(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
شور و هیجان و نشاطی را که در خود داشت،
ساده و بی پیرایه در شعرش می ریخت و با مضامینی که برمی گزید، خوانندگانش را به وجد می آورد
اما نه همه آنان را.
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
در شعر معاصر، کمتر شعری را می توان یافت
که تا این اندازه و با این بسامد، آینه دوران شاعرش باشد.
• ما همین فراز از مقاله جمشید برزگر را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
1
شور و هیجان و نشاطی را که در خود داشت،
ساده و بی پیرایه در شعرش می ریخت و با مضامینی که برمی گزید،
خوانندگانش را به وجد می آورد
اما نه همه آنان را.
• معنی تحت اللفظی:
• سیاوش شور و هیجان و نشاطش را در نهایت سادگی و بی پیرایگی در قالب شعر می ریخت.
• سیاوش با مضامین شعرش، خوانندگان را به وجد می آورد.
• البته نه همه آنها را.
• این سخن جمشید برزگر به معنی است؟
2
سیاوش شور و هیجان و نشاطش را در نهایت سادگی و بی پیرایگی
در قالب شعر می ریخت.
• جمشید برزگر در این جمله دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک شعر و شور و هیجان و نشاط بسط و تعمیم می دهد.
• بنا بر این ادعای جمشید برزگر، محتوا و یا مضمون شعر سیاوش، شور و هیجان و نشاط است.
• این بدان معنی است که سیاوش نه شاعری اندیشنده، بلکه مطربی عیش انگیز است.
• مطرب اتفاقا صفتی است که حریفی به همین شجریان حی و حاضر در این مستند کذائی جمشید برزگر نسبت داده است و همین شجریان را چنان به خشم آورده که شعری بر ضد حریف سرهم بندی کرده و منتشر کرده است.
• مراجعه کنید به شعر شجریان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
سیاوش شور و هیجان و نشاطش را در نهایت سادگی و بی پیرایگی
در قالب شعر می ریخت.
• از شجریان چه پنهان که بنظر ما، مطرب هیچ چیز کمتر از بقیه اعضای جامعه ندارد.
• تنها فرق و تفاوتی که میان مطرب و علامه و عطار و بقال و نجار و غیره وجود دارد، تقسیم اجتماعی کار است.
• همین و بس.
4
سیاوش با مضامین شعرش، خوانندگان را به وجد می آورد.
• جمشید برزگر محتوای جمله قبلی را تکرار می کند:
• سیاوش با شور و هیجان و نشاط ریخته در قالب شعرش، همان فونکسیونی را به انجام می رساند که مطرب.
• شاد کردن خوانندگان شعر.
5
خوانندگانش را به وجد می آورد
اما نه همه آنان را.
• ضعف سیاوش به مثابه مطرب، از دید جمشید برزگر این است که او قادر به تحت تأثیر قرار دادن همه خوانندگان شعرش نمی شود.
• چون بعضی از آنها با شنیدن و یا خواندن شعر سیاوش، به وجد نمی آیند.
• بلکه پکر می شوند.
• این بدان معنی است که سیاوش مطرب دست دومی است.
• یعنی در حرفه مطربی خودش ماهر نیست.
• البته عیب بزرگی هم نیست.
• مگر همه از شنیدن آواز شجریان به وجد می آیند؟
• بعضی ها شجریان را مرثیه خوان قلمداد می کنند و شهرام ناظری را بر او برتر می شمرند.
6
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث
جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
• معنی تحت اللفظی:
• شور و هیجان و نشاط سیاوش (مضمون شعرش) و تبیین برهنه و بی پرده اش گاهی در بزنگاه حوادث (؟) جمعی از هواداران شعرش را فراری می دهند.
کاش جمشید برزگر به عوض صدور احکام انتزاعی، مثالی از اشعار سیاوش می آورد تا خواننده «یقین قلبی کسب کند.» (قرآن کریم)
7
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث
جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
• ما بخش اعظم اشعار سیاوش را هم خوانده ایم و هم واژه به واژه مورد تأمل دقت مند و وسواس آمیز قرار داده ایم، ولی حتی در یک مورد نمی توانیم استنباط جمشید بزرگر از شعر او را تأیید کنیم.
• سیاوش یکی از شعرای نادر در مقیاس جهانی است که محتوا و یا مضمون شعرش نه شور و هیجان و نشاط، بلکه اندیشه به معنی واقعی کلمه است.
• سیاوش حکیمشاعر است.
• سیاوش فیلسوفی شاعر است.
• شعر سیاوش به خرد سرشته است.
• ما حتی به یک شعر از سیاوش برخورد نکرده ایم که توخالی و زباله باشد.
8
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث
جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
• جمشید برزگر اما علیرغم بی پایه بودن همه دعاوی اش، در یک مورد حق دارد:
• سیاوش شاعر محبوب روشنفکران ایرانی نیست.
• سیاوش یک صدم محبوبیت سایه و شهریار و شاملو غیره را ندارد.
• سیاوش را حتی توده ای ها برسمیت نمی شناسند، چه رسد به ضد توده ای ها.
• برای فهم شعر سیاوش باید به ساز و برگ خرد اندیشنده مجهز بود.
• باید با مارکسیسم ـ لنینیسم عمیقا آشنا بود.
9
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث
جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
• نه در فرم شعر سیاوش و نه در محتوای آن حتی اثری از شور و هیجان و نشاط نبوده است.
• اگر خواننده و شنونده شعورمند شعر سیاوش، شور و شوقی کسب کند، ببرکت هضم اندیشه و امید نهفته در شعر سیاوش است.
• در شعر سیاوش ترازوی دیالک تیک فرم و محتوا به طرز بی همانندی به نفع محتوای فکری آن سنگینی می کند.
• همین محتوای فکری شعر سیاوش است که روشنفکر تنبل و تن پرور جامعه ما را از آن فراری می دهد.
10
گاه همین مضامین و عریانی زبانش در بیان آنها،
در بزنگاه حوادث
جمعی از دوستدارانش را از او و شعرش می گریزاند.
• دلیل دیگر فرار روشنفکران جامعه از شعر سیاوش، جانبداری پرولتری ـ توده ای برهنه و عریان سیاوش است.
• بخش اعظم روشنفکران جامعه ما خاستگاه و پایگاه طبقاتی غیر توده ای و ضد توده ای دارند.
• درست به همین دلیل به هوداری از شعر شهریار و شفیعی و شاملو و غیره می پردازند.
• با شعر سیاوش نمی توان عیاشی کرد.
• با شعر سیاوش نمی توان زن و یا نری را گرم و نرم و خام و خر کرد و به تختخواب برد.
• با شعر سیاوش نمی توان هندوانه زیر بغل خود چپاند و کسی را تحت تأثیر قرار داد و سوارش شد.
در شعر معاصر، کمتر شعری را می توان یافت
که تا این اندازه و با این بسامد، آینه دوران شاعرش باشد.
• معنی تحت اللفظی:
• شعر سیاوش آیینه دوران او ست.
12
• از همین ادعای جمشید برزگر جهان بینی ایدئالیستی فلاکت بار او عربده می کشد:
• او خیال می کند که روح و یا شعور می تواند چنان از ماده و یا وجود کسب استقلال کند که آیینه آن نباشد.
• از این خبرها نیست.
• هر اثر هنری هر هنرمندی، آیینه ای است که وجود اجتماعی کم و یا بیش، درست و یا بطور مثله و معیوب و مخدوش در آن انعکاس می یابد.
• شعوری مستقل از وجود، وجود ندارد.
• هر شعری چنین است و شعر سیاوش از این بابت استثناء نیست و نمی تواند باشد.
• فرق و تفاوت و تضاد شعر سیاوش با اشعار بقیه شعرا، در ماهیت طبقاتی آنها ست.
• اگر سیاوش سنگر توده را و حزب توده را بسان خیلی های دیگر ترک می گفت، او به هیچ ترفندی نمی توانست اشعار خارق العاده ای از جنس «مهره سرخ» بسراید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر