۱۳۹۵ آذر ۸, دوشنبه

شعر خونین



خوزه مارتی
 (۱۸۵۳ ـ ۱۸۹۵)   
شاعر، مقاله نویس، روزنامه نگار، مترجم، استاد، ناشر، 
فیلسوف، انقلابی و نظریه پرداز سیاسی
رهبر جنبش استقلال کوبا در مبارزه با امپراتوری اسپانیا   

مردم کوبا او را قهرمان ملی خود می‌ دانند.

فرازی از شعری از
 خوزه مارتی

شعر خونین
تقدیم به فرمانده فيدل
سرچشمه:
 صفحه فیسبوک امیر ابراهیمی

رو به سوی آفتاب خواهم مُرد

می خواهم سرنوشتم را
با سرنوشت تهی دستان زمین یکی کنم

لالائی زمین برایم
از زمزمه دریا دلپذیر تر است.


به آنها طلای ناب عطا کن
که وقت گدازش، می ‌تابد و می ‌درخشد
و به من، جنگل بی انتها،
وقتی که خورشید در آن غروب می ‌کند.

هر ژوئن و ژانویه،
گل رُز سفید می‌ کارم
برای دوستی که دست صمیمیت به دستم می ‌دهد
و برای نادوستان نابکار،
که قلبم را، که زنده به آنم، نشانه می روند و زخم می زنند.

رُز سفید می ‌کارم
نه خار و گَزَنه

آرزومندم دنیا را از دروازه طبیعی اش ترک کنم
با مرکبی پوشیده از برگ های سبز،
نه آنکه در تاریکی بگذارندم
همچون خائنان.

زیبایم
و همچون زیبایان،
رو به سوی آفتاب خواهم مُرد

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر