۱۴۰۱ آبان ۱, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ب) بیگانگی (الیناسیون، از خودبیگانگی) (۴)

 

پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور

برگردان

شین میم شین

 

۲۸

·    شالوده بیگانگی در جامعه طبقاتی بالاعم عبارت است از خودپوئی توسعه اجتماعی.

 

۲۹

·    شالوده بیگانگی بالاعم این حقیت امر است که انسانها نمی توانند ،به دلیل مالکیت خصوصی بروسایل تولید و مناسبات اجتماعی ناشی از آن به تنظیم آگاهانه و برنامه ریزی شده روند اجتماعی بپردازند و صاحب نتایج کار خود نیستند و از درک همه جانبه نتایج کردوکار خود محروم اند.

 

۳۰

·    علت بیگانگی در جامعه طبقاتی عبارت است از توسعه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و در نتیجه، تقسیم جامعه به طبقات متخاصم.

 

۳۱

·    بنابرین، شالوده تعیین کننده بیگانگی در جامعه طبقاتی عبارت است از مناسبات مبتنی بر استثمار انسانها و ستم.

 

۳۲

·    روند بیگانگی در کاپیتالیسم در تولید کالائی سرمایه داری به اوج خود می رسد.

 

۳۳

·    کار مرده در قالب سرمایه، بر کار زنده مولد بیواسطه، یعنی کارگر، مسلط می شود.

·    نتایج کردوکار کارگر و کلیه وجوه کار اجتماعی (تقسیم کار، همکاری، علم و غیره) به مثابه وجوه سرمایه جلوه می کنند.

·    به مثابه وسیله استثمارکارگر و زیر یوغ کشیدن شدیدتر او نمودار می گردند.

 

۳۴

·    این روند بیگانگی در امپریالیسم شدت می یابد.

 

۳۵

·    سرمایه انحصاری و انحصاری ـ دولتی به قدرت حاکم بر جامعه مبدل می شوند.

 

۳۶

·    این امر در عرصه سیاست خود را به شرح زیر نمودار می سازد:

 

الف

·    در گذار از دموکراسی بورژوائی به ارتجاع سیاسی نمودار می سازد.

 

ب

·    در تشکیل دستگاه قدر قدرت دولتی بوروکراتیک و نظامی شده بر ضد اقشار پهناور مردم نمودار می سازد.

 

پ

·    و بالاخره در گذار به دیکتاتوری فاشیستی نمودار می سازد. 

 

۳۷

·    همزمان با آن، روند فساد فرهنگی عمیقی به جریان می افتد.

·    روند تخریب ارزش های فرهنگی.

·    روند مسموم سازی توده ای مردم به واسطه زباله های فرهنگی از طریق رسانه های گروهی مدرن.

·    روند استفاده از علم و فن علیه پیشرفت اجتماعی و به نفع جنگ افروزی.

 

۳۸

·    مبارزه طبقاتی طبقه کارگر نه تنها علیه استثمار، بلکه همچنین علیه بیگانگی است.

 

۳۹

·    اقشار و طبقات زحمتکش دیگر نیز که در مبارزه دموکراتیک خود علیه قدر قدرتی انحصارات، علیه چپاول توده های مردم توسط انحصارات و علیه تشدید روند بیگانگی در امپریالیسم مبارزه می کنند، به حمایت از طبقه کارگر می پردازند.

 

۴۰

·    بیگانگی تنها با انقلاب سوسیالیستی، با برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در روند ساختمان سوسیالیستی جامعه از بین می رود.

 

۴۱

·    شالوده آن عبارت از این است که خودپوئی توسعه اجتماعی جای خود را به توسعه اجتماعی آگاهانه و برنامه ریزی شده می دهد، که پیش شرط آن جایگزین شدن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و آنتاگونیسم ناشی از آن با مالکیت سوسیالیستی و به دنبال آن، تکوین و تحکیم همبستگی میان طبقه کارگر، دهقانان سوسیالیستی و روشنفکران سوسیالیستی است.

 

۴۲

·    بنابرین، خاتمه دادن به کلیه فرم های استثمار و ستم با خاتمه دادن به بیگانگی همراه است.

 

۴۳

·    این امر البته بدان معنی نیست که کلیه مظاهر (فرم های نمودین) بیگانگی به طور خود به خودی از بین می روند.

 

۴۴

·    برای خاتمه دادن به بیگانگی، مبارزه آگاهانه توده های مردم تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و تبدیل انسانهای جامعه سوسیالیستی به حاکمان واقعی سرنوشت خویش ضرورت دارد.

 

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. فیلسوفی چون لوکاچ هم مفهوم «شیء‌وارگی» کالا سازی را برای توصیف پدیده‌ای که فعالیت کارگر در تضاد با محصول اوقرار می گیرد
    و بر آن مسلط می‌شود. تحلیل می کند.
    با این حال، در اصل، نظریه لوکاچ همچنان شبیه نظریه هگل بود، تا آنجا که او کالاوارگی را نوعی «داده ساختاری» تصور می کرد.

    پاسخحذف