۱۴۰۲ آذر ۱۱, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۸۰)

  

 
میم حجری


عشق واقعی، عشق و نفرت است.
عشق به تنهایی وجود ندارد..
علامه
 
علامگان عیرانی درست حرف زدن بلد نیستند.
عشق که نمی تواند هم عشق باشد و هم نفرت
گل که نمی تواند هم گل باشد و هم خار
ویرایش:
ساختار و خصلت همه =یز هستی
دیالک نیکی است.
همه چیز هستی
وحدت اضداد است.
دیالک تیک یعنی همین.
دیالک تیک عشق و نفرت
دیالک تیک گل و خار
سعذی به درستی فرمول بندی کرده است:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به همند


دین چیست؟
خلاصه سازی ادیان در خرافات
نشانه خریت است
و
 نه نشانه خردگرایی


بوف کور هدایت
زباله ای نیهلیستی و پسیمیستی است


عجب.
ما خر که نیستیم.
حقوق خود را خیلی خوب می شناسیم.
 ولی هیچ کاری جز پارس از دست مان برنمی آید.
دانستن صرف  که به معنی توانستن نیست



دزدی مرتبا به دهكده ای مي زد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ بود،
ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ می گفت : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ.
بانو سيمين بهبهانی

من ـ زور سیمین
نه
واقعیت
بلکه حقیقت است.
دانستن واقعیت هنر نیست.
مثال:
لنگه کفش
لنگ حمام
لنگه در
همه جزو واقعیت اند.
هنر و شق القمر
کشف و افشای حقیقت است.
حقیقت
همان آب حیات است که در ظلمات است




هرگز
مگو:
«هرگز.»
همین حرف را هم رتجع به سیطره مجدد آخوندهای عهد قرون و اهل قبور گفتند.
کاسترو
باورش نمی شد که انقلاب اکتبر شکست بخورد و به لجن کشیده شود




حورالعین.
 به معنی زنان سپیدپوست فراخ چشم سیاه
چشم و سیاه مو
حور جمع حوراء است  
کریم
وعده چیزهایی را به اعراب می دهد که کمیاب است
اعراب معمولا
نه
سفید پوست
اند
و
نه
در گردو غبار کویر
چشمان فراخ دارند.
محمود دولت آبادی در کلیدر
ساختار صوری خلایق بیابان نشین را توصیف کرده است



دیالک تیک غریزه و عقل
که شما به درستی اشاره کرده اید
 به اشکل مختلف بسط و تعمیم می یابد:
عشق و عقل.
می و عقل.
سکس و عقل،
 استه تیک و عقل
 اروتیک و عقل
عیش و عقل ...


حسن_آقامیری :
نمایندگان مجلس که همه شبکه‌های اجتماعی را فیلتر کردند و ۱۰ میلیون شغل را از بین بُردند، غلط می‌کنند در انتخابات در همین شبکه‌ها برای خودشان تبلیغ کنند. فقط در غزه به فلسطینی‌ها ظلم نمی‌شود، در کل ایران به مردم ایران ظلم می‌شود و مردم از شما گذشته‌ان

حریف
هنوز نمی داند که فوندامنتالیسم علیرغم مرتجعیت و تبلیغ برگشت به صدر اسلام
از همه دستاوردهای فکر و فن و فرهنگ
نهایت استفاده را می کند.
مثال:
با پیشرفته ترین هواپیماها به برج های دوقلو می زند.
از انترنت برای عضوگیری و سازماندهی ترور نهایت استفاده را میکند.
سربازان حماس در حمله اخیر به اسرائیل
به لحاظ اونیفرم و تسلیحات
   تفاوتی   با سربازان اسرائیل نداشت.
چشم دیوار حفاظتی را نه با  بلبلان ابابیل و شنریزه های دوزخ
بلکه با پهباد زده است.
سپاه برای کنترل سران حزب توده
از مدرنترین دوربین ها استفاده کرده است.
سران مرتجع جنقوری در صدد تولید بمب اتم اند.
کسانی که علم و فن را تحقیر می کردند
بیشتر از علما و فناوران به علم و فن دخیل بسته ااند





مهربانی چیست؟
روی این مفاهیم به میراث مانده از فرماسیون های اقتصادی قبلی باید درنگ کرد.
مثال مشخص اگر زده شود
محتوای چه بسا تهوع اور آنها افشا می شود.
مثلا بالغان به کودکان مهربانی می کنند.
این مهربانی دال بر چیست و نتیجه اش چیست؟
سکنه اسرائیل برخی از  بیماران فلسطینی را به پزشک می برند
و بعد در رسانه ها
مهربانی خود را جزو شق القمرهای خود به رخ جهانیان می کشند.
دولت همین مهربانان
اما
کودکان سنگ انداز فلسطینی را به زندان می اندازد
مبارزان کشته شده فلسطینی را حتی از بیمارستان های غزه به اسرائیل می برد تا شناسایی کند و خانه والدین شان را به جرم شرکت کودکان شان در مقاومتی ناچیز و بی محتوا و بی اثر با خاک یکسان سازد.
پیش شرط بشردوستی اصیل
رادیکالیته آن است و نه فرمالیته آن.
ایکاش سیستمی تشکیل یابد که
 مهربانی و دستگیری از این  وآن و اخلاقیات به میراث مانده و غیره
بی اعتبار گردند
و
کسی نیازی به مهر و حمایت و غیره دیگری نداشته باشد
و
من
آن روز ام آرزو ست.



به نظرات ژیژیکی باید شیشکی کشید.
آدم باید خر باشد و حریف دیوانه را فیلسوف محسوب دارد.
تحریف او از فلسفه هم
مبتنی بر قیاس به نفس
 است.
خود حریف بیمار است
بیمار روانی است
اصلا نمی داند که فلسفه چیست؟
راستی
فلسفه ویا خرد کل اندیش چیست و چه فرقی با علوم و میتولوژی و تئولوٰی (اساطیر و مذاهب) دارد؟


دلخوش به جمع کردن یک مشت« آرزو»
این«شادی» حقیر همین است زندگی
فاضل_نظری
معنی تحت اللفظی:
زندگی یعنی دلخوشی به جمع اوری مشتی آرزو و شادی حقیر از آن.

اولا
کسی به گرداوری آرزو ها خطر نمی کند.
آرزو
نتیجه فکری ناشی از نیازهای برآورده نشده است.
آرزو
ضمنا
تدارک فکری و روحی  روانی  تلاش برای رفع حوایج مادی و مالی و روحی و غریزی و طبیعی و غیره است.
گرسنه
 آرزوی نان می کند.
گرسنه که به جمع اوری آرزوهای نان خطر نمی کند.
علاوه بر این
 کسی از جمع اوری آرزوها شاد نمی شود
از برآورده ساختن انها شاد می شود.
گرسته
از یافتن و خوردن نان شادمان می شود



عشق چیست؟
دلیل اغراق افراطی در مفهوم عشق چیست؟
چرا حافظ می فرماید:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما؟
همین حافظ
هنری جز تحقیر عقل ندارد.
حافظ که خر نیست.
حافظ خرپرور است.
عشق
آدمی را سلب آدمیت میکند
ما مفهوم عشق را در صدها دیوان تحلیل کرده ایم
عشق ترفندی برای تبدیل جامعه به طویله و ج. خانه است.
من ـ زور خیلی از عیاشان و علافان از عشق
هم
نه
عشق
بلکه سکس نقد و نسیه است
لایک و لاس و لیس است.
عیاشان و علافان
برای جلب توجه حریفی ویا حریفه ای
به هر روشنگری دشنام می دهند.
کسی اصلا دنبال اندیشه و خرد و حقیقت نیست.
همه در پی عشق
یعنی عیاشی و علافی اند



اولا اسم ما زو زو نیست
سوسو ست که به معنی نور ناچیز است
وبلاک ما دایرة المعارف روشنگری است
 که کاری گروهی است.
ثانیا
زن = نر.
مهم
جنسیت افراد نیست.
مهم
چیست؟
ثالثا
  عصبانیت نشانه خریت است.
 ما نیازی به خشم نداریم.
خرد اندیشنده
 برای ما کافی است.
 شما نمی توانید فحشی ویا اهانتی و یا عصبانیتی در حرف های ما پیدا کنید.
فرق ما با بقیه این است
که
ما اهل صداقت و صراحتیم
ولی
۹۹ در صد بقیه همنوعان ایرانی
اهل تعارف و تظاهر و تقیه و ... اند.
رابعا
 ما اصلا کسی نیستیم تا به کسی خشم بگیریم.
گاهی مادرمان حتی اسم مان را فراموش می کند.
هنر ما پارس کردن به زبان پارسی است
منظور از سوسو هم همین پارس های ناقابل است
که نه کسی می شنود و نه کسی اعتنایی به پارس دارد.
همه در بند بند تنبانند.
کسی دنبال اندیشه و خرد و حقیقت نیست.



دیروز حماس هم تل اویو را با خاک یکسان کرد:
انتقام تبدیل غزه به خرابا ت شام و زیر آوار ماندن بیش از ۱۴ هزار نفر را گرفت:
 در ایستگاه اوتوبوس تل اویو
یک زن حامله فقیر را و دو دختر بینوا را ترور کرد که منتظر اوتوبوس بودند.
ضمنا دو تن از اعضای سابقه دار زندان کشیده خود را فدا کرد
علاوه بر این آب بر آسیاب فاشیست های اسرائیل ریخت.



با دستاویز قرار دادن جهل کذایی توده
فقط می توان خودفریبی و عوامفریبی کرد.
تزویر و تظاهر و تقیه و تئاتر و ریای اعضای طبقات حاکمه
ربطی به جهل توده ندارد.
اعضای طبقات حاکمه
اصولا
نیازی به تزویر و تظاهر و تقیه و تئاتر و ریا ندارند.
علنا تهدید می کنند و نه تظاهر و تزویر:
اخوند همین چند روز قبل گفت:
ایران مال روحاینت است
دل مان خواست می فروشیم و هیچکس نمیتواند غلطی بکند.

توده خر نیست.
خود توده بیشتر از روحانیت نیازمند تزویر و تظاهر و تقیه و تئاتر و ریا ست
تا حداقل خرده ریزهای سفره طبقات حاکمه را به نصیب ببرد
خود علم و جهل
ثانوی اند.
علامگان جهان
بفرمایند که دلیل اشاعه نادانی در میان توده چیست؟



قالبافان
 فقط سواد ندارند.
حتی اثر معروف برشت را نخوانده اند
که عنوانش
 آدم آدم است،
است.
 آدم می تواند تغییر یابد و تغییر عقیده دهد.
خود قالیبافان چند سال قبل طرفدار خمینی بوده اند و فرقی با پروانه و پروین نداشته اند
انتقاد از خود
هنر بزرگ منحصر به فرد توده است.


تمسخر مذهب
نشانه خریت و خردستیزی است.

خر
هم بی دین است و هم  بی نیاز از دین است.
خری که ادعای تدین کند
خر خودفریبی و یا عوامفریبی است
تدین نشانه خردمندی است




از هزاران یک نفر اهل دل است
مابقی تندیسی از آب و گل است
آب و گل را آدمی کی میشود
تا زمانیکه نگیرد عشق دست
آب و گل را می‌توان کردش سفال
طرح زیبا دادش و بعد هم شکست
آدمی را قادری تو بشکنی
تا زمانیکه به سینه‌اش دل هست
مولانا

معنی تحت اللفظی:
پیش شرط آدمیت افراد
داشتن دل است
افراد بدون دل، مجسمه ای متشکل از آب و گل هستند و بس.
با عشق
 تندیس، به آدم مبدل  می شود.
از اب و گل می توان کوزه و کاسه و بشقاب هم ساخت و بعد شکست
تندیس آدمی را اما به شرطی می توان شکست که صاحبدل باشد.

در قاموس مولانا
هم پیش شرط آدمیت افراد
و
هم پیش شرط شکست پذیری آنها
 داشتن دل است .
دلی
که
هم مخزن عشق است
و
هم چیزی شکستنی است.
اگر کسی دل نداشته باشد و عشق نورزد
مثل کوزه و خمره و کشک ساب و کاسه و بشقاب است که شکستنی خواهد بود
با این تفاوت و تضاد
که
  تندیس آدمی
 برخلاف کوزه و خمره و کشک ساب و کاسه و بشقاب
 شکست ناپذیر است.
چرا و به چه دلیل همه چیزهایی سفالی شکستنی اند
ولی سفال موسوم به تندیس آدمی
شکست ناپذیر است
مش مولانا؟
خردستیزی و خر پروری قلدر مأبانه عرفان همین جا عربده می کشد.
 
عرفان مکتب خریت و خردستیزی است.
مذهبی یافت نمی شود که عرفان خاص خود را نداشته باشد
خمینی هم عارف بوده.
چون بدون تخریب خانه خرد توسط عرفان
 نمی توان خرافات مذهبی را اثبات کرد
به همین دلیل
امپریایلسم مبلغ سرسخت عرفان است
حتی هالی وود فیلمی راجع به مولانا ساخته است.
بر خلاف ادعای مولانا
تندیس حوا و ادم
 پس از نفوذ روح (شعور)
آدمیت کسب کرده اند
و
عشق
چیزی ضد عقلی است.
عشق مال خر است و نه مال خردمند.
خردمند
عاشق نمی شود.
خردمند دنبال دوست می گردد



اوپوزیسیون جنقوری
مفهومفقیر و فلسفه فقیر است
و
با مفاهیم فئودالی ـ روحانی می عندیشد.
مرد و نامرد
از مفاهیم اخلاقی اشراف برده دار و فئودال و روحانی است.
من ـ‌ زور از نامرد همان زن است
اسمش را زن گذاشته اند تا نران سیر دل بزنند و کیف نر کنند



مشکل انتخاب پوشش برای گشت مهم شبانه در شهر


عجب خیالاتی.
 پیش شرط وحدت دستها و دار و دسته ها چیست؟
خر
 نمی تواند به وحدت عمل با خر دیگری برسد.
حتی اگر خران همه بدون استنثناء
باربران ستمکش باشند.
شعار تفاوت در اندیشه و وحدت در عمل
 شعار خرانه ای است.
بدون وحدت نظر
 در سایه هضم و جذب مشقتبار مارکسیسم،
وحدت حزبی، تشکیلاتی، سازمانی، سیاسی و عملی طبقه کار محال است




وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج‌هایش تنها بماند و چگونه بر اشتیاقش بر گریختن چیره شود، آن‌وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.
کامو

کسی که  این مزخرفات را سر هم بندی میکند
ننری
از خود راضی و خودشیفته است.
عیاشی از قبیله هیتلر و موسولینی و سارتر و کامو و شاملو و غیره است.
عشوه می ریزد.
خیال میکند که تحفه نطنز است.
 بامدا اول و اخر است
شرف کیهان و اطلاعات و زن روز است.
زنان دسته دسته پشت سرش افتاده اند و می خواهند که خود را در اختیارش بگذارند و به مهمترین وظیفه خود جامه عمل بپوشانند
و او نمی تواند از دست این کنه های سمج
خلاص شود



عجب عندرزهایی دولتشاهی ها به خلایق می دهند.
هویت به چه معنی است؟
حتی علفی و گاو و خری  یافت نمی شود که هویت خاص خود را نداشته باشد
چه رسد به بشر.
هویت اصلا چیست؟
هویت به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
هویت در دیالک نیک تقاوت و هویت وجود دارد.
هر تفاوتی دال بر هویتی است و هر هویتی دال بر تفاوتی.
حفظ هویت
نه هنر و شق القمر  است و نه لازم.



چه می کردیم
ما
سالخوردگان جهان
اگر   کلکسیون عکس نداشتیم؟

همان کاری را که یک میلیارد سالخورده  در ممالک دیگر می کنند.
آنها حافظه دارند و با کلکسیون یادها و خاطرات زندگی می کنند.
یادها و خاطرات
نامیرا هستند.
هگل علیه الرحمه
خاطر آدمیان را  کلکسیون عکس می دانست
مفاهیم هم عکس اند
عکس های چیزهای واقعی اند که تجرید یافته اند و طبقه بندی شده اند
درست به همین دلیل
بعضی ها توان تفکر دارند
مفاهیم
آجرهای اولیه عمارت افکارند.





رهبر ما آن طفل سیزده‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود ، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید
خمینی


مین به سینه فشرده بود و زیر تانک صدام رفته بود
بخش مهمی از کسانی که در عنگلاب اسلامی کشته شدند
کودکان مدارس بودند
صمد بهرنگی و دار و دسته فدایی خ
ساواک تبریز را به کودکستان تبدیل کرده بودند
زباله های صمد برای کودک فریبی سر هم بندی شده اند
اینها عمیقا کودک و زن ستیزند




به عوض کپی کردن متون و تحویل دادن به همنوع،  
هماندیشی کنید.
همانیدشی
یعنی ذکر مفاهیم و یا احکام حریف و تعمیق و تصحیح آنها.
ما اصلا انگلیسی بلد نیستیم


من در این خانه، تولد و بزرگ شدیم .
مش متین

این جمله تولد یافته در این دخمه
به لحاظ دستور زبان پارسی
معیوب است.
ویرایش:
من در این دخمه تولد یافته ام و بزرگ شده ام




به ستوه آمده ایم.
سطل ننه ات طلب ها
کشتند ما سگان بینوا را.
رابطه مذاهب با همدیگر
شبیه رابطه فرزندان با والدین است:
 رابطه فرزندان با والدین
رابطه ای دیالک تیکی است.
فرزندان
هم ادامه دهنده خصایص و صفات مفید والدین خویش و ژن های والدین خویش و توسعه دهنده آن ژن ها هستند
و
هم
نافی خصایص منفی و مضر آنها.
این قانون دیالک تیکی را
قانون نفی نفی گویند:
فرزندان خود فرزندان هم همین رابطه را با خودشان خواهند داشت.
دلیل رشد و توسعه و ترقی همه چیز همین است.
توله هر حیوان
بهتر از خود او ست.
مثال:
پدر ما اصلا سگ نبود
چه رسد به اینکه بتواند پارس کند.
چه رسد به اینکه
بتواند  به زبان پارسی
 پارس کند
روشن شد؟




حالا کتاب و دفتر هیچ
چه جوری مداد و خودکار بردارند ؟
گرفتار شدیم به قرآن
شهپر

یک چیز دیگر از قلم وزیر آمرزش پر به ریش
افتاده است:

دانش آمرز ایدئال ملاها:
در یک دست قرآن و در دست دیگر تفنگ و در کمر بمب اتم





رئیسی
: ما دولت صادق‌الوعد هستیم و همین ویژگی برای مردم نشاط ایجاد می‌کند
 
صادق الوعد یعنی خوش قول
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود
صادق الوعدی که قول خانه و آب و برق مجانی می داد



 دیالکتیک روش‌شناسی علمی جهان ی دنیای پیرامون (؟) ماست.
حریف

روش تفکر
 با روش شناسی تفاوت دارد.
روش
ترجمه مفهوم فلسفی متد است.
روش شناسی ترجمه زیانبار متدئولوژی است.
مفاهیم فلسفی و علمی و فقهی و غیره را اصولا نباید ترجمه کرد
چنین کردوکاری
کردوکاری ضد فرهنگی است.
در زمان شاه
هاشم رضی به ترجمه مفاهیم فلسفی می پرداخت و عملا به تحریف آنها نایل می آمد:
سوسیالیسم را به جامعه گرایی
کمونیسم را به اجتماع گرایی
مارکسیسم را به مارکس گرایی
ووو ترجمه می کرد.
متد تعریف دارد وبا روش تفاوت عظیمی دارد.
خلایق بی اعتنا به مفاهیم در هر زمینه اند.
۹۹ درصد خلایق هنوز تعریف مفهوم فلسفی  انقلاب را نمی دانند ولی مدعی رهبری حزب و سازمان سیاسی اند.
خیلی ها خیال می کنند
انقلاب = هجوم مردم و سرنگونی حکومت
به همین دلیل خیال می کنند که روحانیت انقلاب کرده است
آنهم
 انقلاب اسلامی کرده است
انقلاب اسلامی و حزب الله از مفاهیم فقهی اند که روحانیت بدترین دشمن هر دو ست.
روحانیت اصلا انقلابی نیست.
روحانیت عمیقا ارتجاعی است.
شاه حتی می دانست و از ارتجاع سرخ و سیاه سخن می گفت.
تدوین این مفهوم
 یکی از خدمات فرهنگی شاه است.
راستی متد چیست؟



من ـ زور بعضی ها از شعور چیست؟
حتی خر بیشعور نیست
چه رسد به بشر.
هر موجودی از حشره تا حیوان به دستگاه معرفتی (شناختی) شگفت انگیز غول آسایی  در طول تکامل میلیون ها ساله مجهز شده است.
از صدها تلاش برای کشتن پشه ای تعداد انگشت شماری موفقیت امیز است.
بشر هم پس از مرگ
مدت مدیدی متوجه مرگ خویش است.
چون مرگ سلول ها روندی تدریجی طی می کند.
کلیه سلول ها فوری نمی میرند.
سلول اصلا چیست که کشفش تحولی عظیم در علم الاشیاء و یا طبیعت شناسی بوده است؟



اندشمندان دوران واپس گرایی و سرکوب گری خونین، نمی توانستند باورهای شان را بدون وحشت مرگ بیان کنند
ناصر

ناصر نماینده طرز تفخر اسکولاستیکی است.
 
۹۹/۹۹۹۹۹ در ضد خلایق
پیرو سرسخت و سنتی طرز «تفکر» اسکولاستیکی اند.
مشخصه اصلی طرز «تفکر» اسکولاستیکی
عندیشدین بر اساس دگم ها (جزم ها، آبات، احادیث، روایات، نقل قول ها، کلمات و جملات و عبارات قصار) است.
این جماعت
کم ترین اعتنایی به مفاهیم و افکار ندارند
فقط و فقط افراد را
نخبگان متنوع و مختلف را سانترالیزه می کنند.
برای ثابت کردن اسکولاستیکی  صحت، حقیقت و حقانیت نظری
بردن اسم صاحبنظر و یا منبع ذکر نظر کافی است.
خود افکار و مفاهیم
کشک اند.
ناصر جای «تفکر» اسکولاستیکی  را با تفخر  اسکولاستیکی عوض می کند.



 حیوان نر با دیدن حیوان ماده فوری تحریک می شود
زهره

حیوان شناس نئی زهره جان
خطا اینجا ست.

ما عمری خر بوده ایم و تازگی ها سگ شده ایم.
حیوانات را بهتر از زهره می شناسیم.
حیوانات
خردمندتر از حدادان و شیادان و جلادان اند.
تمساحان
خردمندرتر از مصباحان اند.
حیوانات
 خر نیستند.
حتی خود خر
 خر نیست.
خرها
در فرنگستان
طبابت می کنند و شفا می بخشند.
یکی از مهم ترین صادرات پاکستان به خارج از کشور
خر است.
حیوانات
 خرد خاص خود را دارند.
 ولی در زمینه تحریک
 فرقی با بشر ندارند.
تحریک
دست خود خر و بشر نیست.
تحریک
 امری طبیعی و غریزی است



برای جوان شدن جمعیت... صندلی‌های تصمیم‌گیر سیاست جمعیت... نباید اینقدر مادام‌العمر و پیر باشد... تا فکر و ایده جوان نشود... خروجی فکر پیر خواهد شد.
سبمرغ
 
ترفند لازم برای جوان شدن جمعیت کشور
تولید مثل غزه واره و یهودی ارتدوکس واره  است.
افکار پیر و جوان وجود ندارد.
افکار علمی و عرعری وجود دارند.
علمیت و حقیقت و حقانیت افکار هم ربطی به سن و سال سکنه کشور ندارد
علمیت و حقیقت و حقانیت افکار
ربط تعیین کننده ای
 به
مناسبات تولیدی حاکم
یعنی
به
طبقه حاکمه دارد که مربی اعضای جامعه است

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر