۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۴۶)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

 

شادا سفر گزیده، به منزل رسیده ای

خوشبخت آن که در شب پر هول روزگار

آرامش درون

او را به شهر جادویی خواب می برد

 

اما مرا

که مانده بسی راه ناتمام؟

شب خوش

که

 صخره

را

طغیان پر تلاطم سیلاب می برد!»

 

معنی تحت اللفظی:

اما مرا چه پیش خواهد آمد که هنوز راه درازی در پیش دارم؟

شب خوش که طغیان سیلاب،

 صخره را از جا می کند و با خود می برد.

 

رستم به مقایسه خود با سهراب دست می زند:

 

 ۱

سهراب

 مسافری تصور و تصویر می شود که پس از طی راه به مقصد رسیده است.

در حالیکه رستم مسافر در راه مانده ای است.

 

۲

سهراب

 به عنوان خوشبختی تصور می شود که سوار بر بال های آرامش درون به شهر جادوئی خواب می رود.

در حالی که رستم به صخره تیره روزی تشبیه می شود

 که

طغیان پر تلاطم سیلاب اشک

او را با خود می برد.

 

فقط به برکت تحلیل می توان به عظمت تخیل سیاوش و توان تصویرسازی ستایش انگیز او پی برد.

 

شاید به همین دلیل است

که

حریقی در کامنتی بر شعری از سیاوش تخت عنوان «زندگی»،

نوشته بود که شعر یاد شده را هر چه بیشتر می خواند به کنه فکری اش بیشتر پی می برد.

در همین خوانش های مکرر همان کاری صورت می گیرد

 که به هنگام تحلیل شعر.

 

رستم گرفته دست پسر در میان دست

بر لب ز حسرت، آه

سنگین به گود ظلمت دل، بال می کشد

گویی که خامشانه فرو می رود به چاه

 

معنی تحت اللفظی:

رستم دست سهراب را به دست گرفته، آه حسرت بر لبانش، بسان پرنده ای در اعماق ظلمت دل به سنگینی بال می کشد.

انگار بی سر و صدا و خاموش در چاهی فرو می رود.

 

وقتی از عظمت تخیل و تصویرسازی سیاوش سخن می رود، منظور همین است:

شاید اولین بار است

که

شاعری

آه

را

به

پرنده ای سیاهبال

تشبیه می کند

و

 دل

 را

به

چاهی ظلمانی.

 

فقط به برکت تصاویری شگرف از این دست،

می توان اندوه تهمتن افکن رستم را تصور و تصویر کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر