، بی دورنمائی تاریخی خلایق است.

6
بی فردائی طبقاتی افراد است

7
کسانی که
ـ به هر دلیل طبقاتی و یا معرفتی (خریت) ـ
دورنما، آینده و فردا ندارند
ایدئال و آرمان و آرزوی خود را
در ماضی (گذشته) بر باد رفته و از یاد رفته می جویند
و از در عقب می یابند
خود را و ضمنا همنوعان خود را خر می کنند
و کیف خر می کنند

8
به قول خواجه شیراز
«چون نبینند حقیقت»
ـ به دلیل خریت و یا به دلیل وابستگی به طبقات اجتماعی کثافت ـ
«ره افسانه زنند.»

برام جالبه چرا با ناسیونالیسم مخالف هستیم.
بخشی رو می دونم که موجب نزاع دایم بین کشورها و قومیت ها می شود 
و جلوی وحدت جهانی را می گیرد
حریف

1
توده و طبقه کارگر
مخالف ناسیونالیسم نیست.

2
توده و طبقه کارگر
هرگز مخالف ملیت اش و شعور ملی اش و غرور ملی اش نبوده است.

3
در ایران
مارکسیسم ـ لنینیسم
را کسی نمی شناسد

4
جملات بریده و گسیخته ای از مارکس و انگلس و لنین و غیره
ترجمه شده است.

5
مارکسیسم ـ لنینیسم اما علم است
و در کلیتش می تواند علم باشد و چراغ رهنما باشد.

6
توده و طبقه کارگر به دیالک تیک چیزها توجه دارد
از ذره تا کاینات

7
دیالک تیک یعنی وحدت اضداد

8
مثلا دیالک تیک زن و شوهر
زن و شوهر با هم اند و ضمنا بر هم اند.
یعنی هم با هم وحدت دارند و هم تضاد.

9
دلیل رشد آنها و توسعه و تکامل خانواده
در همین خصلت دیالک تیکی است.

10
هر اتم
دیالک تیکی از پروتون و الکترون
قطب های مثبت و منفی است.

11
هر اتم درست به دلیل همین خصلت دیالک تیکی
در جنبش مدام است.

12
توده و طبقه کارگر ناسیونالیسم را
در دیالک تیک ناسیونالیسم و انتر ناسیونالیسم
برسمیت می شناسد.

13
توده و طبقه کارگر
ماهیتا هم ملی است و هم بین المللی است
هم ناسیونالیست است و هم انترناسیونالیست

14
به همین دلیل هم در مقیاس ملی بر ضد بورژوازی «ملی» (خودی) مبارزه می کند
و هم ضمنا در مقیاس بین المللی
(همدست با توده و طبقه کارگر دیگر ممالک)
بر ضد بورژوازی جهانی.

15
مذموم
شووینیسم است.

16
شووینیسم (پانیسم) ملتی را برتر از ملل دیگر جا می زند
و آتش عداوت ملی را دامن می زند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر