۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

سیری در جهان «بینی» بیژن جزنی (9)


بیژن جزنی (1316 ـ 1354)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

خاوری
ساواک با تمرکز عمده زندانیان سیاسی در تهران از سال 1352 به بعد برنامه ویژه «حل مساله زندانیان سیاسی» را به مرحله اجرا گذاشت.
به موجب این برنامه زندانی سیاسی یا باید زیر فشار شدید و مداوم تسلیم و با شرایطی از زندان آزاد می ­شد، و یا به انحای گوناگون نابود می ­شد.
شهادت رفیق حکمت­ جو در تابستان 1353 در واقع اعلام رسمی دور جدید شکنجه­ ها و فشارهای حیوانی و کشتار زندانیان سیاسی بود.

1
·        در بخش پیش گفته شد که دربار برای گسترش پایگاه اجتماعی خود و ضمنا برای گشودن منفذ تخلیه فشار به انجام وصایای جنبش انقلابی به خون خفته خلق تن در می دهد و مواضع اقتصادی فئودالیسم و روحانیت را در هم می کوبد، ولی از انجام دو وظیفه و تکلیف عینی بسیار مهم زیر پرهیز می کند:

الف
·        مواضع ایدئولوژیکی فئودالیسم و روحانیت را، یعنی مذهب را مورد حمله قرار نمی دهد و چه بسا حتی تقویت می کند.

ب
·        توده مولد و زحمتکش را فقط به عنوان حامی گوش بفرمان و مطیع برسمیت می شناسد و نه به مثابه منبع حقیقی قدرت.
·        توده مولد و زحمتکش را حتی لایق آزادی و خودمختاری و دموکراسی بورژوائی صوری نمی داند.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا و به چه دلیل؟

·        این خطاهای کمرشکن دربار انبوهی از دلایل اوبژکتیف (عینی)، سوبژکتیف، بیوگرافیکی، تاریخی، ایدئولوژیکی و پسیکولوژیکی داشته است.

1
·        دلیل اول خطاهای فوق الذکر،  این بوده که دربار تا قبل از انجام انقلاب سفید، خود نهادی فئودالی و در بهترین حالت نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی بوده است.
·        این بدان معنی است که انقلاب سفید به خود دربار حتی دیکته و تحمیل شده است.

2
·        خاندان پهلوی بلحاظ بیوگرافی فاقد شجره و تبار سلطنتی بوده است.
·        شاید به همین دلیل هم بوده که رضا خان نخست سودای تشکیل جمهوری بر سر داشته تا از این نظر مشکلی نداشته باشد.
·        اگر احیانا شاه به فرمان طبقه حاکمه امپریالیستی تن در نمی داد، احتمال آن می رفت که یکی دیگر مثلا از بقایای قبیله قاجار زمام امور را بدست گیرد و فرمان طبقه حاکمه امپریالیستی را جامه عمل بپوشاند.
·        شاه ظاهرا در آخرین لحظات سلطنت خود تصور می کرد که بلبشوی بهمن یکی از توطئه های قبیله قاجار است.

3

·        دلیل دیگر این خطاها، فقدان ظرفیت انقلابی در خود بورژوازی بطور کلی بوده است.
·        بورژوازی از اواخر قرن نوزدهم تغییر سمتگیری ایدئولوژیکی داده است.
·        یعنی از بورژوازی ضد فئودالی ـ ضد روحانی و مترقی آغازین به بورژوازی ضد پرولتری، مذهبی و ارتجاعی واپسین بدل شده است.
·        در اثر این استحاله ایدئولوژیکی، بورژوازی همه دستاوردهای  فکری و فرهنگی خود را دور انداخته است.
·        امروزه در اکثر کشورهای سرمایه داری احزاب و شخصیت های وابسته به فئودالیسم و کلیساهای مسیحی زمام قدرت را بدست دارند.

4

·        دیری است که بورژوازی واپسین به وحدت نظر و عمل با روحانیت و فئودالیسم رسیده است و مواضع ایدئولوژیکی مبتنی بر فلسفه کلاسیک بورژوائی (به نمایندگی غولانی از قبیل کانت و فیشته و فویرباخ و هگل و هولباخ و دیدرو  و هلوه تیوس و غیره) را  به نفع مواضع ایدئولوژیکی مبتنی بر فلسفه بورژوائی واپسین (به نمایندگی شوپنهاور، نیچه، هایدگر و پوپر و ویتگن اشتاین و غیره) ترک کرده است.

5
·        این بدان معنی است که دربار و بخش مدرن بورژوازی ایران فاقد تسلیحات ایدئولوژیکی مترقی لازم برای ورود به میدان کارزار ایدئولوژیکی بر ضد فئودالیسم و روحانیت بوده است.

·        طبقه حاکمه جدید تنها فرم مبارزه ایدئولوژیکی بر ضد فئودالیسم، مذهب و روحانیت که بکار می بسته، تمسخر آخوندها و مقایسه آنها با زنان و ضمنا مقابله آبکی با مراسم قمه زنی و اشاعه بی حجابی و بی بند و باری بوده است.

6
·        تنها نیروی اجتماعی که قادر به مبارزه ایدئولوژیکی مستدل بر ضد فئودالیسم و مذهب و روحانیت بوده، حزب توده بوده است.
·        این بدان معنی است که پس از انجام موفقیت آمیز انقلاب سفید زمینه عینی اتحاد میان دربار و حزب توده  فراهم می آید.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا این اتحاد مرحله ای ـ تاکتیکی جبری و ضرور جامه عمل نمی پوشد؟

7
·        انبوهی از علل اوبژکتیف، سوبژکتیف، تاریخی، ایدئولوژیکی،  استراتژیکی و پسیکولوژیکی در این مورد وارد عمل می شوند و مانع تشکیل این اتحاد بر ضد فئودالیسم و روحانیت و مذهب می گردند.

8
·        یکی از موانع ایدئولوژیکی اصلی این است که دربار در مبارزه بر ضد فئودالیسم و روحانیت و مذهب، نه تنها فاقد ایدئولوژی موسوم به لیبرالیسم بورژوائی آغازین بوده، بلکه بمراتب بدتر آنتی کمونیسم را به مثابه تنها ساز و برگ رزم ایدئولوژیکی در اختیار داشته است.

·        بدین طریق خطاهای خطیر دربار پیش برنامه ریزی شده بوده است.

9
·        به همین دلیل، دیالک تیک خطرناک مهلکی بکار می افتد.

·        دربار در میدان ایدئولوژیکی با فئودالیسم، روحانیت و مذهب به وحدت می رسد.

·        چون آنتی کمونیسم از دیرباز،  ساز و برگ ایدئولوژیکی فئودالیسم و روحانیت هم بوده است.

·        خودستیزی طبقه حاکمه جدید بسرکردگی دربار و امپریالیسم به همین طریق شروع می شود.
·        خودستیزی مبتنی بر خردستیزی!

10

·        طبقه حاکمه جدید در هراس از کمونیسم به وحدت عمل  ایدئولوژیکی با ضد طبقاتی خود می رسد.

·        در این دوره است که حوزه علمیه قم به تألیف و تدوین آثار ضد کمونیستی آبکی مبادرت می ورزد و جوایز سلطنتی به نصیب می برد.

·        در این دوره است که کتاب ناصر مکارم شیرازی تحت عنوان «فیلسوف نماها» (برنده جایزه سلطنتی)  و جزوات ضد ماتریالیستی بی سر و ته آخوندها منتشر می شوند و در دانشگاه ها حتی بوسیله دانشجویان دست به دست می شوند.

·        این بدترین خریت استراتژیکی دربار و طبقه حاکمه جدید بوده است.

10
·        توده ای ها اما احتمالا با شم و شعور طبقاتی خود به ضرورت این اتحاد با دربار پی برده بودند.

·        تاریخ رئالیستی و فاکتمند حزب توده هنوز نوشته نشده است.

·        ظاهرا گروهی از کادرهای برجسته حزب توده پس از انجام انقلاب سفید به همین نیت به ایران برمی گردند.
·        احتمالا فردی به نام قبادی جزو این گروه از کادرهای حزب توده بوده است.
·        دربار به روایتی همه آنها را بر سر دو راهی پشت کردن و لجن مال کردن حزب توده و یا اعدام قرار می دهد.
·        آنها اما تن به پشت کردن و لجن مال کردن حزب خویش نمی دهند و دسته جمعی اعدام می شوند.

11

·        بخش دیگر از کادرهای حزب توده که به دربار نزدیک می شوند، به جای بهره گیری سودمند از دانش تئوریکی آنها در رزم ایدئولوژیکی بر ضد فئودالیسم و روحانیت، ظاهرا دربار آنها را به مأمور امنیتی برای امحای قطعی رهبری حزب توده تبدیل می کند.

·        همین عباس شهریاری که از «یاران» خاوری و  حکمتجو بوده، ظاهرا به همین روز افتاده بوده است.

·        اینها نه تنها نشانه های بارز خریت و خردستیزی دربار و طبقه حاکمه جدید بوده اند، بلکه دلایل مهم شکست انقلاب سفید و پیروزی مجدد ارتجاع فئودالی ـ روحانی بوده اند.

·        این خریت و خردستیزی دربار برای ملت ایران بسیار گران تمام شده است و عمق فاجعه هنوز معلوم نیست.
·        در این مدت کوتاه سی ساله بخش اعظم ثروت ملی برباد رفته است و جامعه بلحاظ فکری و فرهنگی و غیره به طرز وحشتناکی سقوط کرده است.

·        حریفی با درد و دریغ از طویله واره گشتن کشور ایران سخن می گفت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر