۱۳۹۹ دی ۲۱, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۷۶)

خوداندیشی

شین میم شین

حکایت چهاردهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۷ ـ ۳۸)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

۱

قزل ارسلان قلعه ای سخت داشت

که گردن به الوند بر می فراشت

 

بر مرد هشیار، دنیا خس است

که هر مدتی جای دیگر کس است

 

معنی تحت اللفظی:

قزل ارسلان قلعه ای همتراز با قله الوند داست.

ولی برای هشیاران دنیا بی ارزش است.

چون دست به دست می شود.

  

سعدی در این حکایت

پادشاه نقطه ای دیگر از ممالک محروسه فئودالی را خاطرنشان می شود، که برای حفظ دربار و دولت از گزند دشمن، قلعه ای سخت و استوار در منطقه ای کوهستانی ساخته است.

هدف سعدی از این حکایت، احتمالا توجیه فقدان چنین قلعه استواری در شیراز، از سوئی و تبلیغ تئوری تحقیر زندگی از سوی دیگر است.

 

در این حکایت سعدی هم تحقیر دنیا و یا جامعه و ثروت و عزت و رفاه صورت می گیرد.

حیرت انگیز و پارادوکسال این است که تحقیر کنندگان دنیا

یا

عضو و جزو اشرافیت فئودال و روحانی اند

و

یا

ایده ئولوگ آن هستند.

یعنی

خود

از نعمات دنیوی بهره کلان می برند.

 

پس هدف از تحقیر مستمر دنیا چیست

اگر

تحقیر نظری با تجلیل عملی توأم است؟

 

۲

بر مرد هشیار، دنیا خس است

که هر مدتی جای دیگر کس است

 

سعدی در این بیت شعر، برای اثبات تئوری (۱) 

دنیا را با خار و خس یکسان می شمارد و آن را به کاروانسرائی تشبیه می کند که هر مدتی جای کسی دیگر است.

 

جواب

سعدی در این بیت شعر، برای اثبات تئوری تحقیر زندگی

 دنیا را با خار و خس یکسان می شمارد و آن را به کاروانسرائی تشبیه می کند که هر مدتی جای کسی دیگر است.

 

مفهوم «خس» به معنی پست و فرومایه است.

 

ما در فلسفه نیما نیز به این مفهوم برخورد می کنیم.

 

کمتر کسی به اندازه حافظ،  فلسفه سعدی را درک، هضم و از آن خود کرده است.

کمتر کسی بی پروا تر از حافظ، اندیشه های ارتجاعی سعدی را با تغییر برچسب، به نام خود عرضه کرده است.

 

حافظ

از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل

رواق و طاق معیشت، چه سربلند، چه پست.

 

معنی تحت اللفظی:

چون از این کاروانسرایی دو در

چاره ای جز رفتن نیست،

پس فرقی نمی کند که ما در عزت به سر ببریم و یا در ذلت.

 

حافظ اندیشه سعدی را تکرار می کند:

دنیا کاروانسرائی دو در است، که از یکی وارد و از دیگری خارج می شویم.

 

تئوری تحقیر زندگی  یکی دیگر از تئوری های مهم سعدی است که در فلسفه حافظ ادامه می یابد.

آنها به غلط، کوتاهی عمر انسانی را بهانه ای برای تحقیر زندگی قرار می دهند:

چون هرکسی، چه دارا و چه ندار، بالاخره می میرد، پس زندگی ارزش ندارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر