۱۳۹۹ دی ۲۴, چهارشنبه

هماندیشی با سین الف (۲)

 


https://www.mizanonline.com/files/fa/news/1397/11/23/1995026_809.jpg
 
میم حجری

 اگر بر اساس متد حجری 

  پیش برویم 

و

از دیالکتیک کاپیتالیسم و سوسیالیسم سخن بگوییم، 

حتی از دیالک تیک فیودالیسم و کاپیتالیسم و دیالک تیک کمون اولیه و برده داری، 

در آخری استثمار برده داران از بردگان سبب بروز شرایطی شد تا قطب بردگان تحریک شده و علیه قطب برده داران قیام کند و آنان را سرنگون سازد.

اما آیا این رابطه ی دیالک تیک با تخریب یکی از اقطاب ، از بین رفت؟ 

یا اینکه قطب جدید تری پدیدار شد که با بقایای اقطاب قبلی در رابطه ای تضادمند قرار گرفت ؟ 

همینطور برای سایر اقطاب بعدی  

۱

 استثمار برده داران از بردگان سبب بروز شرایطی شد تا قطب بردگان تحریک شده و علیه قطب برده داران قیام کند و آنان را سرنگون سازد.

 

در جامعه فئودالی

نیز

سوبژکت تاریخ

نه

رعایا،

بلکه

بورژوازی 

بوده است.

در قیام های خونین رعایا بر ضد فئودالیسم تردیدی نیست.

رعایا

در آلمان

۳۰ سال

بر ضد اشرافیت فئودال جنگدیدند.

مراجعه کنید

به

جنگ های دهقانی در آلمان

 

ثمرات این جنگ پر تلفات را اما بورژوازی چید و نهایتا با اشرافیت فئودال سازش کرد.

دهقانان 

نیز

بسان بردگان

به

طور غیر مستقیم

از

ثمرات انقلاب بورژوایی برخوردار شدند.

نه

بردگان

قادر به تشکیل طبقه حاکمه خاص خود و مناسبات تولیدی دیگری

گشتند

و

نه

رعایا.

 

فقط

در جامعه سرمایه داری 

امکان ارتقا به مقام سوبژکت تاریخ برای آنتی پود بورژوازی، یعنی پرولتاریای صنعتی،

فراهم می آید.

 

طبقه کارگر

اولین طبقه استثمارشونده در تاریخ بشری است

که

به

مقام طبقه حاکمه

ارتقا می یابد

و

مناسبات تولیدی سوسیالیستی

را

تشکیل می دهد.

 

۲

اما آیا این رابطه ی دیالک تیک با تخریب یکی از اقطاب ، از بین رفت؟ 

 

پیروزی سوبژکت تاریخ

یعنی طبقه اجتماعی اشراف فئودال بر اشراف برده دار،

تضاد دیالک تیکی بین برده دار و برده

را

حل می کند.

نتیجه حل این تضاد دیالک تیکی

از بین رفتن برده و برده دار و فرماسیون اقتصادی برده داری

حتی 

در مقایس جهانی است.

 

فقط در پرتو این درک ماتریالیستی ـ تاریخی می توان

ماهیت جنگ های برده داری، فئودالی، بورژوایی و پرولتری را درک کرد و توضح داد.

 

مثلا

ماهیت غزوات رسول اکرم و خلفای اموی و عباسی

گسترش مناسبات برده داری در منطقه و امحای مناسبات اشتراکی اولیه بوده است.

بابکیان و مزدکیان

نمایندگان جامعه اشتراکی اولیه بوده اند.

 

ماهیت جنگ های ناپلئونی و غیره

نیز

گسترش مناسبات تولیدی سرمایه داری در جهان و امحای سیطره اشرافیت فئودال و روحانی بوده است.

 

۳

یا اینکه قطب جدید تری پدیدار شد که با بقایای اقطاب قبلی در رابطه ای تضادمند قرار گرفت ؟ 

همینطور برای سایر اقطاب بعدی  

 

با

غلبه اشرافیت انقلابی فئودال بر اشرافیت مرتجع برده دار 

فرماسیون اقتصادی نوینی

به

نام فئودالیسم تشکیل می یابد

و

در درون این مناسبات نوین،

دیالک تیک ارباب و رعیت و دیالک تیک های دیگر، 

مثلا دیالک ارباب و بورژوازی تشکیل می یابد و مبارزه طبقاتی ساز شورانگیزش را دوباره از سر می گیرد.

مراجعه کنید 

به 

فرماسیون اقتصادی


فرماسیون اقتصادی جامعه

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7254

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر