۱۴۰۲ دی ۷, پنجشنبه

درنگی در شعری از احمد شاملو (۱)


  احمد شاملو

 (تعویذ - ابراهیم در آتش)

به چرک می نشیند
خنده
به نوار زخم بندی اش ار ببندی.


رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله ی دیو
آشفته می شود.


چمن است این
چمن است
با لکه های آتش خون ِ گل
بگو چمن است این، تیماج ِ سبز ِ میر ِ غضب نیست
حتی اگر
دیری ست
تا بهار
بر این مسلَخ
بر نگذشته باشد.


تا خنده ی مجروح ات به چرک اندر ننشیند
رهایش کن
چون ما
رهایش کن !

پایان

 

۱

به چرک می نشیند
خنده
به نوار زخم بندی اش ار ببندی.

 
شاملو
در این بند شعر
خنده را به زخم تشبیه می کند که اگر آن را با نوار زخم بندی ببندی، چرک می کند.


شاملو
شاعر زبردست بیشعوری بوده است.

مثلا

نمی دانسته که اگر زخم را نبندی، 

نه تنها خونریزی ادامه می یابد، بلکه مگس ها و پشه ها به تعمیق آن کمر برمی بندند و مجروح را به خاک سیاه می نشانند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر