۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

سیری در جهان «بینی» بیژن جزنی (3)


بیژن جزنی (1316 ـ 1354)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

 خاوری
تحت تاثیر شدید شکست نهضت ملی و جنبش­ توده ­ای در 28 مرداد در اندیشه طرحی نو برای مقابله ­های آینده با رژیم بود.
شبی از گرفتاری­های متنوع جامعه و چگونگی و نتایج احتمالی مبارزات سازمان­ های سیاسی علیه رژیم صحبت می­کردیم.
صحبتی بود بسیار صمیمانه و با اعتماد متقابل، به او گفتم نظرات تو در چارچوب شعارهای سیاسی و اجتماعی «جبهه ملی» نمی ­گنجد و با شوخی اضافه کردم:
و به کاری که تو می ­کنی می­گویند شتر سواری دولا دولا.
خندید و گفت:
"دیگرانی هم درست همینطور می­گویند".

·        ما این فراز از گزارش خاوری را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

1
 خاوری
تحت تاثیر شدید شکست نهضت ملی و جنبش­ توده ­ای در 28 مرداد 
در اندیشه طرحی نو برای مقابله ­های آینده با رژیم بود.

·        بیژن جزنی در زمان این گفتگو (1344)  حدود 28 سال دارد.
·        ما هنوز چیزی از تراوشات فکری ایشان نخوانده ایم تا به سطح شعور نظری و اسلوبی و جهان بینی شان وقوف حاصل کنیم.
·        ولی جوان 28 ساله ای که 5 سال قبل به جبهه ملی پیوسته چه توان تفکر و چه گنجینه تئوریکی ـ اسلوبی در اختیار دارد که «در اندیشه طرحی نو برای مقابله های آتی با رژیم باشد؟»
·        آنهم «تحت تأثیر شکست در ده ـ دوازده سال پیش.»

2
·        ظاهرا خاوری نه کمترین اعتنائی به خاستگاه و پایگاه طبقاتی جزنی و شرکاء دارد و نه کمترین تحلیل عینی از طبقه حاکمه و هیئت حاکمه جدید در جامعه خویش به عمل آورده است.

·        آنچه عیان است، این است که از سال 1338 در ایران انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی و بورژوائی سفید شروع شده و گام به گام با موفقیت انجام گرفته است.
·        در اثر این انقلاب اجتماعی از بالا جامعه از هر نظر زیر و رو شده است.

·        منظور از این زیر و روئی جامعه چیست؟

3
·        این انقلاب از بالا اولا بدان معنی است که طبقه حاکمه سابق که متشکل از اشرافیت فئودال ـ روحانی و سرمایه دار بوده، دو شقه شده است.
4
·        این ضمنا بدان معنی است که جامعه پس از انقلاب سفید در جنگ داخلی (مارکس و انگلس و لنین) قرار گرفته است.
·        در جنگ داخلی میان اشرافیت فئودال و روحانی و بخش سنتی ـ مذهبی بورژوازی به انضمام بخش سنتی ـ مذهبی خرده بورژوازی از سوئی و بخش مدرن بورژوازی به سرکردگی دربار و امپریالیسم از سوی دیگر.  

5
·        این عملا به معنی جنگ درونطبقاتی طبقه حاکمه بوده است.
·        در این جنگ درونطبقاتی طبقه حاکمه، نماینده ترقی اجتماعی بطور عینی بورژوازی مدرن به سرکردگی دربار و امپریالیسم (نمایندگان راه رشد سرمایه داری) بوده است و نماینده ارتجاع جبهه متشکل از اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی ـ خرده بورژوائی سنتی ـ مذهبی (مدافعان فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی ـ بورژوائی) بوده است.

6
·        اکنون این سؤال پیش می آید که توده های مولد و زحمتکش (دهقانان، کارگران، پیشه وران و غیره) در این جنگ داخلی به طرفداری از کدامین قطب برمی خیزند؟   

7
·        تجارب شخصی ما و فاکت های عینی دال بر آن بوده که توده های مولد و زحمتکش عمدتا به طرفداری از قطب ترقی خواه و مدرن طبقه حاکمه (راه رشد سرمایه داری) برمی خیزند.

·        این سمتگیری سیاسی اما بلحاظ آرایش قوای طبقاتی در جامعه به چه معنی است؟

8
·        این بدان معنی است که پایگاه اجتماعی دربار (بورژوازی مدرن و راه رشد سرمایه داری) گسترش وسیع می یابد.

·        یکی از دلایل اندیشیده و سنجیده ی دربار و امپریالیسم برای انجام  انقلاب سفید نیز همین بوده است:
·        تشکیل و گسترش هر چه بیشتر پایگاه اجتماعی دربار.

·        تشکیل و گسترش پایگاه اجتماعی دربار اما به چه معنی بوده و چه پیامدهائی داشته است؟

9
·        حمایت منطقی توده های مولد و زحمتکش شهر و روستا از انقلاب سفید عملا به معنی تضعیف پایگاه اجتماعی حزب توده بوده است.
·        به همین دلیل ـ بلحاط تغییر تناسب قوای اجتماعی ـ می توان انقلاب سفید را مکمل کودتای 28 مرداد دانست:

10
·        حزب توده با کودتای 28 مرداد از سوئی بطرز فیزیکی در هم کوبیده می شود.
·        یعنی بخش اعظم سازمان ها و اعضا و هواداران دور و نزدیک خود را از دست می دهد.

11
·        از سوی دیگر حزب توده زیر بمباران تبلیغتی بی امان دربار بلحاظ اعتبار اجتماعی و اخلاقی تخریب و رسوا می شود.
·        آن سان که واژه توده ای بطرز تهوع آوری با صفات خاین و وطن فروش و فراری و جاسوس و وابسته و غیره همراه می گردد.

12
·        رژیم  کودتا با انجام انقلاب سفید ضمنا حزب توده را از چندین نظر زیر حمله قرار می دهد:

الف
·        اولا حزب توده را بلحاظ تئوریکی آچمز می کند.

·        آن سان که حزب توده خود حداقل دو شقه می شود:

1
·        به روایتی بخشی از کادرهای بالای حزب توده برای حمایت از قطب مترقی در جنگ درونطبقاتی طبقه حاکمه از مهاجرت به کشور برمی گردند.
·        دربار سوار بر امواج حمایت توده های دهقانی و کارگری به احتمال قوی به توصیه مشاوران امریکائی، همه آنها را درجا اعدام می کند.

2
·        دربار با این خریت تاریخی و طبقاتی خود گور خود را هم می کند.

·        چرا و به چه دلیل؟

3
·        اولا به این دلیل که در نتیجه این خریت، بخش مخالف حمایت از انقلاب سفید در حزب توده تقویت می شود.
·        یعنی دربار عملا و بطور عینی حزب توده را به جبهه اوپوزیسیون ضد انقلابی (سفید)  ـ فئودالی ـ روحانی سوق می دهد.

4
·        دربار اما با حذف حزب توده از حمایت بی همتای آن در مبارزه ایدئولوژیکی بر ضد ایدئولوژی مذهبی ـ خرافی دیر آشنای فئودالیسم و روحانیت محروم می گردد.

·        اینجا ست که فئودالیسم و روحانیت میدان را از حریف ایدئولوژیکی مبارز خالی می بیند و ایدئولوژی خود را، یعنی مذهب را مدرنیزه می کند و دربار «انقلابی» فاقد ایدئولوژی انقلابی را زیر حمله ویرانگر قرار می دهد و سرنگون می سازد.

·        با آنتی کمونیسم (تنها تسلیحات ایدئولوژیکی دربار) نمی توان بر ضد خرافه و مذهب مبارزه کرد.
·        چون آنتی کمونیسم خود خرافه ای دیگر است.

·        برای مبارزه بر ضد خرافه و خریت و دین و آنتی کمونیسم و مکاتب خردسیتز و ارتجاعی دیگر، سلاحی جز مارکسیسم ـ لنینیسم وجود ندارد.

5
·        دربار اما در هر صورت، پایگاه اجتماعی خود را به زیان پایگاه اجتماعی حزب توده گسترش می دهد.
·        یعنی حزب توده را از توده جدا می کند.

ب
·        بدین طریق و ترفند بوده که بخش اعظم اعضا و کادرهای  توده ای یا منفعل می شوند و یا حتی به همکاری با رژیم می پردازند.

ت

·        در این مرحله، حمله دربار و امپریالیسم حتی از حد تخریب  تشکیلات داخلی ضعیف و زخمی و نیمه جان حزب توده فراتر می رود و امحای بی برگشت تمامت رهبری آن برنامه ریزی و اجرا می شود.

·        خود خاوری و امیر پرویز حکمتجو و یاران شان در چارچوب این توطئه  از مهاجرت به داخل کشیده می شوند و بازداشت می شوند.

پ

·        احتمالا ببرکت هشیاری همین شخصیت ها و آصف رزمدیده و صابر محمد زاده و غیره بوده که بقیه رهبری حزب توده از برگشت به ایران پرهیز می کنند و تیر دربار و امپریالیسم به سنگ می خورد.

·        فرح پهلوی اخیرا در یکی از کانال های تلویزیونی اروپا می گفت:
·        «امحای رهبری حزب توده که از سوی فوندامنتالیسم شیعی برهبری خمینی و خامنه ای با موفقیت انجام گرفته، آرزوی قلبی همسرش و خودش بوده است.» (نقل به مضمون)   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر