نامه
سهراب به احمدرضا احمدی
مثل
اينكه تو دوست داشتی و برايت جانشين قورمه سبزی بود.
الهام گولاش كمتر است.
غصه
نبايد خورد.
گولاش
بايد خورد، و راه رفت، و نگاه كرد به چيزهای سرراه.
مثل
بچه های دبستانی، كه ضخامت زندگيشان بيشتر است.
...
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک ناهید چاره دار
گاف سنگزاد
میم
کسی نیست در این واویلا بپرسد که انتشار این
جفنگیات چه کمکی به عقب ماندگی دهشت انگیز جامعه ما می کند.
با پوزش از ناهید که بنظر ما با شعورترین شخصیتی
است که می شناسیم.
ناهید
به عقیده من هر نوشته ای به یکبار خواندنش می
ارزد
ما همیشه ادای روشنفکری از خود در می آوریم
ولی تاب تحمل خواندن یا شنیدن مطلبی که اندکی با سلیقه مان جور نباشد را نداریم
اگر اینگونه باشد
بیشتر مطالب فیسبوک جز خزئبلات چیز دیگری نیست
میدانید علت عقب ماندگی دهشت انگیز ما چیست ؟
ندانستن و ندانستن و مطالعه نکردن و آگاه
نبودن
ما خود را نمیشناسیم
ما از سهراب فقط آب را گل نکینم را خوانده
ایم
ما نمیدانیم
فردوسی چرا شاهنامه را سروده ووو...
کمک زیر بنایی به درک و فهمیدن جزء ضروریات
جامعه ماست .
باید با
درد های پنهانی این جامعه زندگی کرد .
همین حالا در همین محیط ما تمام هویت خود را
از دست داده ایم
این فقط یک نامه از شاعری به شاعر دیگر است
فقط
همین
تک تک ما در این عقب ماندگی دهشت انگیز مقصریم
میم
در خزعبلات بودن مطالب خیلی از سایت ها و
مجلات و کتب تردیدی نیست.
ولی همین فیسبوک را می توان برای روشنگری هم
به خدمت گرفت.
مثلا به جای بازتولید مکانیکی افکار این و آن
به تحلیل آنها از سکوی امروز کمر بست.
و گرنه خود ولایت فقیه هم در تکثیر و توزیع
زباله بیکار نیست.
معصومه
عقب ماندگی یعنی همین که اهمیت این نامه را
نفهمی.
عقب ماندگی دهشت انگیز جامعه ما از همین ناشی
میشود که فرق جفنگیات را از غیر آن نمیفهمیم و با اینحال باد به غبغب می اندازیم و
خودمان را روشنفکر می دانیم.
دوست دارم از این شخصیت والا بپرسم شما برای
رفع عقب ماندگی
دهشت انگیز جامعه چه کار کرده اید ؟
شمایی که نامه یک دوست برای دوست دیگر را (که
مسلما هنگام نگارشش در اندیشه انتشار آن نبوده) جفنگیات میخوانی و حد اقل ادب را
در یک صفحه عمومی و آنهم در ارتباط با بانویی که به اعتقاد همه ما از باشعورترین و
محترم ترین افراد جامعه است رعایت نمیکنی.
آیا نوشته شما در رفع عقب ماندگی جامعه
میتواند کمکی بکند؟
میم
معصومه جان.
این مکاتبه فی نفسه حاوی پیام مثبتی نیست.
میراث گذشتگان را فقط می توان نفی دیالک تیکی
کرد:
یعنی تحلیل کرد و خرافه را دور ریخت و اندیشه
های ارزشمند را برجسته کرد.
بازتولید مکانیکی میراث گذشتگان فقط به درد
درجا زدن می خورد و یا به درد فرو رفتن هر چه بیشتر در منجلاب متعفن موجود.
ناهید
دوست گرامی شما سخنانی را به میان می اورید
که نه دغدغه نان را رفع میکند و نه مشکلی را گشایش .
ما در این سرزمین نام خود را میگوئیم و زندگی
میکنیم نه با نامی که خوانده نشود و نه صفحه ای که در آن هیچ مطلبی را نتوان دید
شما از کدام نقد صحبت می کنید ؟
از کجای این
مرز وبوم شروع به آبادانی کرده اید ؟
جناب عالی صبت جالبی کردند روشنفکران ما سعی
بر بالا بردن تفکر جامع نکردند .
بهر حال من خود انسانها را بیشتر از هر کسی
مقصر میدانم .
ما زحمت یادگرفتن و تغییر را به خود نمی دهیم
چه در ایران و چه هرجای دیگر دنیا .
هیچ کس نمی تواند برای مردم ما نسخه بپیچد که
چنین و چنان
این فقط یک نامه از یک شاعر به شاعری دیگر
است نامه دو دوست
بله
سرزمین ما همه این سادگی های خوب را دارد
اگر بخواهیم آبادش کنیم نه اینکه بخواهیم این
میراث را به نقد دیالکتیک یا نفی آن بکشانیم
قرار نیست فقط یک نفر از این مطلب لذت ببرد
سلایق مختلف است
ببخشید من نسبت به آموزش به جوانان و نشان
دادن هویت و میراث گذشتگان اصرار دارم
نمی توان
بدون مطالعه و دانش راه به جایی برد
قسمت اعظم نسل کنونی بدون هویت، بدون هدف و بدون
خواستن زندگی می کنند و این یعنی عین مرگ
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر