۱۳۹۵ مهر ۲۰, سه‌شنبه

هماندیشی با مریم (67)


مهاجرت 
اثری از دکتر ربیع

میم نون

مریم
دلایل خر قلمداد کردن آذری ها:   

مریم
چند نكته راجع به چند نظر
 همانديشى ٦٦

1
  چگونه به اين نتيجه رسيديد كه آذرى ها كند ذهن هستند؟
آيا اين همان ابراز سوبژكتيو نظر نيست؟

·        در هماندیشی با همنوع بهتر است که نخست فاکت مربوطه طرح شود تا اوبژکت و یا موضوع هماندیشی تعیین گردد و بحث مشخص بر روی آن صورت گیرد.

·        ما برای روشن تر گشتن مسئله کل این سخن را تکرار می کنیم:  

1
مریم

دلایل خر قلمداد کردن اذری ها:   
اغلب آذری  ها
زحمت كش و پركار هستند،
از بهترين نيروهاى مولده در جامعه ايرانى هستند

·        خر قلمداد کردن کسی ـ درست بر خلاف ادعای مریم ـ می تواند، نه حاکی از «بهترین نیروی مولده بودن»، بلکه حاکی از کمبود کیفیت در کار مولد باشد.
·        کسی که زحمت مکانیکی می کشد و به دلیل نداشتن توان تفکر و خلاقیت و ابتکار عمل، کرد و کارش بلحاظ کیفی نازل تر است، می تواند از دید ناظر منتقد و روشنگر به مثابه کار خرکی تصور و تصویر شود.

·        در این سخن، بحث در پله عام است و نه در عرصه منفرد و خاص.
·        بحث بطور کلی است و ربط مستقیم و بی واسطه به آذری ها ندارد.

2
شاید یکی از دلایل تحقیر آذری ها هم همین بوده باشد:
کند اندیشی
کیفیت نازل در کار، علیرغم کمیت عالی در آن.
جان کندن و عرق ریختن با برآیند اندک و بخور ـ نمیر.

·        اینجا بحث از پله عام به پله پایین تر، یعنی به پله خاص بر می گردد تا ادعای مریم مشخصا نقد شود:

اغلب آذری  ها
زحمت كش و پركار هستند،
از بهترين نيروهاى مولده در جامعه ايرانى هستند

·        اینجا با استفاده از واژه ی «شاید»، احتمال آن داده می شود که یکی از دلایل تحقیر آذری ها، برآیند اندک کار، علیرغم تحمل مشقت کلان باشد.

·        حالا به انتقاد مریم نظری دیگر می اندازیم تا بحث جامه مشخص به خود گیرد و سلب تجرد (انتزاعیت) شود:    

3
  چگونه به اين نتيجه رسيديد كه آذرى ها كند ذهن هستند؟
آيا اين همان ابراز سوبژكتيو نظر نيست؟

·        اولا کسی ادعای کند ذهنی کسی را نکرده است.
·        در تحلیل ما احتمال کند اندیشی داده شده است.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

·        ضمنا ابراز سوبژکتیو نظر چیزی از قبیله دیگری است.
·        کسی که اندیشه ای را واژه به واژه مورد تأمل عرقریز قرار می دهد و نظرش را به مشقتی از خود اندیشه استخراج می کند، در بد ترین حالت، به ابراز اوبژکتیو نظر مبادرت می ورزد و نه به ابراز سوبژکتیو نظر.

·        دایرة المعارفی ها چنان با سوبژکتیویسم قطع رابطه کرده اند که گاهی حتی خود هماندیش را فراموش می کنند، چه رسد به خیالبافی راجع به اندیشه.

4
مریم
شما در جايى آذربايجان را ديار روشنگرى مى ناميد،
مردمان ساده لوح چگونه مى توانند روشنگر باشند؟

·        وقتی کسی در هماندیشی، اوبژکت هماندیشی را عرضه ندارد، بحث سلب بحثیت می شود و به صورت یاوه در می آید.

·        ما برای تأمل بر روی انتقاد مریم، نکته مورد نظر او را عرضه می داریم:  

مریم
آذری  ها
اغلب از صداقت نسبى بالايى در جامعه ايران برخوردارند.

·        ما علل مادی و عینی صداقت به معنی ساده لوحی را (علل اقتصادی آن را) و هم علل معرفتی ـ نظری آن را تحلیل کرده ایم:

یکی از دلایل تحقیر واژه «ترک خر» احتمالا همین بوده است.
چون اقتصاد آذربایجان عمدتا مبتنی بر کشاورزی و دامپروری بوده است.

·        حالا به انتقاد مریم نظری می افکنیم:

مریم
شما در جايى آذربايجان را ديار روشنگرى مى ناميد،
مردمان ساده لوح چگونه مى توانند روشنگر باشند؟

·        ما کجا گفته ایم که مردم آذربایجان ساده لوح اند؟

·        ما صداقت را تحلیل اوبژکتیو ـ سوبژکتیو کرده ایم و احتمال داده ایم که شاید علت تحقیر آذری ها تضاد شهر و روستا باشد.
·        چون اقتصاد آذربایجان عمدتا مبتنی بر کشاورزی و دامپروری بوده است.

·        ما از قضا در میان توده های دهقانی آذربایجان زحمتکشانی را می شناسیم که دیالک تیکی اندیش تمامعیار بوده اند.
·        معلمانی را می شناسیم که سطح سواد نظری شان صدها بار بالاتر از سطح سواد نظری سران همه احزاب کم و نیستی ایران بوده است.

5
مریم
اين همه مهاجرت آذرى ها به تهران و ساير شهرها و پراكندگى آنها 
در ايران نشانه چاره انديشى آنها براى بهبود كيفيت زندگى و كار بوده است،
مهاجرت و ترك وطن كار هر كسى نيست
جسارت مى خواهد
جسارت از ويژگى آدم هاى باهوش است.

·        مهاجرت، علل مختلف، متفاوت و چه بسا حتی متضاد دارد.
·        به این آسانی ها نمی توان از مهاجرت، معیاری برای تعیین هوش و جرئت و جسارت ساخت.
·        مهاجرت ظرف انتزاعی گل و گشادی است و همه چیز در آن جا می گیرد.
·        بهترین ملاک و معیار تعیین صحت و سقم ادعا و نظر، تجربه به قول حافظ و پراتیک به قول مارکس است.

·        پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و پیروزی مجدد ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی، شاید یک میلیون نفر از ایرانی ها دست به مهاجرت زده اند.

الف
·        اولین دسته مهاجران ایرانی اعضای خاندان پهلوی بوده اند.
·        خاندان پهلوی و اجامر وابسته بدان تنها چیزی که نداشته اند، هوش بوده است.

·        فرح پهلوی هر از گاهی به رسانه های اروپائی دعوت می شود تا مورد حمایت مالی قرار گیرد.

·        سطح سواد ننه بزرگ های ما از شهبانوی تحصیلکرده در فرنگ بیشتر است:

·        می گفت:
·        «گفتیم بگذاریم، آخوند ها روی کار آیند و حکومت عدل علی برپا دارند.
·        مقصر اصلی آلمان شرقی بود.
·        مرگ بر کمونیسم.»
·        (نقل به مضمون)   

ب
·        بخش دیگر مهاجران ایرانی، فدائیان فئودالی بوده اند که اگر آثار سران شان را در اختیار کودکان کودکستان بگذارید، باید سطل پلاستیکی کوچکی هم بلافاصله دست کودکان دهید تا ضمن خواندن شان از فرط تهوع عق بزنند.

پ
·        بخش سوم مهاجران مجاهدین خدا می داند، کی بوده اند.
·        اگر کسی در این دار و دسته، احدی پیدا کند که قادر به حرف زدن باشد، شق القمر کرده است.
·        این جماعت حتی هوش موشی را ندارند.
·        اگر امپریالیسم روزی ایران را بالکانیزه کند و منطقه ای را هم به این دار و دسته ارزانی دارد، سکنه آن منطقه باید بی کمترین درنگ به کره مریخ فرار کنند.

ت
·        بخش دیگر مهاجران ایرانی از کثرت هوش، علیرغم سرکوب و تفتیش و بازداشت و شکنجه و رسوا و شقه شقه شدن رهبران شان توسط اجامر جماران و جمکران، همچنان و هنوز همان توهمات رهبران حواس پرت خود را نشخوار می کنند و ضمنا افاده به عالم و آدم می فروشند.

ث
·        بخشی از مهاجران چنان سوراخ دعا را گم کرده اند که از هول حلیم به دیگ امپریالیسم افتاده اند و چنان زیر علم امپریالیسم سینه می زنند که سید الشهدا در کربلا از فرط حسادت سر بر سنگ لحد می کوبد و از هوش می رود.

ج
·        در اروپا بیش از 4 میلیون مهاجر از ترکیه از نیم قرن قبل بسر می برند.
·        این جماعت که عمدتا کارگر اند، از فرط هوش و جسارت برای انتخاب عردوغان به ترکیه سفر می کنند و کودکان خود را برای هدایت به صراط مستقیم به پاکستان پیش معلمان طالبان می فرستند تا قرآن کریم را ازبر کنند، بی آنکه حتی معنی آیه ای از آیات کریم را بفهمند.

ح

·        مهاجرت آذری ها دال بر بیچارگی  و چاره ندانی آنها بوده است.
·        دال بر نادانی آنها بوده است و نه دال بر چاره اندیشی و جسارت و هوشمندی آنها.

قالسا وطنده، گئده جک عزتی
هم تکذین چادری، هم چرقتی
جانیوی اینجیتمه اوغول،
عورتی
بوشلا،
و لو که ممه سی نار اولا

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر در وطن بماند، عزت انسانی اش بر باد خواهد رفت و ضمنا چادر و رو سری زنش را حتی خواهد فروخت تا بتواند حداقل زنده بماند.
·        عزیزم خودت را زجر مده.
·        رها کن همسرت را، حتی اگر پستانش انار باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر